خادمان سلطه
مدیر نشریه مورد حمایت شاه چگونه نماینده مجلس شد؟
با توجه به نوع انتخابات فرمايشي مجلس و عملكرد احزاب ساختگي و فساد حاكم بر ادارات، تكليف قواي سهگانه روشن بود، اينجاست كه وقتي گزارش ساواك مبني بر اعمال خلاف مديران رسانهها همچون والا و شاهنده درباره تخلف در انتخابات يا تسخير زمينهاي مجيديه كه بخشي از آنها متعلق به كودكان صغير بود، و اجير كردن تعدادي اوباش براي سكوت مالكان به گوش مسئولان ميرسد،آنها سكوت ميكنند، نمونهاي از رفتار والا و شاهنده در رابطه با تهديد رأي دهندگان و سكوت ساواك را ميخوانيم:
«دوستان و آشنايان مهندس والا نماينده خلخال اظهار ميدارند، جمع كساني كه در خلخال به نفع مهندس والا رأي دادهاند از يكصد نفر تجاوز نميكردند كه هر يك سه الي چهار بار تغيير نام دادهاند و اكثر آرايي كه به صندوقها ريخته شده به خط هرمز شيباني داماد مهندس والا بوده و والا مبلغ 50هزار تومان به فضلالله سلجوقي مدير روزنامه صداي مليون و بسيج خلخالي كانديداهاي شهرستان خلخال پرداخته تا كنار بروند و همين مبلغ نيز خرج متفرقه داشته و صدهزار تومان هم به فرماندار محل، دويست هزار تومان به تيمسار علوي مقدم جهت شفاعت و وساطت وي نزد شاه پرداخته است كه نظر شاه را نسبت به انتخابش از خلخال مساعد نمايد.»
چنين مجلسي فرمايشي بود و به تبعيت از اين مسئله نمايندگان فرمايشي نيز اجازه مخالفت با اعتبار نامه هيچ يك از وكلا را نداشتند مگر اينكه دربار ميخواست:
«سند شماره 37، تاريخ 12/8/42
موضوع: اظهارات مهندس والا
آقاي مهندس والا نماينده مجلس شوراي ملي اظهار داشته است كه سازمان اطلاعات و امنيت{،} او و آقاي گودرزي را احضار كرده و از آن دو نفر تعهد گرفته است كه در مجلس با اعتبار نامه وكلا مخالفت نكنند، سپس افزوده در اين مجلس هيچكس جرأت اظهار عقيده و صحبت كردن هم ندارد.»
يا درباره شاهنده كه نشريهاش ارگان رسمي ساواك شناخته ميشد، ميخوانيم:
«محترماً به استحضار ميرساند اطلاعات رسيده به ساواك كردستان حاكي بود كه عباس شاهنده مدير روزنامه فرمان كه كانديداي نمايندگي از شهرستان بيجار بوده است به اتفاق ايادي خود به دهات شهرستان مزبور رفته و كشاورزان را تهديد نمودهاند كه چنانچه در انتخابات به عباس شاهنده رأي ندهند خرمنها و خانههاي آنها را آتش خواهند زد. مراتب بهوسيله ساواك كردستان از گروهان ژاندارمري بيجار استعلام و پاسخ واصله حاكي است كه ايادي عباس شاهنده و بهويژه داماد شخص مورد بحث كه ملبس به لباس افسري بوده و او را سرهنگ خطاب مينمودهاند به دهات مزبور رفته و با فشار و تهديد كارتهاي الكترال زارعين را اخذ و اسامي عباس شاهنده و سرتيپ خردمند را روي آن مينوشتهاند.»
اينگونه اعمال هرگز مورد رسيدگي و بازخواست قرار نگرفت و به حتم اگر پرونده شاهنده در رابطه با سرقتها و اخراج او از ارتش نبود،چه بسا كه اعتبارنامهاش كه از ترس گروه مخالف رد شده بود، در مجلس تأييديه ميگرفت و همانند بسياري ديگر از وكلاي مجلس كه با زد و بند و رشوه به نمايندگي رسيده بودند، او نيز در اين خوان جايي براي خود مييافت.
از همه جالبتر اينكه چنين شخصي با محمدرضا پهلوي پيوندي نزديك داشت، به گونهاي كه وقتي احمد هاشمي مدير روزنامه اتحاد ملي به شاه اعلام كرد: «عباس شاهنده گاهگاه رنگ سياسي خود را تغيير ميدهد، خوب است كه از طرف مقامات عاليه كشور مورد حمايت قرار نگيرد»، شاه با وجود آگاهي از سابقه وي گفت: «شاهنده هر رنگ و فعاليت سياسي كه داشته باشد رابطه خود را با ما حفظ كرده و كوچكترين گناهي از اين لحاظ مرتكب نشده است.»
شاهنده، نويسنده ويژه نامههاي سفرهاي خارجي شاه بود و در اين ويژه نامهها تلاش ميكرد تا سياستهاي اصلاحي رژيم را بهعنوان رستاخيز ملت ايران و سكوي پرش ايران از كشوري عقب مانده و جهان سومي به كشوري متمدن و مرفه و جهان اولي معرفي كند و در اين مسير به انواع اخبار دروغ و تفسيرهاي جعلي متوسل ميشد كه البته پاداش آن هميشه در نزد رژيم محفوظ بود.