kayhan.ir

کد خبر: ۸۸۰۴۹
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۴

کدام نامزد؟ کدام دولت؟(یادداشت روز)




1- «شالوده‌شکنی» در نوع نگرش به دولت و دولت‌داری، مهم‌ترین مسئله انتخابات ریاست‌جمهوری 96 است. دولت دوازدهم، نه باید دولت یازدهم باشد و نه دولت دهم. البته که دولت فعلی و قبلی تفاوت‌های مهمی دارند و قضاوت یکسان درباره آنها، تهی از دقت و انصاف است. اما یک عارضه مشترک در هر دو به چشم می‌خورد و آن «سهل‌اندیشی» و «ساده‌انگاری» راه‌حل مشکلات در تلقی رئیس و دست‌اندرکاران اصلی هر دو دولت است. یک رئیس دولت به جای اهتمام کافی به اقتصاد مقاومتی به ویژه در دوره تشدید تحریم‌ها، شعار 5 برابر کردن یارانه و رساندن آن به 250 هزار تومان را به جای اجرای درست هدفمندی داد؛ و دیگری چنین تلقی یا تلقین ‌کرد که به واسطه عدم اهتمام به اقتصاد مقاومتی و به صرف بستن با کدخدا و واگذاری امتیاز می‌توان مشکلات رکود و تورم و بیکاری و آب خوردن و آلودگی هوا و... را حل نمود. شالوده این قبیل نگرش‌ها به دولت‌داری- و قبل از آن به ریاست‌جمهوری- باید تغییر کند. سهل‌اندیشی مشابه، رفتن سراغ نامزد‌بازی انتخاباتی به جای طرح پرسش‌های کلیدی است مبنی بر اینکه؛ چه کسی را برای چه‌کاری می‌خواهیم؟ دولت دوازدهم با چه اقتضائات و تهدیدها و مسئله‌هایی مواجه است؟ دولت، اصالتاً شخص رئیس‌جمهور است یا یک تیم جامع‌الاطراف با مسئولیت‌های متنوع؟ ساده‌انگاری حامیان نامزدها،‌ متأسفانه به سهل‌اندیشی دولتمردان پس از روی کارآمدن می‌انجامد و به همین دلیل در بحبوحه تهاجم و فشار دشمن، مشکلات درست آسیب‌شناسی و چاره‌جویی نمی‌شود.
2- خداوند بر درجات مرحوم علامه جعفری(ره) بیفزاید. از ایشان نقل می‌کنند که؛ راننده تاکسی کنار من نگه داشت و بی‌مقدمه گفت «آقای جعفری! خدا هست یا نیست؟». گفتم این طور که نمی‌شود، بحث دارد. گفت «نه آقای جعفری! هوا گرم است، من هم مسافر دارم. یک کلمه بگو خدا هست یا نیست»! عجولی و بی‌حوصلگی و دنبال پاسخ‌ها و حل‌المسائل آسان رفتن، همچنان که طبیعت بسیاری از ماست، خلاف قواعد حیات خردمندانه بشری است. بی‌طاقتی و سهل‌اندیشی و رؤیاپردازی- بدون تحمل مرارت‌ها تدارک مقدمات لازم برای هر هدف فردی یا اجتماعی- کار را به ناکامی و سرخوردگی می‌کشاند. بخشی از رنج سیاست و انتخابات و مدیریت، از همین روحیه حاضری خوری و فست‌فودی برمی‌خیزد. باید موانع را از میان برداشت و راه را هموار نمود تا «پیشرفت» کرد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «هیچ راه آسفالته‌ای پیش راه ملت‌ها نیست، باید مسیر را هموار کرد»؛ اگر نه، می‌توان شخصیت قاضی شارح سریال «سربداران» را داشت و به اقتباس از او که می‌گفت «قضاوت آسان است»، گفت «سیاست و مدیریت آسان است»! روحیه پینوکیویی، فرد و جامعه را مهیای فریب خوردن و مال باختگی چندباره می‌کند. اینکه گفتند با آمریکا می‌بندیم و مشکلات تمام!، خروجی چنین روحیه‌ای بود و عواقب آن را در سطح سیاست خارجی و اقتصاد می‌بینیم. پشت‌هم‌اندازی، فرافکنی، انداختن تقصیرها به گردن دیگران و فرار از مسئولیت (پاسخگویی)، نتیجه بعدی سهل‌اندیشی یا سهل‌نمایی مدیریت دولت است. می‌شود چشم‌ها را بست و تصور کرد اکنون مهر 1399 است و مثلاً دولتمردان فعلی همچنان سرکارند و باز هم می‌گویند مشکلات قابل حل است اما دولت «ما قبل دولت قبل»! چنان میراث بدی برجای گذاشته که 4 سال دیگر فرصت می‌طلبد. آن روز چه باید کرد؟ آیا عقل امضاء می‌کند دولتی که قریب 40 ماه فرصت طلایی را به متهم کردن دولت قبلی و دخیل بستن محض به معجزه توافق با آمریکا سپری نموده، 48 ماه دیگر را بسوزاند و به بیهودگی، فقط میان «التماس به آمریکا» و «دوقطبی‌سازی‌های گمرا‌ه‌کننده در جامعه» هروله کند؟
3- وهن یک دولت و رئیس آن است که برخی مدعیان حمایت علناً بگویند این دولت «رحم اجاره‌ای» ماست و اگر لازم باشد برای یک نوبت دیگر اجاره می‌کنیم؛ یا اینکه رئیس دولت وامدار ماست و در انتخابات بعدی باید به ما سهم بدهد چون ما کمیته امداد و مؤسسه خیریه نیستیم! عجیب و تلخ است اما واقعیت دارد که سخنگوی دولت اصلاحات گفت مشکل ضعف وزیران ناشی از این است که رئیس‌جمهور حتی یک روز هم سابقه اجرایی ندارد! خسارت‌بار است که دولت، فاقد ستاد اقتصادی قدرتمند برای هماهنگی و رفع اختلاف‌نظرهای عدیده میان وزرای مختلف باشد و جور این خلأ را بخواهند با بزرگ‌نمایی برجام و وزارت‌خارجه یا استعفای وزیر ارشاد و جنجال کنسرت و رفتن خانم‌ها به استادیوم و... بکشند. نگران‌کننده است که آمارها و گزارش‌های جابه‌جا درباره رونق اقتصادی و مهار تورم و بیکاری بدهند به دولت یا بخواهند افزایش صادرات نفت را جای رشد اقتصادی با کیفیت به عوام و خواص قالب کنند. خطرناک است که با برجام یا در پسابرجام ده‌ها امتیاز هنگفت به حریف بدهند تا مثلاً 7-8 میلیارد دلار اموال بلوکه شده را بازپس بگیرند و یا دو سه میلیارد دلار قرارداد امضاء کنند اما از آن طرف، یا آمریکای «بسیار مؤدب» 2 میلیارد دلار از اموال ما را یک جا غارت کند یا به واسطه دفاع از مدیران هم‌حزبی و هم‌باندی، کسانی در پست‌های کلیدی وزارت نفت حفظ شوند که محکومیت و جریمه 18 میلیارد دلاری در دادگاه لاهه را به خاطر قرارداد فاجعه‌بار کرسنت به ارمغان بیاورند. آدم‌های اشتباهی -ولو پرمدعا اما کم‌مایه- با مدل عملیاتی بی‌محتوا و انحرافی، ما را به اینجا می‌رساند. بدون رسیدن به «دولت معیار» و «رئیس جمهور تراز» این مشکلات ادامه پیدا می‌کند. قطعاً به این معنا، اغلب مردم نمی‌خواهند کاستی‌های بزرگ دولت یازدهم و دهم، در دولت دوازدهم باز تولید شود. تنها «محافظه‌کاران» و دارندگان حقوق‌ها و امتیازات نجومی به تداوم چنین روندهایی رضایت می‌دهند.
4- «لیبرال‌های ناتوان و مغرور» (تعبیر فرشاد مؤمنی برای تصمیم‌گیران اصلی دولت یازدهم) هر چند پس از 3 سال قافیه را همه جوره باخته‌اند، اما همچنان با «دوپینگ خارجی» مشغول القای این گزاره تهی از معنا هستند که مردم و گروه‌ها و حاکمیت، محکوم به تداوم دولت فعلی و مدل فکری آن (اظهار اضطرار نسبت به غرب) هستند. دولت دوپینگی دولتی است که نیروی خود را از خارج می‌گیرد و همان را برای داخل فاکتور می‌کند؛ چه آنجا که پای فشار و تهدید حریف در میان باشد و چه آنجا که همان حریف امتیازی جزئی بدهد. در ماه‌های آینده نیز ترکیبی از همین تهدید و تحریم و فشار و خرده امتیاز خارجی (شیرینی آدامسی) برای سرپا نگه داشتن ایده لزوم التماس از آمریکا و غرب - البته با غلبه تهدید و فشار برای دراز شدن زبان جریان غربگرا در داخل! - اعمال خواهد شد. رویکرد 3-4 سال اخیر غرب، نوعی تربیت و شرطی‌سازی را هدف قرار داده است که در ذات خود، القای «شما نمی‌توانید» و «باید تسلیم شوید» را نهفته دارد. چنین مدلی، اساساً عقیم است و راه به سوی پیشرفت نمی‌برد. بدترین عارضه این مدل، بردن اتاق فرمان اقتصاد و سیاست و فرهنگ از داخل به خارج کشور است؛ شبیه کاری که در عصر قجر و پهلوی انجام شد.
5- قالب کردن توهم «اجبار و اضطرار» برای  تحمل بی‌کفایتی‌های دولت فعلی، شالوده تبلیغات لیبرال‌های ناتوان و مغرور است. برای ورود قاعده‌مند و اثر‌گذار اجتماعی به انتخابات آینده، قبل از هر چیز باید در قبال این محافظه‌کاری شالوده‌شکنی کرد. این شالوده‌شکنی ضمن اینکه به نقد عملکردها می‌پردازد، تغییر نگرش به ریاست جمهوری و دولت‌داری را نیز در اولویت قرار می‌دهد. وسعت و مجال دادن به فکر عمومی مبنی بر ضرورت تغییر اساسی در دولت، مهم‌تر از معرفی نامزد است. این بلوف ائتلاف بنفش که ما رقیب نداریم و مردم و گروه‌ها مجبورند به تداوم ما رأی دهند، مشابه همان حرف‌ بی‌پایه‌ای است که کسانی مانند عطاءاله مهاجرانی و عبداله‌نوری در دوره دولت اشرافی کارگزاران (حوالی سال 75) گفتند مبنی بر اینکه قانون اساسی را باید تغییر دهیم چون کشور و دولت، گزینه‌ای جز آقای هاشمی ندارد؛ حال آن که کشور یک سال قبل، از صدقه سر همین دولت، رکورد تورم 49/4 درصدی را تجربه کرده بود.
6- همچنان که تغییر دولت، ضرورت امروز کشور است، تغییر نگرش نسبت به کارکرد آن- از دولت کرایه‌ای و شرکت سهامی به دولت ملی و مسئولیت محور- نیز موضوعیت دارد. البته که مردم در انتخابات ریاست جمهوری به شخص رأی می‌دهند و نامزد هم موضوعیت دارد، اما این خطاست که ورود به انتخابات، ابتدائاً از اشخاص شروع شود. می‌گویند سؤال درست، نیمی از پاسخ است. سؤال‌های اصلی درباره ریاست جمهوری این است که چه کسی را برای چه کاری می‌خواهیم؟ دولت، یک شخص به علاوه چند نفر طفیلی است یا  یک تیم الزاماً هماهنگ؟ در مقام مثال، آیا رئیس جمهور یک وزنه‌بردار و کشتی‌گیر (هرکول) است یا به مثابه مربی و مدیر تیم والیبال و فوتبال عمل می‌کند؟ نظریه‌پرداز و ریل‌گذار است یا باید براساس گفتمان انقلاب و قانون اساسی، به اداره امور اجرایی بپردازد و دارای برنامه و تیم هماهنگ با نگاه درونزا باشد؟ جبهه نیروهای انقلابی قبل از آن که در تدارک نامزد برای انتخابات باشد، باید به این تغییر تلقی عمومی نسبت به انتخابات و دولت و رئیس جمهور اهتمام کند. باید این حقیقت را جا انداخت- و به لوازم آن پایبند بود- که نسبت به انتخابات ریاست جمهوری 2 تلقی عمده وجود دارد. اولی بر آن است که رقابت، مهم‌ترین مسئله انتخابات است و مسئولیت با پیروزی به پایان می‌رسد. نگرش دوم هر چند رقابت و پیروزی را مهم می‌شمارد، اما فردای انتخابات و دولت‌داری را مهم‌تر می‌شمارد و معتقد است برنامه و مدل مدیریت و تیم به اندازه شخص رئیس‌جمهور مهم است. ساده‌انگاری و پوپولیسم در کنار غفلت از عزم جهاد اقتصادی و تدارک هر چند پر زحمت اقتصاد مقاومتی، رنج بزرگ دولت‌داری است و رفع این رنج، مستلزم تصحیح نگرش است.
7- نقطه عزیمت جریان حزب‌اللهی، رویکرد به تشکیلاتی برآمده از «استراتژیست‌ها و سیاست‌پردازان و نظریه‌پردازان (فرهنگی، سیاسی و اقتصادی)»، «مدیران و کارگزاران اجرایی با سابقه» و «اهل فن رسانه و افکار عمومی» است. چنین تشکیلاتی که عقبه‌ قوی در بدنه اجتماعی است، قبل و بعد از انتخابات - و در نسبت با مسائل مهم کشور و انقلاب- مسئولیت دایمی دارد و فصلی نیست. به جای وعده‌های رایج و عوام فریبانه انتخاباتی، قبل از هر چیز باید با مردم صادقانه درباره واقعیت‌ها و چالش‌ها و راهکار اصولی حل مشکلات سخن گفت. واقعیت، حضور بی‌تعارف دشمن در میدان برای زدن ضربه است و دولت آتی به مفهوم واقعی، باید دولت «مقاومت برای پیشرفت» باشد. دولت دوازدهم میراث‌دار بدعملی‌های پرخسارت برخی دولتمردان فعلی است و در حالی سرکار می‌آید که برخلاف ادعا، خرمشهرهای متعددی در حوزه اقتصاد و فرهنگ و سیاست، بی‌دفاع در مقابل دشمن رها شده‌اند. عمق این سختی و تلخی را باید با مردم گفت. باید جا انداخت که دولت آینده به جای قمپز و طمطراق و پمپاژ بلوف و غرور، دولت اقدام و عمل و کار، دولت نرمش در جبهه خودی و مقاومت در مقابل بیگانگان است. دولت دوازدهم قبل از هر چیز باید نقطه پایان بر وارونگی کارکردی باشد. 7 ماه مانده تا انتخابات، فرصت کمی برای شکستن قالب‌های تحمیلی و توهمی نیست. خوب یا بد، پیروزی احمدی‌نژاد در یک هفته و روحانی در 3-4 روز پایانی رقم خورد. 7 ماه فرصت خوبی برای تقویت تشکیلاتی و روشنگری معطوف به اصلاح تصورات عمومی است. حرکت گفتمانی مؤثر و معطوف به انقلاب را باید بدون اتلاف وقت شروع کرد؛ فارغ از اینکه چه زمانی به ثمر بنشیند. با همت می‌شود فاصله زمانی را هم از میان برداشت.
محمد ایمانی