خادمان سلطه
جریان سازی علیه روحانیت متعهد
جريانسازي
بر ضد روحانيت
انتشار اخبار جعلي درباره روحانيت از جمله اقدامات مطبوعات رژيم پهلوي جهت منزوي كردن روحانيت در جامعه بود. از همين رو گاهي آنها را افرادي كهنهپرست و خرافي معرفي ميكردند تا مردم از آنها فاصله بگيرند. يكي از نشرياتي كه در اين راه قدم برميداشت مجله بامشاد بود. در سال 1342 كه اوج مبارزات روحانيت بر عليه رژيم بود، مقالهاي در بامشاد به چاپ رسيد كه موجب ناراحتي بسياري از طلاب شد، بامشاد ضمن همسويي با ساير نشريات وابسته كه اصرار داشتند روحانيون اعمال خلافي انجام ميدهند، مينويسد:
«در قم بسياري از طلاب به قدري از رفتار بعضي از روحانيون ناراحت شدهاند كه تعويض لباس كردهاند و كتوشلوار پوشيدهاند و اين روزها، بهطور محسوسي در قم اين تغيير قيافه به چشم ميخورد.»
اين شيوه همزمان با حضور روحانيت درباري كه مستقيم از آبشخور دربار تغذيه ميكرد، از برنامههاي حاكميت جهت زدودن تدريجي مظاهر اسلام از چهره جامعه بود.
نقش بسياري ازاين روحانيون درباري از جمله سيدكاظم شريعتمداري و محمدمهديروحاني پس از انقلاب با انتشار اسناد ساواك در اين زمينه برملا شده است.
در تمام دوران حكومت پهلوي، مگر زماني كه نهضت نفت پيروز شد، چاپ اخبار، نامهها و مصاحبههاي روحانيت ـ مگر درباري ـ در مطبوعات ممنوع بود. حضور آيتالله مدرس، آيتالله كاشاني و امام خميني(ره) در سه دوره تاريخي سرنوشتساز از زمان رضاخان تا خرداد 1342 و نقشي كه اين سه روحاني در مبارزه با رضاخان، مسئله نفت و سپس مبارزه بر عليه محمدرضا پهلوي ايفا كردند، همواره موجبات خشم رژيم را بر عليه روحانيت برميانگيخت. به همين دليل چاپ اخبار آنها در نشريات ممنوع بود. بارها پيش آمده بود كه حتي سالها پس از جريان ملي شدن نفت نشريهاي به دليل چاپ عكس آيتالله كاشاني مورد شماتت قرار ميگرفت.
گفتوگو با ديگر علما و چاپ عكسهاي آنها نيز در همين راستا در مطبوعات ممنوع بود. مگر روحانيتي كه به دربار و ساواك وابسته بود و ساواك اطمينان داشت كه آنها جز خبر ثناگويي از محمدرضا شاه حرفي ديگر نخواهند داشت.
در رابطه با سانسور مطالب مربوط به علما در يكي از گزارشهاي ساواك آمده است:
«مجله فردوسي در شماره 25 مورخه 31/5/40 زير عنوان (عريضه آيتالله بهبهاني) در مورد انتخابات مطالبي درج نموده بود كه چون انتشار آن مصلحت نبود بفرموده به مدير مجله مذبور تذكر داده شد و در نتيجه صفحاتي كه متن عريضه در آنها درج شده بود تعويض و هر دو شماره جهت استحضار به پيوست تقديم ميگردد.»
تلاش براي تخريب شخصيت امام (ره)
خط تبليغاتي جعل وتحريف اخبار مربوط به نهضت 15خرداد 1342بسيار مشهود بود. در اين رويكرد زماني كه واقعه 15خرداد روي داد مطبوعات رسمي به جاي آن كه دستكم سطح حداقلي از حقايق را انعكاس دهند، با واژگونسازي حقيقت به دنبال ذهنيتسازي افكار مردم در مسير انديشههاي حكومت حركت كردند. آنها نخست، با توجه به نقش و كاركرد مهم دين و روحانيت در عرصههاي مختلف زندگي مردم كوشيدند تا براي تخريب امام خميني (ره)، روحاني نماهاي وابسته را به مدد بگيرند ونوعي وجهه ديني براي اعمال خود ترتيب دهندواز اين طريق، مانع نفوذ حركت نهضت به ساير لايههاي اجتماعي كشور شوند.
در كنار اين مسئله موظف شدند تادر جهت تخريب سيماي امام (ره) و به تبع نهضت 15خرداد اتهاماتي مانند واپسگرايي، ارتجاع سياه، مخالف حقوق وآزاديهاي زنان، وابستگي نهضت وامام به جريانهاي بيگانه ومسايلي از اين قبيل را به جامعه القأ كنند.
اين خط تبليغاتي از آغاز نهضت تا پيروزي آن در مطبوعات وابسته به رژيم ادامه داشت. چنانچه مصداق اين نظردر روزنامه رستاخيز، مورخه 7 اسفند 1356به روشني نمايان است، در آن زمان هنوز خط تبليغاتي رژيم در مطبوعات كشور در صدد بود تا تظاهراتي راكه مردم تبريز به مناسبت چهلمين روز در گذشت شهيدان قيام 19 دي قم انجام داده بودند،آشوبطلبي بخوانند وبه كمونيستها وعوامل برون مرزي نسبت دهند
اسناد بسياري وجود دارد كه رژيم پهلوي نه تنها از چاپ اخبار روحانيت در مطبوعات هراس داشت، بلكه هر نوع كتابي كه به نحوي به نام رهبران مذهبي در آن اشارهاي داشت زير تيغ سانسور ميرفت. «مجلات چهارم و ششم و هفتم كتاب گنجينه دانشمندان نوشته شيخ محمد شريف رازي كه حاوي مطالب نامناسبي است و از يك عده عناصر منحرف از جمله خميني و مصطفي زماني تمجيد كرده است بايد بررسي شود كه چگونه به آنها اجازه انتشار داده شده است؟»
در همين رابطه سند ديگري با اين مضمون وجود دارد:
«كتاب گنجينه دانشمندان تأليف شيخ محمد رازي كه در چند جاي كتاب از خميني با القاب و عناوين ياد كرده است، ضمن معرفي مصطفي زماني كه يكي از روحانيون طرفدار خميني و منحرف است با اشاره به حوادث پانزده خرداد در قم اضافه كرد، كه اين روحاني در زندگي رنجهاي بسيار متحمل شده است.
مقرر شد نسخ كتاب مذكور به وسيله شهرباني كشور جمعآوري گردد و پساز بررسي وزارت فرهنگ و اصلاح صفحات مورد نظر مجدداً منتشر گردد و اگر قابل اصلاح نبود نسبت به امحاي آن اقدام شود.»