kayhan.ir

کد خبر: ۸۶۰۸۱
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۳

کدام نقطه این خاک زیر پای تو نیست؟(چشم به راه سپیده)



جمعه‌‌های بی‌تو
جمعه‌ها را همه از بس که شمردم بی‌تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی‌تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی‌تو
تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی‌تو
چاره‌ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی‌تو
سال‌ها می‌شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی‌تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی‌تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی‌تو
***

لحظه‌های دیدنی
حتی اگر نباشم و باشی چه دیدنی است
آن لحظه‌های روشن و نورانی وصال
تلخ است گر چه بی‌تو همه عمر انتظار
ما را امید تا ابد است و تو را مجال

حاجات بهانه است
خوب است که عاشق جگری داشته باشد
آشفتگی بیشتری داشته باشد
حاجات بهانه است که ما اشک بریزیم
خوب است گدا چشم تری داشته باشد
پرواز من این است که یک کنج بیفتم
این بال بعید است پری داشته باشد
ای یار سفر کرده نگاه پرلطفت
وقتش شده بر ما نظری داشته باشد
گر سنگ دلم باز تعلق به تو دارم
هر کعبه‌ای باید حجری داشته باشد
سر می‌زنم آن‌قدر به در تا بگشایی
خوب است گدا هم هنری داشته باشد
از دور خودت دور مکن چند گدا را
خوب است که شه دور و بری داشته باشد
قبل از سفر آخرت ای دوست دلم را
بگذار به سویت سفری داشته باشد
انگار بنا نیست ببینم تو را... پس
بگذار دلم یک خبری داشته باشد
لطیفیان
***

جمعه می‌آید پیاپی، پشت هم، اما دریغ
آن که می‌باید بیاید، رخ زما پوشیده است
***

کدام نقطه این خاک زیر پای تو نیست
کدام پاره خورشید آشنای تو نیست؟
بگو کدام نسیم شکفته در وادی است
که ذهنش آینه‌بندانی از صفای تو نیست؟
***

سوار ما چه شد؟
با توام ای دشت بی‌پایان سوار ما چه شد
یکه‌تاز جاده‌های انتظار ما چه شد؟
آشنای «لافتی الا علی» اینجا کجاست؟
صاحب «لا سیف الا ذوالفقار» ما چه شد؟
***

باور دل
ما زمزمه حضور را می‌فهمیم
معنای زلال نور را می‌فهمیم
از بس که به داغ انتظارت ماندیم
ای باور دل! ظهور را می‌فهمیم
***

با شما
ای معطر ز عطر روی شما
باغ سبز بهار باور ما!
با شما ما و یک جهان شادی
بی‌شما ما و یک دل تنها
***

برای چاره
دیدیم ترا دوباره برمی‌گردی
از باغ پر از ستاره برمی‌گردی
گفتند که چاره نیست بر درد فراق
انگار! برای چاره برمی‌گردی