ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) - روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
وارن کریستوفر: باید شاه را به استقامت تشویق کنیم (پاورقی)
تالیف: کامران غضنفری
Research@kayhan.ir
راه اندازي ستاد ويژه ايران در آمريکا
بنابر اظهار ديويد فاربر (استاد تاريخ دانشگاه تمپل آمريکا)، در ماه آگوست 1978 [مرداد 1357] وارن کريستوفر (معاون وزير خارجه آمريکا) در يادداشت محرمانهاي به رئيسجمهور آمريکا چنين هشدار ميدهد:
" شاه به سختي ميتواند راه خود را دنبال کند ... بايد او را به استقامت تشويق کنيم."(27)
کنت لابيچ طي مقالهاي در مجله نيوزويک با عنوان "ايران در آستانه انفجار" مينويسد:
" وارن کريستوفر که هنگام حضور سايروس ونس در کمپ ديويد در رأس کار قرار گرفت، "گروه کار ايران" را تشکيل داد. تشکيل اين گروه کاري، نشانه آن است که وضعيت به مرحله بحراني رسيده است ... آنچه مقامات ايالات متحده را نگران ساخته، آن است که شاه از هر سو توسط مخالفين تحت فشار قرار گرفته و فرصت اندکي براي مانور دارد. يکي از ديپلماتهاي مقيم ايران اظهار ميداشت: شاه همه راهها را امتحان کرده و هيچ کدام فايدهاي نداشته است."(28)
آمريکایيها با راهاندازي يک ستاد ويژه در واشنگتن، اخبار ايران را به دقت دنبال کرده، براي هر مرحله از بحران تصميمات لازم را اتخاذ ميکردند. در يک گزارش وزارت امور خارجه آمريکا مربوط به ماه سپتامبر 1978 [شهريور 1357] با عنوان "گزارش بازرسي در مورد هدايت روابط با ايران" که طبقهبندي "خيليمحرمانه" دارد، چنين آمده است:
" روابطمان با ايران بهخوبي هدايت و اداره ميشوند. علاقه و توجه مقامات عاليرتبه در واشنگتن سبب ميشود که در مورد مسايل مربوط به ايران سريعاً تصميماتي اتخاذ شود. ستاد مديريت امور کشوري که بسيار سخت کوش و ذيصلاح است، ترتيبات همکاري مؤثر را با ديگر سازمانها بهخصوص وزارت دفاع و جامعه اطلاعاتي ايجاد کرده است."(29)
يکي از افراد قدرتمند دولت آمريکا و از دوستان نزديک شاه که بر تصميمات شاه نيز تأثير زيادي داشت، برژينسکي (مشاور امنيت ملي کارتر) بود که در عين حال با اردشير زاهدي (سفير ايران در واشنگتن) نيز داراي مناسبات حسنه بوده، برخي از مواقع از او بهعنوان رابط با شاه استفاده ميکرد. مايکل لدين در کتاب خود مينويسد:
" در تابستان 57 زماني که بحران اوج ميگرفت، اردشير زاهدي به کاخ سفيد رفت و با سايرويس ونس (وزير خارجه)، برژينسکي (مشاور امنيت ملي) و استانسفيلدترنر (رئيس سيا) به گفتگو نشست. مذاکرات چند ساعت به درازا کشيد و در پايان، اردشير زاهدي اظهار اميدواري کرد که آمريکایيها با کنار گذاردن مسئله حقوقبشر در ايران، بحران ايران را تخفيف دهند. وي همچنين اظهار داشت اکنون که در نظر دارد براي مدت نسبتاً طولانيتري به ايران باز گردد، اميد آن دارد که براي اجراي مسئوليتهاي ديپلماتيک ديگري بهطور مداوم به واشنگتن سفر کند. کارتر [رئيسجمهور] از اردشير زاهدي مؤکداً خواست تا آنچه را در تهران ضروري تشخيص ميدهد، انجام دهد و سپس اضافه کرد: در مورد واشنگتن نگران نباشيد؛ من سفير شما در آمريکا خواهم بود."(30)
ماروين زونيس (محقق آمريکایي) نيز در کتاب خود به ارتباط ميان زاهدي و برژينسکي، چنين اشاره ميکند:" اردشير زاهدي يکي از رابطهاي اصلي ميان دولت آمريکا بهويژه برژينسکي با شاه بود. هنگامي که عمق احساسات انقلابي در ايران آشکار شد، زاهدي به ايران رفت تا شاه و حاميان متزلزل او را به ايستادگي تشويق کند."(31)
باري روبين (عضو مرکز تحقيقات استراتژيک و امور بينالمللي دانشگاه جورج تاون آمريکا) در کتاب خود در اين باره مينویسد : "يک خط ارتباط مستقيم ميان شاه و کاخ سفيد، از طريق برژينسکي ايجاد شده بود."(32)وي در بخش ديگري از کتاب مذکور این گونه از نقش برژينسکي در ماجراي برقراري حکومت نظامي در شهريور ماه 57 پرده برمی دارد :
"تصميم به برقراري حکومت نظامي و شدت عمل در برابر مخالفان رژيم، پس از مراجعت اردشير زاهدي به تهران در پنجم سپتامبر [14 شهريور] و گزارشي که وي از مذاکرات خود با برژينسکي به شاه داد، اتخاذ گرديد."(33)سيروس پرهام نيز در اين باره مينويسد:
" دو روز پيش از اعلام حکومت نظامي و آغاز کشتار جمعي، اردشير زاهدي از واشنگتن به تهران آمد و پيام "بکليسرّي" کارتر را به شاه داد. پس از رسيدن پيام، دو جلسه کاملاً محرمانه در حضور شاه و با شرکت سوليوان (سفير آمريکا) و زاهدي و ژنرال اويسي تشکيل گرديد که نخستوزير وقت (شريف امامي) تنها در يکي از آنها شرکت داده شد. مذاکرات اين دو جلسه که هربار با تماس تلفني با برژينسکي تقويت و ارشاد ميشد، منجر به اخذ تصميمي گرديد که تا آن زمان به تعويق افتاده بود يعني کشتار جمعي و حکومت نظامي."(34)در يک سند "محرمانه" سفارت آمريکا به تاريخ ششم سپتامبر 1978 (دو روز قبل از کشتار 17 شهريور) چنين آمده است:
" روابط ايران و آمريکا بسيار عالي است و براساس منافع متقابل و استواري پايهريزي شده است. از زمان جنگ جهاني دوم، هم رؤسايجمهور دموکرات و هم جمهوريخواه آمريکا براي ايران اهميت خاصي قائل شدهاند. در ماه دسامبر 1977 نيز پرزيدنت کارتر گفت: "قدرت ما، قدرت ايران است و قدرت ايران، قدرت ما". آمريکا آرزو ميکند که ايران از لحاظ اقتصادي و نظامي قوي باشد و داراي ثبات سياسي باشد. آمريکا از خطمشي آزاديخواهانه شاه (!) که قصد دارد طي مدتي يک سيستم سياسي دموکراتيک را توسعه دهد، استقبال کرده است. ما به صداقت او در اين عمل شک نداريم. پادشاهي يک نهاد بسيار مهم در ايران است و به نظر ما، شاه مناسبترين فرد براي رهبري مردم ايران است."(35)
در اين برهه از زمان، سفير آمريکا در ايران بهمنظور انتقال پيامهاي واشنگتن به شاه، بهطور مرتب با شاه ملاقات ميکرد. سوليوان خود در اين باره ميگويد: "در اين دوره، با ابتکار و تمايل شخص شاه، من و پارسونز [سفير انگليس در ايران] يک روز درميان با وي ملاقات ميکرديم."(36)سفارت آمريکا يک روز قبل از 17 شهريور، سخن از اعمال زور براي حفظ نظم! به ميان ميآورد. در يک يادداشت "خيليمحرمانه" سفارت آمريکا مورخ هفتم سپتامبر 1978 (16/6/1357) چنين آمده:"ما اميدوار بوديم که دولت به خاطر حفظ نظم، اقداماتي که براي محدود کردن يک نيروي لجام گسيخته لازم است را بهعمل خواهد آورد. هر قدر وضعيت سياسي براي اعمال زور مناسبتر باشد، دوستان ايران در اروپا و آمريکا از آن راحتتر دفاع ميکنند."(37)بدين ترتيب، تصميم شاه در اعلام حکومت نظامي و کشتار 17 شهريور تهران، با هدايت و حمايت کارتر و برژينسکي اتخاذ شد.(38)
رابرت شولزينگر (نويسنده آمريکایي) نيز در اين زمينه مينويسد:
" در هفتم سپتامبر 1978، بنابر توصيه برژينسکي در واشنگتن، شاه حکومت نظامي اعلام کرد."(39)
منابع در دفتر روزنامه موجود است