ادوارد براون؛ جاسوس MI6 در پوشش «شرقشناس»
شیخ احسایی در مسیر انحراف و ناراستی
زماني كه محمد بن عبدالوهاب به دليل مخالفت علما با عقايدش از بصره، حريمله و عينيه رانده شد، حكومت مناطق مختلف عربستان به صورت قبيلهاي و توسط شيوخ مختلف اداره ميشد. او وارد درعيه شد و با «محمد بن سعود» حاكم درعيه پيمان بست. همدستي محمد بن سعود با محمد بن عبدالوهاب كه داعيه پيروي از قرآن و سنت پيامبر(ص) را داشت، باعث غلبه او بر بلاد نجد شد. جنگهايي كه اين دو در منطقه رياض برپا كردند، سرزمينهاي بسياري را به تصرف آل سعود درآورد، اما مهمتر از سرزمين، عقايد محمد بن عبدالوهاب بود كه در ميان اعراب باديهنشين منتشر ميشد. تحت تأثير همين عقايد بود كه جمعيت شيعي مناطق مختلف به خصوص منطقه احساء با خطر شيعهكشي روبهرو شدند و از آن پس جريانات فكري مختلفي از جمله شيخيگري پا به عرصه وجود گذاشتند. در واقع ميتوان گفت كه منشأ پيدايش شيخيگري به مسايل حاكم بر احساء و جنگهايي كه وهابيان به فرماندهي آل سعود براي تصرف اين منطقه به راه انداختند، برميگردد; جرياني كه در زمان محمد بن عبدالوهاب و همزمان با پيدايش وهابيت از عربستان شروع و به كشورهاي شيعه عراق و در نهايت ايران ختم شد.
با اين وصف، آيا شيخيگري كه نياي بهائيت به حساب ميآيد، را ميتوان همچون وهابيت ساخته و پرداخته انگلستان دانست؟ و آيا شيخيگري هم در كشورهاي شيعهنشين، وظايفي مشابه وهابيت در ميان مسلمانان سني مذهب را داشته است؟ پاسخ اين سؤالات هنوز به درستي مشخص نيست، اما روشن است كه حتي اگر جريان شيخيگري در وهله اول به طور غير برنامهريزي شد يا يك مشربي بود كه استعمار موجسواري نمود و از آن بعنوان زمينه شكاف و افتراق استفاده نمود كه اين زمينه دوم حشميت دارد. و در واكنش به وهابيت ايجاد شده باشد، در مراحل بعد كه به بابيت و بهائيت منجر شد، با برنامهريزي و حمايت كشور انگلستان به حياتش ادامه داد و اگر چه در مقاطعي از تاريخ روسها هم به اين جريان توجه ويژهاي داشتند و از آن حمايت كردند اما در نهايت اين انگلستان بود كه بهائيت را به سرانجام كنوني رساند.
شيخ احمد احسايي در مسير انحراف و ناراستي
زادگاه شيخ احمد احسايي روستاي مطيرفي واقع در منطقه احساء در شرق عربستان است. احساء استان شرقي عربستان است كه از شمال با كويت و منطقه بيطرف و از جنوب با امارات متحده عربي هم مرز است. احساء از جنوب تا ربعالخالي، از شرق تا خليج فارس و از غرب تا شنزار دهنا كشيده شده و با حدود 106700 كيلومتر مساحت، از مناطق نفتخيز عربستان به شمار ميرود.
احساء داراي گذشته كهني است كه به دوره مس باز ميگردد. براي اين استان دورههاي مختلفي از سكونت شاخههاي نژادي را ذكر كردهاند كه مهمترين آنها دوره فينيقيها است. ميتوان تصور كرد با توجه به اين كه احساء زماني مركز تجارت و گذرگاه شام، حجاز، عراق و هند بوده، اهميت ويژهاي نيز داشته است و حتي مورد توجه آنتيوخوس سوم پادشاه سلوكي، اردشير بابكان، شاپور دوم و خسرو انوشيروان تا پيش از اسلام قرار گرفته است.پس از آن كه پيام اسلام به اهالي بحرين رسيد، پيامبر(ص) نامهاي نيز خطاب به مردم اين منطقه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت كرد. برخي از آنها مسلمان شدند و برخي ديگر هنوز بر آيين خود باقي بودند.
بيشترين شهرت احساء در تاريخ از آن پس مربوط به ظهور قرمطيان است كه آنها را پايه گذاران واقعي اين شهر ذكر كردهاند. اما آنها مرعوب خليفه سالار بك جوان و به تبع آن عبدالله بن علي عيوني بنيانگذار دولت عيوني شدند. دولت عيوني از 466 ق تا 642 ق / 1244 م، براحساء حكم راند اما سرانجام حكومت آنان به خاطر نفوذ اتابكيها بر سواحل خليج فارس فرو پاشيد.
در سده 16 ميلادي با نزاعي كه ميان پرتغاليها و تركان عثماني روي داد، مردم قطيف كه در 957 ق / 1550 م، به ياري دولت عثماني شتافته بودند، با انتقام جويي روبرو شدند. حاكميت عثماني بر احساء تا 1080 ق / 1669 م، ادامه يافت تا آن كه براك بن عزير خالدي به آن خاتمه بخشيد.
در 1103 ق / 1692 م، سعدون فرزند محمد، حاكم احساء شد و قبايل ظفير و فضول را در ناحيه برا سركوب كرد.
نيمه دوم سده 12 قمري بود كه محمد بن عبدالوهاب، بنيانگذار فرقه وهابي كه به خاطر افكار و عقايدش ابتدا از بصره، سپس از حريمله - محل اقامت پدرش - و دست آخر از عينيه رانده شده بود، رهسپار درعيه از شهرهاي معروف نجد شد; در اين زمان محمد بن سعود حاكم درعيه بود. از آن پس محمد بن سعود به تشويق همسرش با محمد بن عبدالوهاب كه عقايد او را باعث ترقي و گسترش نفوذ آلسعود ميديد، دخترش را به عقد محمد بن عبدالوهاب درآورد و با او وصلت كرد. جنگهايي كه پسر سعود با پشتيباني اين شيخ وهابي انجام داد، نقطه عطف اين خاندان به شمار ميرود. در سال 1172 قمري عريعربن سعدون كه در سال 1166 ق / مطابق با 1752 ميلادي به حكومت رسيده بود، به درعيه مركز اقتدار محمد بن سعود حمله كرد اما با وجود محاصره طولاني نتوانست آن جا را كه زير پرچم محمدبن عبدالوهاب گرد آمده بودند، فتح كند.
سعوديها در 1176 ق بارها به احساء هجوم بردند و احساء در اين دوره شاهد نابساماني و آشوب بود تا اين كه عبدالعزيز بن سعود با استفاده از اختلافات داخلي خانواده عريعر، به احساء تاخت، برخي از افراد خاندان عريعر به او پيوستند و گروهي جانب تويني بن سعدون را گرفتند. در نتيجه احساء دوپاره شد و بخش جنوبي آن به تصرف عبدالعزيز درآمد. عبدالعزيز در خلال اين مدت از كوششهاي خود براي تسخير بخشهاي باقيمانده احساء دست برنداشت و سرانجام در 1207 ق / 1793 م. مردم آن ديار خواستار صلح شدند و به فرمان وهابيان گردن نهادند و زيد بن عريعر، امير آنجا به كويت گريخت اما چيزي نگذشت كه مردم احساء سر به طغيان برداشتند و ابن عريعر بازگشت. در نبردهايي كه رخ داد، احساء دوباره به تصرف عبدالعزيز درآمد و وي «ناجم» را به عنوان نخستين حاكم غير خالدي بر احساء گماشت. در اين هنگام سعوديها مشكلاتي براي عثمانيها ايجاد كردند، تا آن جا كه سليمان پاشا والي عراق در 1211 ق. به قصد تصرف احساء و قطيف راهي آن نقطه شد اما ناكام ماند. تلاش مجدد عثمانيها نيز در تصرف احساء با شكست روبهرو شد. سرانجام سعوديها و عثمانيها قرارداد ترك مخاصمه با يكديگر را منعقد كردند اما مدتي بعد خبر جنگهايي كه سعوديها در قلمرو تحت فرمان عثماني انجام ميدادند و به ستوه درآمدن مردم از اعمال وهابيان به گوش شاه عثماني رسيد و ابراهيم پاشا از جانب محمد علي پاشا، والي مصر، روانه جنگ با آل سعود شد. او پس از چندي بر احساء و قطيف مستولي شد و حاكميت بر آن دو شهر را به خاندان بني خالد واگذار كرد. در 1241 ق. عبدالله بن احمد آل خليفه حاكم جزيره بحرين براي تصرف قطيف و انضمام آن به بحرين، دارين را فتح كرد. به دنبال آن عبدالله بن غانم كه از بزرگان قطيف بود، به مقابله با سپاه آل خليفه پرداخت. در فاصله سالهاي 1838-1840 م (1254-1256 ق) دومين تاخت و تاز نيروهاي مصري بر وهابيان به فتح احساء انجاميد و فيصل حاكم سعودي ـ وهابي به بحرين گريخت.
در 1259 ق. فيصل به نجد بازگشت و بر احساء مستولي شد و 40 روز در آن جا ماند. با مرگ فيصل در1282 ق.، فرزندش سعود به جاي پدر نشست و در 1287 ق. قطيف و احساء را به تصرف در آورد و شورشي را كه به رهبري محمد; برادرش در نزديكي احساء به راه افتاده بود، فرو نشاند و او را شكست داد. به دنبال اين ناآراميها سلطان عثماني در 1287 ق. فرمان اخراج آل سعود از تمامي مناطق احساء را به عبدالله بن صباح حاكم كويت صادر كرد. پس نيروهاي عثماني از طريق دريا و نيروهاي عبدالله از طريق خشكي به قطيف رفتند و آن جا را بدون زد و خوردي فتح كردند. پس از آن راهي احساء شدند و فرحان بن خيرالله حاكم آل سعود كه در احساء بود، از آن جا گريخت. بدين ترتيب احساء بخشي از اراضي عثماني شد. كمي بعد هم نيروهاي كمكي به رهبري مدحت پاشا به سپاه عثماني افزوده شدند. در 1292 ق. مردم احساء سر به طغيان برداشتند، ولي از سوي نيروهاي عثماني سركوب شدند; محمد بن سعود بن فيصل در 1295 ق رهبر شورش احساء بر ضد عثمانيها بود. در 1320 ق / 1902 م. آل مره و آل هاجر به قافلههايي كه ميان هفوف و عقير در رفت و آمده بودند، هجوم بردند و اين امر در 1324 ق. منجر به جنگ ميان مردم احساء و عجمان شد.