کودتای نافرجام در ترکیه و چرخش آرام درسیاست های اردوغان
ساعات پایانی روز جمعه بیست و پنجم تیرماه اخباری از درگاه خبرگزاریها و فضای رسانهای منتشر شد: کودتا در ترکیه.
شنبه شب برای «رجبطیب اردوغان» شبی سیاه بود و حتی بدبینترین افراد حاضر در تیم وی پیشبینی کودتای نظامی در ترکیه را نمیکردند. علیرغم گذشت چند ساعت از کودتا، شرایط در نزد رئیس جمهور و دولت در هالهای از ابهام قرار داشت. اتفاقاتی که شنبه شب در ترکیه رخ داد، از زمان روی کارآمدن حزب «عدالت و توسعه» در این کشور بیسابقه بود.
25 تیر ترکیه دچار کودتای نظامیان شد، و تا ساعاتی از اردوغان خبری نبود. تسلط بخشی از بدنه نظامیان بر مراکز رسمی کشور نظیر پلها و فرودگاهها و مراکز تلویزیونی و پارلمان نشان میداد که گروهی مشخص از ارتش به دنبال نقشآفرینی در این کودتا هستند. با این حال در ساعات ابتدایی صبح روز بعد، اخبار حکایت از شکست کودتا داشت. اردوغان در فرودگاه اسلامبول حضور یافت و این خبر را اعلام کرد. اما نظامیان در بیانیه جدیدی همچنان بر نبرد تأکید کردند. اوضاع به حدی مبهم بود که آمریکا و اتحادیه اروپا از اتخاذ هر موضعی در ساعات اولیه کودتا خودداری کردند، چرا که تعیین فرد پیروز در این کودتا را مشکل میدانستند.
جمعه شب (25 تیر) بار دیگر کودتاهای انجام شده گذشته
(1997-1980-1971-1960) در ترکیه را به یاد همه آورد، کودتاهایی که برخی از آنها کودتای نرم بودند، اما در برخی دیگر شماری به چوبههای دار آویخته شدند و کشور رویکردی جدید به خود گرفت.
برخی تحلیلگران تمام ماجرای 25 تیر را بازی کثیف اردوغان میدانند و میگویند که او قصد داشت قدرت خود را در ترکیه بیش از پیش تثبیت کند. همچنین ابهام هنگامی بیشتر شد که اردوغان و حامیان وی کودتاگران را عناصر وابسته به «فتحالله گولن» معرفی کردند. به هر حال، حوادث به وجود آمده در ترکیه بیشازپیش ترکیه را به سمت حکومت فردی که خواستار استمرار بقای خود است پیش میبرد.
علتالعلل کودتا
همان طور که میدانیم جامعه ترکیه با مفهوم کودتا بیگانه نیست و تاریخ معاصر این کشور چندین کودتا را به خود دیده است. در ارتباط با کودتای نافرجام اخیر، عدهای معتقدند که کودتا سرچشمه درونی داشته و به عملکردها و سیاستهای حزب حاکم «عدالت و توسعه» در درون کشور باز میگردد، اما به نظر میرسد علت اصلی و علتالعلل این شکافها و چالشهای درونی را میبایست در خارج از این کشور و در بستر سیاست خارجی و دیپلماسی این کشور (بخصوص در سطح منطقه خاورمیانه) جستوجو کرد چرا که در طول بیش از 10 سال حاکمیت اردوغان و حزب عدالت و توسعه (از2003 تاکنون) اقتصاد این کشور شکوفا شده است و با وجود اینکه شخص اردوغان و اطرافیان وی داعیههای مذهبی دارند، اما کمتر دیده شده است که مسائل دینی و مذهبی را وارد سیاست کرده و همواره به اصل کمالیستی دوری دین از سیاست در ترکیه احترام گذاشتهاند. بنابراین میبایست علت نارضایتی مخالفان دولت حاکم بر ترکیه را نه برنامهها و سیاستهای داخلی، بلکه سیاست خارجی و دیپلماسی حزب عدالت و توسعه (به خصوص در سطح منطقه غرب آسیا) دانست.
با وقوع تحولات موسوم به بیداری اسلامی و انقلاب عربی خاورمیانه، برخی کشورهای مسلمان از قبیل مصر، تونس، سوریه، بحرین، یمن و... دچار انقلاب و ناآرامی شدند و این مسئله فرصت مغتنمی را در اختیار حزب عدالت و توسعه قرار داد تا به دنبال پیگیری دکترین جدید سیاست خارجی خود در سطح منطقه خاورمیانه باشد. این دکترین که تحت عنوان «نوعثمانیگری» معروف گشته، توسط «احمد داوود اوغلو» وزیر خارجه اسبق و نخستوزیر سابق این کشور طرحریزی شده و در زمان نخستوزیری و سپس ریاست جمهوری اردوغان مبنا و نقشه راه سیاست خارجی و دیپلماسی منطقهای ترکیه بوده است. نوعثمانیگری سیاستی است مبتنی بر بازتولید بعضی تجربههای کاربردی در دوران امپراطوری عثمانی و احیای عظمت ترکیه جدید با تکیه بر احیای قدرت و نفوذ گذشته ترکها در کشورهایی که سابقاً بخشهایی از امپراتوری عثمانی بودهاند. نخستینبار یونانیها به هنگام اشغال یک سوم قبرس توسط ارتش ترکیه، از این عبارت استفاده کرده بودند. نخستین گامها برای احیای عثمانیگری جدید در دوران «تورگوت اوزال» (دهه 1990) برداشته شد ک با مرگ وی ناکام ماند. ولی یک بار دیگر با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه به ویژه با انتخاب داوود اغلو به سمت وزارت خارجه (2009) به صورت جدی مطرح شد. وی در کتاب «عمق راهبردی» که در واقع به نوعی تدوین دکترین نوعثمانیگری محسوب میشود به این موضوع پرداخته است و در آن کتاب راهکارهایی را برای افزایش قدرت و نفوذ ترکیه در منطقه خاورمیانه ارائه داده است. وی در سخنرانی خود در «چانانک قلعه» با اشاره به این که ترکیه باید دیگربار به ابرقدرت جهانی تبدیل شود گفت: «کشورهای استقلال یافته از عثمانی یک بار دیگر با ما متحد خواهند شد و در افق 12 سال آینده (2023 یا 100 سالگی جمهوریت) تبدیل به دولت جهانی خواهیم شد».
از نظر داوود اوغلو، این کشور بنا به دلایل تاریخی و جغرافیایی دارای هویتهای چند گانه است و بنابراین نمیتواند با نادیده گرفتن آنها، سیاست خارجی موفقی داشته باشد. ترکیه به لحاظ تاریخی- فرهنگی با ایران، اعراب، قفقاز، آسیای مرکزی و بالکان پیوند خورده است و این کشور در دوره عثمانی اولویت خاصی برای خاورمیانه قائل بود. به همین دلیل ظاهراً نمیتوان بدون تجربه عثمانی، سیاست خارجی موفقی برای ترکیه طراحی کرد. از نظر او، سیاست خارجی ترکیه باید بتواند همزمان، با همه مناطق پیرامون خود تعامل و در آنها حضور داشته باشد؛ حتی اگر فرصت باشد در آفریقا نیز حاضر شود و زمینه را برای توسعه عمق راهبردی ترکیه و تبدیل شدن به یک بازیگر مؤثر جهانی فراهم سازد.
تحولات موسوم به بیداری اسلامی این فرصت مغتنم را در اختیار دولت ترکیه و حزب عدالت و توسعه قرار داد تا شرایط منطقهای را به نفع خود تغییر دهد و سیاست نوعثمانیگری رابه اجرا درآورد. متعاقب این تحولات، ترکیه به دنبال کمک به گروههای نزدیک به خود (نظیر اخوانالمسلمین) برای در دست گرفتن حکومت در کشورهایی نظیر مصر و سوریه و تضعیف رقبای سنتی خود در منطقه خاورمیانه، نظیر ایران برآمد. اما اوضاع و شرایط منطقهای به سمت دیگری حرکت کرده و تحت این شرایط تمام نقشههای اردوغان نقش برآب شد. در مصر نظامیان کودتا کردند و «محمد مرسی» و حکومت اخوانالمسلمین رابه زیر کشیده و خود حکومت را در اختیار گرفتند. در سوریه نیز، با ورود جمهوری اسلامی ایران و سپس روسیه به تحولات داخلی این کشور و حمایت تمام عیار این کشورها، حکومت «بشار اسد» پابرجا ماند و مخالفینی که از طرف ترکیه و سایر قدرتهای جهانی و کشورهای عربی منطقه حمایت میشدند نتوانستند حکومت را از دست بشار اسد بیرون بکشند. اما این موارد، تنها شکستهای حزب عدالت و توسعه در ترکیه نبوده است و باید موارد دیگری از قبیل ایجاد اختلاف و تنش در روابط با روسیه، عدم توفیق در الحاق به اتحادیه اروپا، هجوم سیلآسای پناهندگان سوری به این کشور و مشکلات ناشی از آن، ناامنی و بمبگذاریهای متعدد در این کشور، افزایش اختلاف با کردها و سرکوب آنها و اعتراضات سازمانهای حقوق بشری و تضعیف مشروعیت دولت ترکیه در درون و بیرون این کشور، ایجاد اختلاف با اروپا بر سر موضوع پناهندگان سوری و از همه مهمتر، افزایش قدرت و نفوذ رقیب سنتی ترکیه در خاورمیانه یعنی ایران را نام برد.
تمامی این مشکلات سرچشمه خارجی داشته و به علت اشتباهات و محاسبات غلط شخص اردوغان و دولت عدالت و توسعه ترکیه،درحوزه سیاست خارجی ایجاد گشته و به تدریج باعث بروز مخالفتها و انتقادات عدیدهای از طرف احزاب و گروههای مخالف، مطبوعات، ارتشیان و مردم عادی این کشور شده است. این اعتراضات از طریق ابزارهای مختلفی نظیر مطبوعات و رسانهها، اعتراضات و شورشهای مردمی، اعتصابات و... نمود پیدا کرده است، اما دولت ترکیه به جای توجه به آنها و تلاش برای اصلاح اشتباهات گذشته، به دنبال افزایش قدرت خود بوده و کماکان سیاستهای گذشته را در سطح منطقه دنبال نموده است. این مسئله نهایتاً منجر به اعتراض نظامیان گشته و از آنجایی که مهمترین ابزار دخالت نظامیان در تاریخ ترکیه کودتا بوده است، این بار نیز ارتشیان این کشور به این ابزار متوسل شده و سعی کردهاند بر علیه دولت حاکم ترکیه دخالت نظامی کنند و آنرا ساقط نمایند؛ اما این بار نتوانستند موفق شوند و کودتا برای نخستین بار در تاریخ این کشور شکست خورده است.
واقعیت یا نمایش؟؟
در ساعات ابتدایی بعد از اتمام کودتا و آرام شدن فضای ترکیه بسیاری از ناظران، حوادث فوق را نمایش اردوغان در جهت تثبیت موقعیت و بالا بردن محبوبیت خود در بین مردم ترکیه قلمداد کرده و اذعان داشتند که این کودتا تنها یک تئاتر و نمایش بوده، که سناریوی آن از سوی اردوغان نوشته شده است. او میخواست با استفاده از شرایط بحرانی ایجاد شده، دست به تضعیف ارتش زده و امکان کودتاهای جدیای که میتوانست در آینده گریبانگیرش شود را از بین ببرد. این طیف اصلیترین موید نظریه خود را فراهم شدن امکان قدرتنمایی بیشتر برای اردوغان به عنوان یک رهبر وحدتبخش و بسیجگر اقشار مختلف مردم میدانند و معتقدند که درخشانتر شدن چهره اردوغان در این مسئله ( به عنوان یک قهرمان ملی) نشان میدهد که همه ماجرا تحت نظارت او بوده و ماجرای فوق، تنها یک بازی کثیف است.
اما با بازخوانی سپهر سیاسی 10 سال گذشته ترکیه، متوجه خواهیم شد که با روی کارآمدن اردوغان و در همان سالهای اول یعنی سالهای 2004 و 2005، زمزمههایی وجود داشت تا حزب عدالت و توسعه منحل و به نحوی همان کودتای پست مدرن علیه آقای اربکان (سال 1997) در مورد اردوغان نیز تکرار شود. لیکن کیاست اردوغان و تیم وی، باعث شد که او براساس اصول پراگماتیسم، آرام آرام با شرایط مطابقت یابد. یعنی برخلاف اربکان ( که تقریبا در مقابل اصول کمالیسم ایستاد و به ویژه علیه اسرائیل شعارهای تندی میداد و حتی طرفداران وی آتاتورک را پدر خود نمیدانستند) اردوغان بسیار زیرکانه صبر کرد، پذیرفت، کوتاه آمد و تسویه تدریجی در ارتش را آغاز نمود. از آن زمان تاکنون در چندین نوبت تسویههای عظیمی به ویژه در سطوح عالی و ژنرالهای ارتش انجام گرفته بود ولی با این حال هنوز افراد رده دوم ارتش از طرفداران «فتحالله گولن» و گروه «خدمت» بودند که این گروه در ارتش، تحت عنوان صلح برای جهان نفوذ کرده و کانون آن در ارتش در میان افسران ارشد (افسرانی با درجه ستوان به بالا تا سرهنگ) نفوذ داشتند. در کودتای اخیر نیز تنها یک یا دو ژنرال ارشد مشاهده گردید و سایرین در طیف افسران جزء و افسران نسبتا رده بالا بودند. افراد این گروه احساس میکردند به زودی از سوی آقای اردوغان مورد تسویه قرار میگیرند. این گمانه وجود دارد که این افراد چه کودتا انجام بدهند و چه انجام ندهند از ارتش تسویه خواهند شد. در چنین شرایطی بود که تصمیم گرفتند که آخرین برگ خود (کودتا) را رو نمایند.
هرچند رئیسجمهور، کل جریان کودتا را به گولن نسبت میدهد، ولی به اعتقاد تحلیلگران سیاسی و امنیتی، قبل از این که کل این جریان به پنسیلوانیا ( محل اقامت گولن) مرتبط باشد، موردی که چندین بار از سوی آقای اردوغان و از سوی نخستوزیر اعلام شده است، انشقاق و لایههای متضاد ارتش باعث ایجاد کودتا گردید و آنها با توجه به آینده رو به اضمحلال خود دست به کودتا زدند. در این کودتا نیروی زمینی و نیروهای پلیس حضور نداشتند، و فقط بخشی از نیروی دریایی و ژاندارمری در کودتا نقش داشتند.
به هر حال و با توجه به در کنار هم قرار دادن مهرههای این پازل، واقعیت این طور به نظر میرسد که اتفاقات شب طولانی ترکیه نشان میدهد که همچنان ساختار اساسی چه در داخل موسسات نظامی و چه در داخل نهادهای امنیتی و نظارتی ترکیه با جریان حاکم این کشور مخالف است و این ساختار قادر است تلاش برای کودتایی برنامهریزی شده و هماهنگ در چارچوب فلج کردن مناطق حساس کشور را در سایه شکاف موجود بین ارتش به اجرا بگذارد.
کشته و زخمی شدن بیش از 260 نفر در کودتای نافرجام 25 تیر و نیز دستگیری بیش از 30 هزار نفر از مظنونین مرتبط با کودتا، موضوعی است که از گستردگی کودتاگران حکایت میکند. از سوی دیگر مکاتبات کودتاگران نشان میدهد که اولین تحرکات آنها از (اواسط خردادماه) آغاز شده بود بر اساس این مکاتبات و اسناد، علاوه بر نظامیان، جمعی از قضات ترکیه نیز طراح کودتا بودهاند و برنامهریزی اصلی توسط «آکین اوزتورک» فرمانده سابق نیروهای هوایی ترکیه، انجام شده است.
از سوی دیگر، اگرچه تنها گذر زمان و بررسی سوانح آینده نشان خواهد داد که چه دستهایی در پشت پرده این حادثه وجود داشته است، اما با در نظر داشتن تجربه حوادث «پارک گزی» که اکنون پس از دو سال اسناد حمایت بنیاد سوروس از آن در دست است و میتوان آن را یک کودتای رنگی علیه اردوغان ارزیابی کرد. در هر حال، در صورت موفقیت اردوغان و حزب حاکم، توان اردوغان بیشتر از پیش خواهد شد، اما میزان هزینهای که اردوغان در قبال این مسئله متحمل شده بسیار بالا است. از سوی دیگر در ماههای اخیر اردوغان با طیفهای مختلف ارتش وارد مراوده شده و نظر مساعد آنها برای همراهی با خود در مسایل مختلف کشور را فراهم آورده بود و در میان مدت امکان وقوع کودتا علیه او ممتنع بوده است.
همچنین، اگر در نظر داشته باشیم که اصلیترین نیروهای عامل در این کودتا نیروی هوایی و ژاندارمری (یعنی نیروهای تحت نفوذ گولن) بودهاند و نه نیروی زمینی که تاکنون همواره وظیفه اصلی کودتاها را برعهده داشته، احتمال صدق گزاره عاملیت جریان گولن بیشتر محتمل است.
در صورت موفقیت کامل ارتش، نیروهای امنیتی و دولت در سرکوب این کودتا و دستگیری تمام عوامل آن، میتوان ادعا کرد که اردوغان در برابر یک خطر بزرگتر، با یک خطر کوچک روبرو شد و به گفته خودش این حادثه یک لطف الهی بوده است.
افول قدرت اردوغان
حوادث ترکیه یا آنچه که از سوی رسانهها، کودتای ناموفق نام گرفت از چند زاویه قابل تأمل و بررسی است. در ابتدا باید توجه داشت که این بحران هرچند که کودتای ناموفق حساب میشود اما آن را باید شروع دوران افول اردوغان نامید. به عبارت دیگر، اردوغان از زمان شروع فعالیت سیاسی خود، به عنوان یک عضو حزب رفاه و در مقام شهردار اسلامبول و سپس در مقام نخستوزیر و تا به امروز، روندی را طی کرده است که در حال حاضر میتوان گفت که وی به اوج قدرت رسیده است. مخصوصا در یک سال اخیر که با تغییرات در قانون اساسی و ایجاد یک فضای خاص رسانهای و سوءاستفاده از بخشی از حامیان خود عملا تلاش نمود تا خود را به عنوان یک قدرت مطلق درترکیه تبدیل میکند و همه کسانی که به نحوی در مسیر او همکاری نمیکردند حتی یاران صمیمی خود را حذف کرده و از دور خارج ساخت که در این باره میتوان به «عبدالله گل» و «احمد داود اوغلو» اشاره کرد. در واقع بهترین تعبیری که در این خصوص میتوان بدان اذعان نمود این است که اردوغان تلاش کرد به دیکتاتور دموکرات ترکیه تبدیل شود.
به هرحال، این روند رو به رشد و سرسامآور به یک نقطهای پایان نیاز داشت، حادثهای که رخ داد، عملا نقطهای بود که دوران دیگری از اردوغان را رقم خواهد زد. اما نکته مهم در این حادثه این نیست که «سلطان: (لقب اردوغان میان مخالفان) در این کودتا سقوط نکرده مهم این است که از این بعد، اردوغان هر روز به سمت سقوط نزدیک میشود حالا ممکن است که این سقوط در واقع به شکل شکست در انتخابات یا کاهش محبوبیت یا هر قالب دیگر باشد.
شواهد بر این دلالت دارند که اوضاع اقتصادی قوی که دره التاج عصر اردوغانی است بیشتر از قبل متزلزل شده و مشکلات امنیتی متوالی اعم از انفجارهای تروریستی در عمق خاک ترکیه یا حملات پ ک ک و اخیرا کودتای نظامی نافرجام، صنعت گردشگری ترکیه که سالانه حدود میلیاردها دلار درآمد نصیب ترکیه میکند را ویران کرده و تاثیر منفی بر ترکیه به عنوان یکی از کشورهای با ثبات در خاورمیانه گذاشته است.
با توجه به مستندات فوق میتوان اذعان نمود این اتفاق، اتفاق واقعی بود چون عملکردی که اردوغان در این چند ساله از خود نشان داد خصوصا دخالتهای خارجی که انجام داد باعث شده است تا امنیت ترکیه متزلزل گردد به تعبیر دیگر پشتیبانیها و حمایتهایی که اردوغان از گروههای تروریستی انجام داد و بدرفتاریهایی که با همسایگان خود در محیط پیرامونی ترکیه در غرب آسیا مانند سوریه، عراق و جمهوری اسلامی ایران داشت و تیرگی روابط خارجی با روسیه، عملا ترکیه را در انزوا قرار داد. ترکیهای که روزگاری خواستار به صفر رساندن تنش با همسایگان پیرامونی خود بود و با این سیاست خارجی پیش میرفت، عملا به جایی رسیده بود، که نه تنها با همسایگان حتی با قدرتهای منطقه مانند روسیه هم مشکل پیدا کرد.
این حالت به اضافه ناامنیهایی که به واسطه همین دخالتهای ترکیه در سوریه و عراق پیش آمد که منجر به ناامنی ترکیه شد، ایجاد سلسله انفجارهای تروریستی و امثال آن و سیاستهای دیکتاتوری و تمامیتخواهانه اردوغان همه دست به دست هم دادند تا بخشی از مخالفان اردوغان به ستوه آمدند ( که این عده در قالب بخشی از بدنه ارتش بودند) عملا مخالفت خود را به شکل کودتا به نمایش گذاشتند.
فرجام سخن
بسیاری از کارشناسان منطقهای و بینالملل به این اذعان دارند که اردوغان دریافته است سیاستهای منطقهای و بینالمللی وی نتایج عکس داده و ترکیه را در معرض خطر قرار داده است از همین رو، آنکارا تصمیم به بازگشت از این سیاست گرفته است و قصد دارد با سوریه، روسیه، عراق، مصر و اسرائیل مناسبات خود را تقویت کند.
از دیدگاه جامعه شناختی نیز فرض بر این بود که اگر اردوغان در فضای ترکیه که تا حد زیادی فضای دموکراتیک میباشد، موفق شده بود که رفتار دموکراتیک داشته باشد احتمال آن وجود داشت که کار ترکیه به کودتا نکشد.
از سوی دیگر و با توجه به معادلات فعلی، به طور حتم طی هفتههای آینده تلاشها برای نزدیک شدن به روسیه و سپس به سوریه و مصر بیشتر خواهد شد. اظهار نظر «بینالی ایلدریم» نخستوزیر ترکیه درباره تلاش برای تجدید روابط با دمشق،گواه دیگری بر این مدعاست. اقدام وزارت خارجه ترکیه در فراخوانی شبکههای مخالفان نزدیک به «اخوانالمسلمین» و دستور به آنها برای توقف حملات به مصر و کشورهای حوزه خلیجفارس، تحول مهمی است که در جهت حمایت از شروط مصر برای عادیسازی روابط میان طرفین است.
در پایان میتوان به این موضوع اشاره نمود که تحولات داخلی ترکیه برای آینده منطقه غرب آسیا نویدبخش باشد چرا که اردوغان مجبور است به مسائل داخلی خود بیشتر پرداخته و ارتش و سیستمهای امنیتی خود را پالایش نماید و همین امر باعث خواهد شد که دخالتهای دولت ترکیه در منطقه کاهش پیدا کند، یعنی به هر میزان توجه دولت اردوغان و شخص اردوغان به داخل معطوف بشود باعث خواهد شد که دخالتهای بیجا و دخالتهای نظامی و امنیتی ترکیه در مسائل سوریه و عراق که فقط بحران را شدیدتر مینمایند، کاهش یابد.
محمود نورانی