واکاوی تاریخ سینمای ایران
جولان فیلمهای آبگوشتی، در دوره قارونیسم!
سعید مستغاثی
به هرحال برادران اخوان چند فیلم تولید کردند از جمله «خداحافظ تهران» ساخته ساموئل خاچیکیان (۱) و «بیگانه بیا» به کارگردانی مسعود کیمیایی و در سال 1349 به اوج طرحهایشان یعنی تهیه فیلم «قهرمانان» با مشارکت تهیه کننده و حضور کارگردان آمریکایی(ژان نگلسکو) و بازیگرانی مانند استیوارت ویتمن و الکه زومر رسیدند.فیلمیکه میتوانست تهیه کنندگانش را به اندازههای بین المللی برساند اما با عدم توفیق جهانی، اخوانها را در آغاز تهیه و تولید فیلمهای استودیو «مولن روژ» با شکست مواجه ساخت که باعث شد گروه سینمایی «مولن روژ» را به محمد کریم ارباب واگذار کرده و به طور کلی از کار سینما خارج
شوند!
کارخانههای فیلمفارسی !
به جز پارس فیلم، استودیو عصر طلایی، ایران فیلم، استودیو مولن روژ، استودیو میثاقیه و ... که پیش از این شرح مختصری درمورد آنها آمد، برخی دیگر استودیوها و دفاتر سینمایی هم بودند که به تولید فیلمفارسیهای مبتذل و آثار مستهجن اشتغال داشتند. برخی از آنها به شرح زیر هستند:
دیانا فیلم : ساناسار خاچاطوریان موسس آن بود و فیلمفارسیهایی همچون «همسر مزاحم»، «گلنسا»، «مراد»، «ماجرای زندگی» و... از تولیدات آن بود.
مهرگان فیلم : در سال 1338 توسط مجید محسنی، نعمت رفیعی، رضا کریمی، احمد شیرازی و مهدی امیرقاسم خانی ابتدا با نام «شهرستان فیلم» و سپس «مهرگان فیلم» آغاز به کار کرد. مجید محسنی که چند دوره متوالی نماینده مجلس فرمایشی شاه بود و از سال 1348 نیز مشاورت رادیو تلویزیون شاهنشاهی را برعهده داشت از این استودیو فیلمهای مبتذلی مانند «قربون خودم»، «خروس بی محل»، «خواب و خیال»، «لات جوانمرد»، «آهنگ دهکده» و ... را تولید کرد.
کاروان فیلم : توسط اکبر دهقان، عزیز رفیعی و عباس همایون تاسیس شد و فیلمهای مبتذلی مانند «ول معطلی»، «گنجینه سلیمان»، «ولی نعمت»، «جاهل محل» و ... را تولید کرد. در سال 1357 استودیو کاروان فیلم واگذار شد و صاحبان آن به خارج کشور فرار کردند.
اطلس فیلم : توسط گرجی عبادیان یا با نام احمد فهمی(از یهودیان صهیونیست که در آستانه پیروزی انقلاب به اسراییل فرار کرد) تاسیس شد. حدود 50 فیلم مبتذل فارسی در سالهای پیش از انقلاب در این استودیو تولید شد از جمله: «گناه من چیست؟»، «دختر ساری»، «فرشته فراری»، «دختری از اصفهان»، «غروب عشق» و ...
آژیر فیلم : توسط شاهرخ رفیع و ژوزف واعظیان تاسیس شد و فیلمفارسیهایی مانند «قربانی هوس»، «دختری فریاد میکشد»، «چشمه عشاق»، «در جستجوی داماد»، «قاصد بهشت» و ... از جمله تولیدات آن بود.
نقش جهان : استودیو نقش جهان توسط دلقک و ملیجک دربار شاه، نصرت وحدت تاسیس شد و فیلمفارسیهای مستهجنی مانند «خوشگذران»، «شوهر کرایه ای»، «نقص فنی»، «کی دسته گل به آب داده» و ... را تولید کرد. گفته شده وحدت و فیلمهای مبتذلش بسیار مورد علاقه محمد رضا پهلوی بوده و وی شخصا در افتتاحیه برخی از فیلمهای وحدت حضور پیدا میکرد!
مهتاب فیلم : نجات جواهری، ایرج فره وشی و مظفر میزانی موسسین آن بودند. فیلمهای مبتذلی مانند «دختر همسایه»، «همه سر حریف» و «ستارگان میدرخشد» و ... از تولیدات مهتاب فیلم و استودیوهای تابعه مانند استودیو خاورمیانه بودند. احتمال داده شده که نجات جواهری از خویشان محمد خلیل جواهری بنیانگذار فراماسونری در سالهای پس از کودتای 28 مرداد بوده و نام استودیو خاورمیانه هم از عنوان لژ خاورمیانه آمده که توسط محمد خلیل جواهری تاسیس شده بود.
فیلمکو فیلمز : توسط خاندان معروف هندوجا (از تبارهای قدیمیفراماسونری در هندوستان) به نمایندگی نندلال نارنداس هندوجا تاسیس شد و فیلمفارسیهایی مانند «خاطرخواه»،«دنیای پوشالی»، «همای سعادت» و ... را تولید کردند.
سینا فیلم : صهیونیست دیگری به نام ناتانیل زبولانی که تاجر پوست و روده گاو و گوسفند بود (و در آستانه پیروزی انقلاب به اسراییل رفت)، پس از اینکه مدتی در مقابل صادرات پوست و روده به ایتالیا، فیلمهای ایتالیایی مانند هرکول و همچنین فیلمهای چیچو و فرانکو را دریافت کرد، شروع به دوبله و اکران آنها نمود! به تدریج به تولید فیلم روی آورد و سینا فیلم را تاسیس کرد. فیلمفارسیهای مبتذلی مانند «داماد فراری» ، «شکوه جوانمردی»، «قهرمان دهکده» و ... از تولیدات سینا فیلم بود.
استودیو ژورک : فریدون ژورک موسس این استودیو بود که بیشتر امور فنی مانند صداگذاری و موسیقی فیلمفارسیها را انجام میداد. ژورک پس از پیروزی انقلاب با یکی از هنرپیشگان مفسد به نام مرجان ازدواج کرد و سپس به گروهک تروریستی منافقین پیوست!
دورههای فیلمفارسی
طراحان و چرخانندگان سینمای پیش از انقلاب در هر دوره ای با یک شیوه خاص سعی در تحمیق تودههای مردم داشتند. زمانی به فیلمهای روستایی و رقصهای کاباره ای و شیوه به اصطلاح «مهوشیسم» و زمانی دیگر با «قارونیسم» تلاش کردند که سکوت و خموشی و تسلیم در مقابل زر و زور و تزویر را به مردم حقنه کرده و آنها را به ملنگیها و مشنگ بازیهای لاتها و جاهلها دلخوش گردانند.
عباس شباویز ، از تهیه کنندگان مهم سینمای پیش از انقلاب در مصاحبه اش با نگارنده در این باب گفت:
«...وقتی فیلمهایی مانند «کلفت خوشگله» آمد، وقتی هنرپیشهای مثل لاندابوزانکا آمد، وقتی فیلم «مردی که دو بار میتواند» آمد، سینمای بیمحتوای فارسی ما هم به سوی ابتذال بیشتری رفت. پناه برد به مهوش. مهوشیسم یک دهه بر سینمای ایران حکومت کرد. یک دهه گنج قارونیسم حکومت کرد یک دهه هم قیصریسم. در این سه دهه به خصوص بعد از کودتای 28 مرداد که همه چیز زیر سلطه دقیق و فشار ساواک بود و هدایت میکردند مسئولین را، فیلمسازان و پیشکسوتان سینمای ما و پیشگامان سینمای ما اگرچه حرکتهایی را به طور مقطعی انجام دادند اما ناگزیر بودند در مسیری که در آن هرم یاد شده برایشان ترسیم شده بود ، حرکت کنند...»
پدیده قارونیسم
اما از اوایل دهه 40 اوضاع اجتماعی ایران به کلی تغییر کرد. بنا برآمار موجود در آن زمان رشد جمعیت شهری ایران از 4/2 درصد به 3/5 و شمار مهاجران روستایی از رقم 130 هزار به رقم 250 هزار نفر در سال افزایش یافتند. در فاصله سالهای 36 تا 45 ، تعداد شهرهای کوچک از 29 شهر به 45 شهر رسید و بسیاری از روستاییان به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده و جمعیت شهرهای بزرگ افزایش یافتند. از عوامل اصلی رشد آمار فوق، اصلاحات دیکته شده کندی(۲) و صهیونیستهایی مانند موشه دایان(۳)، به شاه بود که تحت عنوان اصلاحات ارضی و انقلاب به اصطلاح سفید اعلام شد و باعث ضربه بزرگی به کشاورزی ایران و کوچ دسته جمعی اربابها و رعایایشان به شهرها گردید که در مکان جدید عنوان «کارفرما و کارگر» یافتند!
به این ترتیب یک طبقه بندی جمعیتی جدید در شهرها به وجود آمد و مناطق تهران و شهرهای بزرگ به شمال و جنوب تقسیم شد که تمرکز جمعیت در جنوب اغلب شهرها بیشتر از شمال آنها بود. این تقسیم بندی ثروت و دارایی یک تقسیم بندی دیگر هم در دل خودش به وجود آورد؛ مالکان و خرده مالکانی که در مناطق شمالی شهرها مستقر شده بودند، بیشتر در معرض هجوم مظاهر غربی قرار گرفتند و جنوب شهریها پایبند سنتها و آداب و فرهنگ خودی باقی ماندند و بعضا هم در مقابل آن جلوههای غربی ایستادند. در همین میانه بود که فیلمفارسی متولد شد و سعی داشت بین شمال و جنوب شهر، یا مظاهر غربی و فرهنگ ایرانی و یا به قولی میان قهوه فرانسه و گل گاو زبان مصالحه بوجود آورد. مصالحه ای که مانند ساختار همان فیلمفارسیها، به نوعی سر و شکل شتر گاو پلنگی داشت!! در واقع پدیده فیلمفارسی سعی داشت شرایط تازه تحمیل شده بر جامعه ایرانی را توجیه و تئوریزه نماید و هضم آن را برای طبقه فرودست، سهل و ساده گرداند. طبیعی بود که در این میان، آثاری مخالف این موج ایجاد شده جایی نداشتند.
آغاز این موج فیلمفارسی، فیلمهایی مانند «آقای قرن بیستم»و «قهرمان قهرمانان» و «گنج قارون» هر سه ساخته
سیامک یاسمی(۴)بودند که تیپ علی بی غم با بازی فردین (۵) را به سینمای ایران عرضه داشتند.
ــــــــــــــــــــــــ
۱ - ساموئل خاچیکیان از نسل اول کارگردانان سینمای ایران ، نخستین فیلمسازی بود که برای اولین بار «کارگردانی» را به مفهوم واقعی به سینمای ایران آورد. در حالی که در آن زمان کارگردانان بیشتر مسئول هدایت بازیگران بودند و کار دکوپاژ و نورپردازی برعهده فیلمبرداران بود و بقیه فیلم را هم تدوینگر (که آن هم اغلب همان فیلمبرداران بودند) در پشت میز موویلا جمع میکرد. ولی خاچیکیان این تابو را شکست و به عنوان کارگردان با برگههای دکوپاژ پشت دوربین قرار گرفت و با وسواس، صحنهها را نورپردازی کرد، جای دوربین و حتی نوع لنز آن را تعیین نمود. پس از آن خود پشت میز تدوین قرار گرفت و با طریقه جدیدی از مونتاژ، ریتم را به سینمای ایران آورد. پس از ساموئل خاچیکیان ، ساختار فنی سینمای ایران دچار تحول عمیقی گشت و بسیاری از فیلمسازان نسل بعد سینمای ایران به اعتراف خودشان، از خاچیکیان آموختند. ساموئل خاچیکیان با فیلم «بازگشت» در سال 1331 قدم به عرصه کارگردانی سینمای ایران گذارد و سی و سومین و آخرین فیلمش را در سال 1372 یعنی 41 سال بعد تحت عنوان «بلوف» با بازی خسرو شکیبایی ساخت. اما خاچیکیان نتوانست خود را از فضای فیلمفارسی و ابتذال آن که گریبانگیر کلیه فیلمسازان و دست اندرکاران سینمای ایران شده بود، دور نگاه دارد. او که با تطمیع و فریب مهدی میثاقیه به عنوان کارگردان سوم به ساخت فیلم موهن «شب نشینی در جهنم» کشیده شد، پس از آن هم فیلم «فریاد نیمه شب» را برای میثاقیه ساخت اما خیلی زود با این عنصر فرقه ضاله بهاییت، اختلاف پیدا کرد و از وی جدا شد. بسیاری از تهیه کنندگان آن روز سینمای ایران از ساموئل خاچیکیان سوء استفاده کردند، از جمله علی عباسی و فردین(که به گفته خود خاچیکیان برای تولید 3 فیلم از جمله «نعره طوفان»، کلاه گشادی برسرش گذاردند) و حتی همکیش او، ژوزف واعظیان که با او «ضربت» را تولید کرده بود.
۲ - جان اف کندی، سی و پنجمین رئیس جمهوری امریکا که سعی کرد پروژه جنگ جهانی سوم را با رفرمهای سطحی و فرمایشی درون کشورهایی که در معرض خطر کمونیسم و یا اعتراضات ضد سرمایه داری بودند ، اجرا کند که از آن جمله اصلاحات ارضی و لوایح ششگانه در ایران بود. کندی در سالهای 1961 تا 1963 رئیس جمهوری آمریکا بود و در 22 نوامبر این سال در هنگام دیداری از دالاس ترور شد.
۳ - موشه دایان از عناصر اصلی برپایی رژیم نامشروع اسراییل که با حضور در گروههای تروریستی مانندهاگانا زمینههای تاسیس آن را فراهم آورد. از مشهورترین فرماندهان نظامینیروهای اشغالگر صهیونیستی و بعدها سیاستمدار اسرائیلی . در بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۸ میلادی، فرماندهی ستاد کل فرماندهی و عملیات نیروهای جنگی اسرائیل را برعهده داشت ، اما به عنوان وزیر کشاورزی به ایران آمد و طرح اصلاحات ارضی و لوایح ششگانه را به شاه ارائه داد.
۴ - سیامک یاسمی کارگردان و نویسنده و تهیه کننده ، اگرچه فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه تولوز فرانسه بود و در سال 1328 هم به عضویت وزارت امور خارجه درآمد اما در سینمای ایران از ارکان اصلی جریان فیلمفارسی شد که با تقلید از فیلمهای هندی و ترکی و عربی، این سینما را به سراشیبی سقوط کشانید. از فیلمهای او میتوان به :«راهزن»، «ورپریده»، «شمسی پهلوون»، «قوز بالاقوز» ، «دل خودش میخواد» و «آس و پاس»اشاره کرد!!
۵ - محمد علی فردین، بازیگر، کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران که از ورزش کشتی به سینما آمد و با تیپ جوانمرد فقیر و لوطی که به فقرش مینازد (و حاضر نیست پا را از آن فراتر بگذارد) به نام «علی بی غم»، تیپ تازه ای در سینمای ایران خلق کرد. اگرچه با فیلم «چشمه آب حیات »در سال 1338 وارد سینما گردید ولی با فیلمهای «قهرمان قهرمانان»، «گنج قارون» و «آقای قرن بیستم» در اوایل دهه 40 به شهرت رسید. اما علیرغم این معروفیت، وی به لحاظ بازیگری، از چندان قوتی برخوردار نبود و بیشتر معروفیت خود را از دوبله چنگیز جلیلوند و صدای ایرج خواجه امیری که به جایش آواز میخواند، داشت. شراکت او در فساد شاهنشاهی سینمای دوران طاغوت غیر قابل انکار است و اغلب کارشناسان این سینما، وی را از ستونهای آن سینما به شمار میآورند. سینمایی که با زیر سوال بردن ارزشهای اخلاقی جامعه و پردهدریهای رفتاری، کانون خانوادهها را هدف گرفته و قصد فروپاشی ارزشی آنها را داشت. از طرف دیگر به شهادت برخی عناصر سینمای یاد شده، وی در دیگر فسادهای دوران سلطنت پهلوی نیز نقش فعالی داشت. از جمله بنا به گفته سعید کنگرانی از هنرپیشگان آن دوران، در مجالس قماربازی دربار و سرکردگان رژیم شاه مانند سپهبد ربیعی، حضور محوری داشت. وی از سوی منتقدان و کارشناسان سینمای ایران، نماد فیلمفارسی و سینمای آبگوشتی لقب گرفت که در نهایت این سینما را با همراهی فیلمهای شبه روشنفکری در سال 56 به ورشکستگی کامل کشانیدند.