kayhan.ir

کد خبر: ۸۶۵۲
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۳

چه مشکلی پیش می‌آید؟ (خشت اول)


ما در طول شبانه روز خواسته یا ناخواسته با برخی موضوعات مواجه هستیم و به برخی می‌اندیشیم. آیا می‌توان پرسید که چه موضوعاتی باید جزو موضوعات روزانه ما باشد و نیست؟ و مشغولیت به کدام موضوعات نباید باشد؟ اساسا باید و نبایدی این‌چنین از چه مبنایی اخذ می‌شود؟ آیا این سبک زندگی را ما انتخاب کرده‌ایم؟ مگرکسی ما را مجبور می‌کند که در طول روز سه وعده غذا بخوریم؟ ما می‌توانیم ساختمان‌هایمان را به شکل دیگری بسازیم. غذا‌های دیگری بخوریم، ساعات خوابمان را تغییر دهیم، به موضوعاتی فکر نکنیم و به موضوعاتی دیگر بیشتر فکر کنیم. مهمانی‌هایمان را به شکل دیگری برگزار کنیم. پس چرا این سبک را برگزیده‌ایم؟ آیا این نمونه‌‌ها و سبک‌ها را بهترین سبک‌‌ها یافته‌ایم؟ مگر ما قبل از انتخاب هر یک از موارد فوق، گونه‌‌های مختلف آن را بررسی کرده‌ایم تا ادعا کنیم که نمونه‌‌های رایج، برترین‌‌ها هستند؟ اگر چنین نیست آیا می‌شود نتیجه گرفت که ما در این زمینه دارای اختیار نیستیم؟
اصولا چه اهمیتی دارد که ما برای تامین نیاز‌ها و گذران زندگی خود از چه سبکی استفاده کنیم؟ مگر نه این است که بشر در هر دوره‌ای متناسب با داشته‌‌ها و دانسته‌‌ها و امکانات خود به گونه‌ای به رفع نیاز خود می‌پرداخته است؟ مهم این است که در این گونه‌های متفاوت، اصول و قوانین الهی و اخلاقی رعایت شده باشد. اما آیا در انواع گونه‌های زندگی، این اصول به یک میزان رعایت می‌شوند؟
مسلم است که هر گونه‌ای از زندگی نیازهایی دارد و تولید خدمات و محصولاتی برای پاسخ به آن نیازها، لازم است. چه اشکالی پیش می‌آید که همان کسانی که اکنون عهده‌دار تامین کالا و خدمات ما هستند، نیازهای شکل دیگری از حیات را تولید کنند؟ مسلم است که هر گونه‌ای از زندگی نیازهایی دارد و تولید خدمات و محصولاتی برای پاسخ به آن نیازها، ناممکن نیست.
این نکته بسیار جای تامل دارد که نیاز ما به محصولات از کجا ناشی می‌شود؟ آیا نیازی طبیعی است؟ آیا این تلقی که در زندگی بشر، هر روز وسایلی با مزایایی جدید باید تولید شود و حتما می‌شود، و این وسایل لزوما مورد نیاز ما هستند یا زندگی ما را راحت‌تر می‌کنند، تصوری طبیعی است؟ آیا در دوره‌‌های دیگر حیات بشری نیز چنین تصوری وجود داشته است؟
بالاخره اصل نیاز در تعریف و تصوری است که ما از نوع زندگی، در خودآگاه یا ناخودآگاه ذهن خود داریم. و مهم این است که بدانیم کالا‌ها و محصولات آن در شکل‌گیری این تصور چه نقشی دارند. اما مگر نگفتیم که در هر شکلی از زندگی نیازهایی وجود دارند که شرکت‌های تجاری به راحتی می‌توانند به جای تولیدات کنونی, تولیدی متناسب با آن را داشته باشند؟ بنابراین چه تفاوتی دارد که ما کدام شکل از زندگی را برگزینیم؟ محل تامل این است که در چه نوع سبکی از زندگی می‌توان به تجارتی این‌گونه دست یافت؟ سخن در اندکی سود بیشتر و کمتر نیست، نوع رابطه‌ای که اکنون میان شرکت‌های تجاری و مصرف کننده وجود دارد نوع خاصی است. اما مگر جز این است كه بشر همواره در طول تاریخ تجارت داشته است.
ما به همه محصولات و خدمات جدید نیاز داریم، ما به کالاهایی که هنوز تولید نشده‌اند نیاز داریم، کودکان ما که در آینده متولد خواهند شد، به اسباب بازی‌هایی که هنوز طراحی نشده‌اند نیاز دارند. ما به انواع وسایلی که به اصطلاح اختراع خواهند شد، نیاز داریم.
آری ما احساس نیاز می‌کنیم، نه به هر چیزی، نه به آن آسمانی که او دارد و نه به اوقاتی که او بیدار است و ما خوابیم، و نه به خواب او، ما به هر آن‌چه تولید می‌شود نیاز داریم. البته منکر نمی‌توان شد که بخشی از آن‌چه که ما نیاز داریم نیز تولید می‌شود. اما نظم کنونی عالم بر محور نیاز ما به محصولات قوام یافته است. و این احساس نیاز ما توهم محض نیست. نمی‌توان نیازهایی را که احساس می‌شود طبیعی دانست، اما نیز نمی‌توان این احساس نیاز را بی‌اساس دانست. این احساس نیاز، حاصل ضرب نیازهای طبیعی در ضعف‌های بشر است و رمز موفقیت نظم كنونی در تصاعدی کردن این ضریب است. به همین دلیل بقا یا تغییر آن در نسبتی است که بشر با ضعف‌های خود برقرار می‌کند. نظم کنونی قابل اعتماد نیست، چرا که بشر تعهدی ندارد که همواره ضعف‌های خود را حفظ کند. به هر نسبت که بشر بر ضعف‌های خود غلبه کند، موجودیت نظم کنونی عالم و قدرت سیاسی و اقتصادی آن به خطر خواهد افتاد، و اکنون خطرناک‌ترین تهدید برای قدرت‌های حاکم این است که ملت یا کشوری بتواند الگویی از زندگی صحیح که هم ممکن باشد و هم مطابق طبیعت و فطرت بشر، ارائه کند.
 سینا محمدلو