اعدامهای سال 67 به روایت عضو سابق سازمان مجاهدین
قتلعام بزرگ یا دروغهای بزرگ؟!
از طرف دیگر این گفته که «هر کس از مارکسیستها اعلام کرد نماز نمیخواند، اعدام شد» هم نمیتواند به واقعیت نزدیک باشد؛ چرا که چند ماه بعد از آن ایام، گروهی از سالنهای دیگر گوهردشت برای کار کردن به سالن جهاد آمدند که برخی از آنها به طور علنی هنوز هم نماز نمیخواندند. تا آنجا که به خاطر میآورم: بهزاد رضوان، عبدالحسین رضایی، احمدحسن رییسی، محمود رستمی، جمشید زارعی، محمد سرخیلی، محمدرضا ساریخانی، علیرضا سپیدهدار و... از آن جمله بودند. (اگر اسم هر یک از این عزیزان را اشتباه ذکر کردهام همینجا از وی طلب حلالیت میکنم چرا که سالها از این ماجرا گذشته است و به همین دلیل از آوردن خیل نامهایی که در ذهن دارم به خاطر امکان جابهجایی اسامی خودداری میکنم.)
در همین رابطه ایرج مصداقی در جوابیه احمد موسوی مینویسد: «... ذکر این نکته ضروری است که تعدادی از نمازخوانهای آن موقع، در قتل عام سال 67 به شهادت رسیدند، در حالی که تعدادی از نمازنخوانها از قتل عام سال 67 جان سالم به در بردند...»(1)
کاوشی در آمارها
و وقایع نگاریها
در کتاب «سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام» که اخیراً از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد، درباره برخورد مورخان و محققان با آمارهای ارائه شده توسط سازمان آمده است:
«... سازمان علاوه بر اغراق و چندین برابر کردن آمارهای مربوط اقدامات مسلحانه تروریستی خود به منظور ترسیم یک چهره مقتدر، فراگیر و توانمند از خود، از سوی دیگر برای مظلومنمایی و توجیه تبلیغات و اقدامات خود، آمار دروغینی از میزان افراد دستگیر شده و اعدامی در ایران طی 24 سال گذشته، ارائه داده است. در نشریات سازمان و اظهارات مسئولان آن بارها تکرار شده که تاکنون بیش از صد و بیست هزار تن از اعضا و هواداران سازمان در ایران کشته شده و بیش از صد و پنجاه هزار تن نیز در زندانها به سر میبرند. درباره نمونه آمار تلفات عملیات مرصاد که سازمان، شهداء و مجروحان جمهوری اسلامی را 55000 تن ادعا کرده است، متقابلاً در ادعای عجیبتر و مشابه بدون ارائه هیچ گونه سند و مشخصات واقعی، بارها ادعا نموده که در سال 67 و در واکنش حمله مشترک ارتش عراق و سازمان، 30 هزار تن از زندانیان سازمان در ایران، طی چند روز اعدام شدهاند. تکرار تبلیغات سازمان در این زمینه به حدی بوده است که بسیاری از جدا شدگان سازمان، به رغم تردید و تشکیک در بسیاری ادعاهای سازمان، در این مورد تصور میکنند واقعاً همان گونه که سازمان ادعا کرده، در پاییز 67 «قتل عام» زندانیان سازمان در ایران به وقوع پیوسته است. قدری بررسی و تأمل در مورد انواع آمارهای ارائه شده در تبلیغات سازمان به وضوح بیانگر این واقعیت است که نمیتوان این موضوع را از سایر ویژگیها و صفات ذاتی تشکیلات، جداگانه و مستقل در نظر گرفت...»(۲)
صرفنظر از نادرستی آماری که درباره ماجرای تابستان 67 توسط سازمان ارائه شده است و با توجه به این واقعیت که به هر حال در زمان هجوم گسترده مشترک ارتش عراق و مجاهدین خلق به کشور (پس از پذیرفتن قطعنامه 598 سازمان ملل از سوی جمهوری اسلامی) و در واکنش به شورش و همراهی تشکیلات درون زندان آنها، برای تصرف مراکز نگهداری زندانیان و سپس زمینهسازی در شهرهای مسیر برای ورود نیروهای سازمان و پیوستن به آنها در حمله به شهرها و روستاهای کشور، مقامات قضایی جمهوری اسلامی در شرایط جنگی و مطابق با ضوابط محاکمات نظامی در زمان جنگ، طبیعیترین و قانونیترین برخورد را با این عمل خیانتبار و جنایتآمیز آنها انجام دادند، نگارنده فقط قصد دارد با توجه به شواهد موجود و آمارهایی که حتی فراریان به خارج از کشور و فعالان به اصطلاح اپوزیسیون و خواهان براندازی نظام ارائه کردهاند، حدود و ثغور ماجرای یاد شده و نیز سایر ادعاهای خاطرهنویسان آن سوی مرزها را مورد ارزیابی واقعبینانه قرار دهد.
چنین آمارهای نجومی و اظهارات عجیب و غریب، در گفتار و نوشتار بسیاری از خاطرهپردازان و به تدریج برخی تاریخنویسان سادهاندیش و سطحینگر همواره چون ترجیعبندی تکرار میشود، بدون آنکه کمترین دلیل و برهان و یا مدارک مستندی ارائه گردد و بقیه مدعیان به اصطلاح دموکراسی و حقوق بشر هم متأسفانه بدون کوچکترین تفکر و تعمق، این داستانسراییها را باز میگویند و استدلالات خود را برپایه آنها بنا میسازند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- قسمت دوم مقاله نقد بیغشم آرزوست... پاسخی به ضرورت به «نقد» احمد موسوی بر کتاب «نه زیستن، نه مرگ»، ایرج مصداقی، سایت گویانیوز، سهشنبه 11 اسفند 1383.
۲- سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد سوم، «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی»، چاپ اول، صص 157-158.