واکاوی تاریخ سینمای ایران
به میدان آمدن آرتیستهای ورزشگاه سینما!
سعید مستغاثی
از دیگر محصولات سازمان پرورش افکار،تاسیس رادیو محسوب میشود که به قول همایون کاتوزیان همان وسیله ای بود که دولت رضا خانی کم داشت تا در نابودی هرگونه نهاد اجتماعی و مجرای همبستگی و ارتباط عمومیمستقل بکوشد.
رادیو در آن سالها از بلندگوهای متعددی بر سر چهارراهها و گذرها و میادین اصلی شهر با صدای بلند موسیقی و حرفهای حکومت و دولت را به گوش همگان میرساند و کسی از شنیدن بیانیهها و خطابها و عتابهای دولت، گریزی نداشت.
اولین فیلمهای برداشته شده از دربار شاه
برخلاف سایر کشورهای صاحب سینما که هنر هفتم در آنها از کارگاههای متخصصین نور و عکاسی و خانههای مخترعان و مکتشفان تصویر و صدا آغاز شد و پا گرفت، در ایران کاخهای شاهی و دربار شاهان، مکان نخستین فیلمبرداریها بود. به جز آنچه مظفرالدین شاه با دستگاه سینماتوگراف و در محوطه کاخ گلستان انجام داد و از عمله و اکره خود فیلم برداشت، یکی از نخستین فیلمبرداران سینمای ایران، خان بابا معتضدی بود که در واقع از دوران احمد شاه قاجار تا حکومت رضاخان، در دربار حضور داشت و فیلمبردار مخصوص دربار شاه لقب گرفت.
خان بابا معتضدی را میتوان سومین فیلمبردار تاریخ سینمای ایران دانست که به خاطر تحصیل در فرانسه با پسر رئیس کمپانی گومون آشنا شد و به کمک وی و با استفاده از اوقات فراغتش، فن فیلمبرداری را فراگرفت. او در بازگشت به ایران، هدایای رئیس کمپانی گومون که مقداری وسایل فیلمبرداری بود را با خود همراه آورد و در اداره گمرک برای کار نمایش و فیلمبرداری استخدام شد. ابتدا سالن نمایشی برای بانوان بوجود آورد و سپس با اردشیرخان، مدیر سینما خورشید همکاری کرد تا سینمای تعطیل شده اش را مجددا به کار اندازد و پس از آن به کار فیلمبرداری پرداخت و با بوجود آوردن تاریکخانه کوچکی، خود به ظهور و چاپ فیلمهایی که میگرفت، پرداخت.
او از نقاط دیدنی تهران فیلمبرداری میکرد و برخی تجربیات خود رابرای دوستش یعنی پسر رئیس گومون در فرانسه میفرستاد. معتضدی سپس به دربار قاجار دعوت شد و از احمد میرزا، ولیعهد فیلمبرداری کرد و در دوران رضا خان هم همچنان در دربار باقی ماند و از مراسم مختلف وی فیلمبرداری نمود. فیلمبرداری نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران، یعنی «آبی و رابی» از آثار خان بابا معتضدی به شمار میآید. از جمله فیلمهایی که خان بابا معنضدی با دوربین گومون خود برداشت (که اکثرا از مراسمیاست که شاه در آن حضور داشته) و به عنوان اولین فیلمبرداریهای سینمای ایران به ثبت رسیده است، میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
«رضا شاه و مجلس موسسان»، «مدرسه نظام سابق و تکیه دولت» (1304)، «تاجگذاری رضا شاه در کاخ گلستان» (1305)، «افتتاح مجلس شورای ملی» (1305)، «کلنگ نخستین بنای راه آهن تهران» (1306)، «جشن اعطای دیپلم در مدرسه نظام» (1306)، «افتتاح راه آهن شمال» (1306)، «افتتاح بانک ملی ایران» (1306) و فیلمهایی دیگری که از مراسم و جشنها و برنامههای شخص رضا خان و دربار وی گرفته شده است.
خود خان بابا معتضدی در مطلبی به نام «در جنوب شهر هم سینما بسازید»، در مورد چگونگی دعوت برای ساخت این فیلمها مینویسد:
«...روزی امیر طهماسبی، وزیر جنگ مرا احضار کرد و تکلیف کرد که از مراسم تشریف فرمایی اعلیحضرت رضا شاه کبیر به مجلس موسسان، فیلمبرداری کنم که فیلم، بعد از ظهور بسیار خوب شده بود و مورد تشویق قرار گرفتم. بعد از آن به دستور وزیر جنگ ، تعدادی فیلم نیز وارد شد که بنده افتخار نمایش آنها را در حضور اعلیحضرت و پادگانهای قشون داشتم. در روز تاجگذاری باز بنده مامور بودم که مراسم را برروی نوار سلولویید ضبط نمایم و از آن روز تاریخی حدود بیست دقیقه فیلم برداشتم... بعد از آن به دستور وزیر جنگ در تمام مراسم مثل اولین کلنگ بانک ملی، افتتاح آن، افتتاح راه آهن، فیلمبرداری از کلیه پلهای راه آهن شمال، کلیه اسب دوانیها و رژههای قشون شرکت و فیلمبرداری میکردم...»
ملاحظه میشود که حتی زمانی که سالنهای سینما در شهر تاسیس شده و نمایش فیلم برای عموم مردم، آغاز شد، بازهم فیلمبرداران و سینماگران، به خدمت در دربار مستبدین و دیکتاتورهایی مانند رضاخان به کار مشغول بودند و تبلیغات آنها را در وجه تصویری برعهده داشتند. مانند خان بابا معتضدی و عنایت الله فمین که در روسیه تعلیم دیده و به دربار رضاخان آمدند.
ژرژ لیچنسکی، از دیگر فیلمبرداران اولیه تاریخ سینمای ایران که یهودی الاصل بود، از اسراییل به ایران آمد و تا پایان عمر که به بیماری سرطان درگذشت، در تهران به سر برد. وی فیلمهایی همچون:«چهارراه حوادث»، «ماجرای زندگی» و «خون و شرف» ( هر 3 فیلم از ساختههای ساموئل خاچیکیان) را فیلمبرداری کرد.
دوره اول سینمای ایران و مهاجری از روسیه
اگرچه پس از میرزا ابراهیم خان عکاسباشی ، فیلمبرداران دیگری مثل روسی خان و خان بابا معتضدی هم به برداشتن فیلم از مراسم و اتفاقات گوناگون پرداختند، اما گروهی دیگر آغاز تاریخ سینمای ایران را مربوط به ساخته شدن و اکران عمومینخستین فیلم ایرانی یعنی «آبی و رابی» توسط آوانس اوگانیانس میدانند که روز جمعه 12 دی ماه 1309 در سینما مایاک تهران بر پرده رفت.
«آوانس اوگانیانس»به عنوان اولین فیلمساز تاریخ سینمای ایران در سال 1308 از ترکمنستان به ایران آمد و خیلی سریع به عضویت انجمنی مشکوک به نام «فدراسیون بین المللی مجمع تحقیقات علمی» (که بنا به تصریح بولتن رسمیآن تقریبا با روی کار آمدن رضا خان فعالیتش را در ایران رسمیت بخشیده بود) درآمد و بدون هیچ گونه پیش درآمدی در جمع هیئت عالیرتبه آن قرار گرفت.
در توضیح ماهیت فدراسیون مزبور همین کافی است که اشاره شود در هیئت عالیه آن، نام عناصر مشهوری مانند سعید نفیسی آمده۱ و همکاران آن، موسساتی همچون بنیاد صهیونیستی کارنگی و از مهمترین اعضای افتخاری اش، سیسیل. ب. دومیل (از سرکردههای یهودی الاصلهالیوود) و آدولف زوکر (موسس کمپانی آمریکایی پارامونت) ذکر شده اند. اگرچه برخی مورخان سینمای ایران مانند محمد تهامینژاد، اساسا وجود چنین نهادی را در تاریخ سینمای ایران، به واقعیت نزدیک ندانستند چراکه در هیچ یک از کتب تاریخ فرهنگی یا سیاسی ایران، اسم و رسمیاز آن به میان نیامده است و همچنین نام آن در هیچ یک از اسناد موسسات ثبت شده در تاریخ ایران و ایضا در تاریخ سینمای جهان و حتی در سرگذشت و زندگینامه و خاطرات امثال «دو میل» و «زوکر» نیامده است اما گویا همین فدراسیون بوده که اوگانیانس را به تاسیس «مدرسه آرتیستی سینما» (برای آموزش علاقمندان به سینما و بازیگری) و به فاصله کوتاهی پس از آن به ساخت اولین فیلم ایرانی وادار کرد. این در شرایطی بود که هنوز تعداد مدارس عالی در شهرها از انگشتان دست فراتر نمیرفت!! در مدرسه آرتیستی سینما، افرادی مانند علی وکیلی (فارغ التحصیل مدارس اتحادیه جهانی اسراییلیت موسوم به آلیانس و عضو فعال کلوپهای روتاری فراماسونی)به همراه عباس مسعودی(عضو فعال لژهای فراماسونری) شریک و یار اوگانیانس بودند و بعدا علی وکیلی ریاست مدرسه را برعهده گرفت.
آوانس اوگانیانس فکر تاًسیس مدرسهً سینمائی و فیلمسازی در ایران را با یکی دیگر از مهاجران روسی به نام «ساکوار لیدزه»صاحب سینما مایاک در میان گذارد و با تشویق و یاریهای اولیه وی، کارش را آغاز کرد. نخستین اعلان گشایش مدرسه سینمائی به این شرح بود :
آگهی مدرسه
آرتیستی سینما
مدرسهً آرتیستی سینما واقع در خیابان علاءالدوله از روز 26 فروردین مطابق با 15 آوریل به توسط معلمین و معلمههای متخصص افتتاح خواهد شد و جهت خواتین کلاس مخصوص دایر است، داوطلبین میتوانند هر روزه از ساعت 3 بعدازظهر تا 8 خود را به دفتر مدرسه معرفی نمایند.
اوگانیانس در پی اعلان فوق، کلاسهایی برای موسیقی و بازیگری، ورزش، فیلمبرداری، ژیمناستیک و رقص و ... ایجاد کرد. کلاسهایی که محتوا و ساختار آنها از همان آغاز با تفکرات و ارزشهای دینی و مذهبی مغایر بود. اختلاط تدریجی دختر و پسر در این کلاسها (به بهانه کمبود استاد)، خصوصا در برنامههایی مانند ژیمناستیک و رقص و مانند آن، بیش از هر موضوعی، عقاید و باورهای شرکت کنندگان را هدف قرار میداد. هر چند شاگردان بتدریج طی ماه نخست تحلیل رفتند، اما اوگانیانس به تعداد باقیماندهً شاگردانش که فقط هجده نفر بودند، رضایت داد. سرانجام دوازده نفر دورهً نخست مدرسهً آرتیستی سینما را به پایان رساندند.
آوانس اوگانیانس در نامه ای به تاریخ 4 تیرماه 1309 در روزنامه «ستاره جهان» ، برنامه آموزشی مدرسه آرتیستی که در آن زمان به نام «ورزشگاه آرتیستی سینما» نامیده میشد را به شرح زیر اعلام کرد:
«...1- صنعت آکتری مطابق آخرین سیستم آمریکا 2-عکاسی 3-تکنیک سینما 4-آکرباتیک 5- ورزش سوئدی 6- بوکس 7- شمشیربازی 8- بالت 9- رقص شرقی 10- رقص اروپایی و شنا که توسط اشخاص بصیر و متخصصین تعلیم داده میشود...»
لازم به ذکر است که افرادی همچون احمد دهقان و محمد علی قطبی از اعضای «سازمان پرورش افکار» از جمله 12 نفر نخست فارغ التحصیلان این مدرسه بودند، همان کسانی که اوگانیانس را در ساخت اولین فیلمش یعنی «آبی و رابی» یاری دادند.
روزنامه اطلاعات به تاریخ 13 آبان 1309 درباره «مدرسه آرتیستی سینما» نوشت:
«...از چندماه پیش به این طرف، مدرسه ای برای تربیت آرتیستهای سینما به مدیریت آقای آ. اوگانیانس در تهران تشکیل گردیده و عده ای شاگرد در مدرسه مزبور مشغول تحصیل فنون آرتیستی و بازیهای مختلفه اکتری سینما شده اند. دیشب از طرف مدیر مدرسه دعوتی از عده ای از نمایندگان مجلس و مدیران جراید و محترمین شده بود که در جلسه امتحانی برای مشاهده عملیات شاگردهای مدرسه حضور یابند. ساعت 7 بعد از ظهر مدعوین در محل مدرسه حضور یافتند و پس از پذیرایی، در سالونی که برای نمایش تهیه گردیده بود، قرار گرفتند.در پرده اول زندگی سه نفر فقیر بی بضاعت را نشان میداد که از گرسنگی و سرما در شرف مرگ بودند. این پرده ، منظره خیلی رقت انگیزی را نشان میداد و ... در پرده دوم مجلس و فرار یک نفر حبسی را نشان میداد و پرده سوم، سه نفر رفیق دزد را مجسم میکرد. بعد از چند دقیقه تنفس ، پردههای دیگر شروع شد. در پرده اول، محکمه دندانساز و طرز اعمال و رفتار یک دندانساز بی سواد و بی اطلاع را نشان میداد که کمدی جالب توجهی بود. پردههای بعدی عملیات ورزشی و ژیمناستیکی به معرض تماشا گذارده شد که مخصوصا عملیات آقای مینویی که شاگرد اول مدرسه شده است بسیاری قابل توجه بود. این مدرسه اولین مدرسه ای است که در ایران برای تربیت آرتیستی فیلمبرداری سینما باز شده است. آقای وکیلی موسس سینما سپه نیز چندی قبل به این کار دست زدند ولی گویا عدم وسایل کافی ایشان را دلسرد کرد. زیرا در صورتی میتوان از این مدرسه و آرتیستهای آن که تربیت میشوند، استفاده نمود که وسایل مکفی فراهم باشد و تا یک کمپانی یا شرکتی برای فیلمبرداری که سرمایه لازم را داشته باشد تشکیل نگردد، پیشرفت این قبیل امور صنعتی مشکل به نظر میآید. ولی در عین حال امیدواری میرود که پس از تربیت شدن یکدسته آرتیست قابل سینما ، کمپانی و یا اشخاصی پیدا شوند که از وجود آنها استفاده نموده، در مملکت فیلمبردارند. بالاخره دیر یا زود فیلمبرداری در مملکت ما رواج خواهد یافت و بنابراین تاسیس این مدرسه خیلی مفید و جای مسرت است که در این مدت کم پیشرفتهای قابل توجهی شده است...»