به یاد شهید «محسن نمنبات»
این راه رفتنی است، حتی بدون پا، حتی بدون سر!(حدیث دشت عشق)
کوههای کردستان بلندای همت تو را فریاد میزدند و در زیر استواری گامهایت ترک میخوردند. هنوز از داغ برادرت که پشت مادر را خم کرد دو سال نگذشته بود که تو عزم دوباره رفتن نمودی. نگاه مادر تو را به ماندن فرا میخواند اما دیگر تو را پای ماندن نبود و دل فرمان رفتن و دفاع از حریم دین میداد.تو رفتی و گفتی: «این راه رفتنی است، حتی بدون سر حتی بدون پا!» تو رفتی و گفتی: «در امتداد آن پیمان الست باید از جان گذشت و از دنیا گسست!»
به کردستان رفتی! آن جایی که هر روز سرها از بدن جدا میشد و پیکرها تکهتکه. رفتن به کردستان شجاعت میخواست و ایمان تو به خدا شجاعتت را تضمین میکرد و ترس را با وجودت بیگانه کرده بود. در آن جا ماندی و سد راهی برای دشمنان شدی.عزم جانت نمودند، به کمینت نشستند و چه وحشیانه تو را به شهادت رساندند و بعد از آن حتی تمام آن چه میشد تو را با آن شناخت از میان بردند. اما خدا خواست و پیکر بینشانت دوباره به مادر رسید و در کنار دوستان شهیدت در تکیه گلزار به خاک سپرده شد.شهید «محسن نمنبات»، سال 1335 در اصفهان متولد شد و در 1359/2/27 در کردستان به شهادت رسید.