تاجران سینما«حجاب» را قربانی میکنند!
حمیدرضا مهدی زاده
فصل تابستان که فرا میرسد، مسئله حجاب و پوشش، به خصوص در تهران و سایر کلانشهرهای کشور نمود بیشتری پیدا میکند. اما حقیقتا چه کسی است که نداند این اصلیترین چالش امروز اجتماعی کشور ریشه در ضعفهای فرهنگی-تربیتی دارد؟ و عوامل بسیاری همچون تاثیرپذیری فرزندان از الگوهای رفتاری والدین، موقعیتهای اجتماعی، نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی، هژمونی رسانهای، ضعف آشکار صدا و سیما در تولید برنامههای مفرح و جذاب در راستای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب، رشد فزاینده فرهنگ مصرف گرایی غربی، واردات بیرویه و قاچاق کالا و به تبع آن تعطیلی صنایع نساجی کشور، شیوع چشمگیر استفاده از ماهواره و اینترنت و تبلیغات مخرب شبکههای معاند، ضد انقلاب و مستهجن، کم کاری مشهود دستگاههای نظارتی و از همه مهمتر عملکرد به شدت ضعیف بخشهای مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه معاونتهای فرهنگی و سینمایی در به وجود آمدن این معضل رو به رشد و فزاینده دخیل هستند.
هرچند که استفاده از ابزارهایی مانند پلیس و فریضه نورانی امر به معروف و نهی از منکر میتواند کمک شایانی به بالانس پوششهای اجتماعی حداقل در سطح نرمال نماید، ولی اگر نهادها و دستگاههای مسئول مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی که مهمترین کارش در این برهه حساس کنونی عزل و نصب مدیران دانشگاههاست، به وظایف ذاتی خود به لحاظ برنامهریزی کلان فرهنگی، آموزشی و تربیتی برای نسلهای آینده عمل ننمایند، آنگونه اقدامات پیشگیرانه نیز در حکم مسکنهای مقطعی خواهد بود که نتایجی صرفا سطحی و زود گذر خواهند داشت.
آنانی که آشنا با حوزه روانشناسی اجتماعی هستند، اشراف کاملی به مباحث مربوط به نفوذ اجتماعی دارند.
در واقع نفوذ اجتماعی عبارت است از تغییر شکل رفتار یا باورهای فرد بر اثر فشار واقعی یا خیالی، ارادی یا غیرارادی که از طرف یک شخص یا گروهی از افراد ناشی میشود که منجر به یکدستی رفتار به نحوی که افراد، مستقل از یکدیگر، در مقابل یک محرک معین واکنشهای یکسان از خود بروز میدهند، میگردد. و اگر بپذیریم که هنجار عبارت از قاعدهای است که از طرف اجتماع دیکته میشود که معیارهای تایید اجتماعی را منعکس میسازد، آنگاه به نقش بیبدیل و تعیینکننده رسانهها به ویژه سینما به عنوان هنر پرمخاطب پیخواهیم برد.
برای مثال، مردم در تابستانها و زمستانها به جهت در امان ماندن از گرما و سرما لباسهای نخی و پشمی میپوشند اما نوع طراحی، رنگ، برند و جنس آن لباسها تحت تاثیر نفوذ اجتماعی است که عمدتا از جانب بازیگران شیکپوش با خودنمایی روی صفحههای پر زرق و برق بیلبوردهای اتوبانهای شهری گرفته تا ایفای نقش از طریق پرده نقرهای سینما است.
هرچند که به شدت معتقدم تمامی عوامل فوقالذکر به مانند دانههای تسبیح در یک نخ قرار دارند ولی فعلا با توجه به نقش و جایگاه سینما از پرداختن به یکایک آنها خودداری میکنم.
با نگاهی گذرا به خروجی فیلمهای سینمایی کشور در سالهای اخیر به خوبی میتوان به الگوگیری مردم از بازیگران به عنوان خالقان کاراکترهای محبوب آثار پرفروش پیبرد .
هرچند که استناد کارگردانها و تهیهکنندگان فیلمهایی نظیر ازدواج به سبک ایرونی، مرد عوضی، زندان زنان، اسب حیوان نجیبی است، آتش بس، قرمز، مکس، پنجاه کیلو آلبالو، ابد و یک روز، فیالمدت المعلوم، کاغذ بیخط، سگکشی و... یا چندگانههای اصغر فرهادی از درباره الی گرفته تا فروشنده این بوده که تم اصلی داستانهایشان برگرفته از واقعیت میدانی زندگی روزمره مردم از راهآهن گرفته تا سر پل تجریش است، اما حقیقتی که همواره مغفول مانده، دکترین فیلمهای تجاری است که بازگشت سرمایه یک فیلم بسته به جذابیت سوپراستارهایش به خصوص زنان در جذب مخاطب است.
داستان فیلمهای قبل از انقلاب مثنوی هفتاد من کاغذ است که به دلایلی از جمله رعایت مسائل اخلاقی به موضوعاتشان نمیپردازم ولی از اواسط دهه 70 به این سو میل به کپی کاری از آن آثار به خصوص از ناحیه بعضی از کارگردانها و تهیهکنندگان معتقد به جریان روشنفکری یا آوانگارد به شدت افزایش یافت، به ویژه از زمان شیوع اپیدمی ساخت کمدیهای سخیف اواخر دهه 80 که بسیاری از آن فیلمها اجازه اکران عمومی را پیدا نکرده و سر از شبکه نمایش خانگی در آوردند.
طبیعی بود که به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از المانهایی که باعث فروش فوق العاده فیلمهای فارسی همچون قیصر و گوزنها در زمان طاغوت شده بود دیگر قابلیت ورود به داستانهای سینمای فعلی را نداشت، بنابراین به جای صحنههای مربوط به درگیری در کافه، رقاصی، شرب خمر، آواز خوانی و... سوپر استارهای زنی جلوی دوربین قرار گیرند که بسیار خوش قیافه اند، شلوار جین پوشیده، سیگار به دست با پیراهنهای کوتاه و روسریهای تقریبا از سر افتاده به بازی میپردازند.زنانی که دیگر خانهدار نیستند، چادری نیستند، به تربیت فرزندان نمیپردازند، از نامحرم رو نمیگیرند، شوهران خود را در قیاس با مردان دیگر تحقیر کرده و به راحتی تقاضای طلاق از آنان را به دادگاه ارائه میدهند .زنان سوپر استاری که نه در فیلمها بلکه در عالم واقعیت و پس از بازگشت از جشنواره فیلم کن عشق و علاقه خود را به شعارهای فمنیستی نشان داده و حتی از فمنیست بودن خود سخن میرانند و حتی بعضی هایشان به دلیل وضعیت بد پوششی اجازه حضور در مراسم افتتاحیه یا اختتامیه فجر را نیز پیدا نمیکنند.