kayhan.ir

کد خبر: ۸۰۴۶۰
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۷
خادمان سلطه

با وجود نظارت شدید ساواک چگونه مطالب انتقادی منتشر می‌شد؟


يكي ديگر از باندهاي مطبوعاتي كه باجگيري به حرفه دوم آن‌ها تبديل شده بود، باند «حسين سرفرازي‌»(۱)، ستار لقايي‌(۲) (عضو فرقه ضاله بهائيت‌)، عباس پهلوان‌(۳) و... بود.
اين افراد به كمك خبرنگاران دست‌آموزي كه داشتند كوچكترين خبر مربوط به سياستمداران رده‌هاي پايين‌، خوانندگان‌، رقاصه‌هاي كاباره‌، هنرپيشه‌ها و ديگر چهره‌هاي تئاتر و تلويزيون را به صورت منفي و گسترده‌اي بازتاب مي‌دادند و اتفاقات خصوصي و گاه رسواكننده را تبديل به يك جنجال مطبوعاتي بزرگ مي‌كردند، در نهايت نيز با گرفتن پول‌، كادو، طلا و ايجاد رابطه نامشروع به اين جنجال خاتمه مي‌دادند.
شيوه آن‌ها به اين صورت بود كه بعد از به دست آوردن‌اسناد ومدارك لازم عليه شخص مورد نظر به صورت تلفني يا حضوري او را تهديد به انتشارمطالب فوق مي‌كردند و در صورت اخذ مبالغ كلان از آن‌ها،از درج خبر مورد نظر خودداري مي‌كردند اما اگر به هر دليلي هنرپيشه‌، خواننده يا رقاصة مورد نظر به آن‌ها باج نمي‌داد، با انتخاب تيترهاي به قول خودشان داغ‌، روابط خصوصي يا نقاط ضعف او را بازتاب مي‌دادند.
برای نمونه در دهه 1350 نشريه جوانان رستاخيز با چاپ عكس‌هايي از برخي هنرمندان‌، روي جلد نشريه نوشت‌:
«افيون‌هاي جامعه‌» و شروع به افشاگري درباره آن‌ها كرد. فساد گسترده اين خوانندگان و بازيگران باعث شد تا آن‌ها با واسطه‌اي چون «شهين حنانه‌» كه با «حسين سرفرازي‌» در ارتباط بود، تماس بگيرند تا مسئله را در ميهماني‌هاي خصوصي‌اش فيصله بدهد و دشمني‌ها به دوستي تبديل شود.
البته دراين ميان برخي از افراد نيز به دليل روابط مستحكمي كه با رژيم داشتند از دادن باج به آن‌ها خودداري مي‌كردند.
  دست نوشته‌هاي ساواك در نشريات منتقد
همان‌طور كه گفته شد، يكي از ويژگي‌هاي مهم دوران پهلوي حاكميت خفقان و سانسور بر مطبوعات و راديو و تلويزيون بود. با اين حال در همين دوران ـ به طور مقطعي ـ به نشرياتي مخالف و منتقد برمي‌خوريم كه از برخي مسايل انتقاد مي‌كردند.
اكنون اين سؤال پيش مي‌آيد كه اگر مأموران ساواك بر طبق اسناد منتشره‌، از ابتداي چاپ مطالب نشريه تا پايان كار بر روند يك مجله نظارت داشتند و حتي نسخه اصلي نشريات قبل از چاپ به ساواك فرستاده مي‌شد تا مورد مميزي قرار گيرد، چگونه اين مطالب به چاپ مي‌رسيد؟ پاسخ اين سؤال را در اسناد ساواك به دفعات مي‌توان ديد.
در ميان اين اسناد نامه‌ها و گزارش‌هاي بسياري وجود دارد كه نشان مي‌دهد بسياري از اين يادداشت‌ها و مقاله‌هاي انتقادي با مشورت مستقيم ساواك در نشريه‌هاي به ظاهر مخالف و منتقد به چاپ مي‌رسيد. به‌عنوان مثال‌: در روز 22 خرداد سال 44 مقاله‌اي به قلم اميراني مدير خواندني‌ها تحت عنوان «علل نارضايتي دانشجويان را از زبان يك دانشجوي مخالف دستگاه بشنويد» به دست اداره كل انتشارات رسيد. اين مقاله كه انتقاداتي را از زبان يك دانشجوي مقيم خارج درباره وضع سياسي‌،اقتصادي و اجتماعي ايران منعكس مي‌كرد، مورد توجه مأمور ساواك قرار گرفت و وي موضوع را قبل از چاپ مقاله به اطلاع مسئولان رساند، در پاسخ به مأمور مربوطه‌، ساواك اين‌گونه پاسخ داد:
«دكتر مالك 20/3/44 بخش 325-315 به عرض تيمسار رياست ساواك رسيد، مقرر فرمودند نامه از هلند توسط يك دانشجو ارسال شده بسيار خوشخط است و به نظر ايشان تمام نامه حتي فحش‌هاي ركيكي كه به اميراني نوشته شده مي‌بايد درج مي‌شد و فرمودند اين نظر من است و به اميراني هم گفتم و عين كاغذ را از اميراني مي‌گيرم تا تحقيق كنيد نويسنده چه كسي است آيا مشخصاتي كه داده صحيح است يا خير {؟} ضمناً عقيده داشتند بايد اين نامه‌ها نوشته شود در مقابل هم دلايل رد نوشته شود و روش اميراني صحيح است‌.»
يا در جايي ديگر مي‌خوانيم‌:
«محترماً به عرض مي‌رساند مقاله پيوست در اجراي اوامر و تعليمات صادره وسيله آقاي هوشنگ منتصري نوشته شده است در صورت تصويب در مجله خواندني‌ها چاپ شود.»(۴)
در ذيل نامه نوشته شده است‌:
«به عرض تيمسار رياست ساواك رسيده با درج آن موافقت فرموده‌اند. مديريت كل مقرر فرمودند از طريق بخش 324 فوراً اقدام نماييد.»
مشابه همين اقدام‌ها را درباره مسايل مربوط به كمونيسم كه بخش اعظمي از مقاله‌هاي ساواك را تشكيل مي‌داد، در سندي ديگر مي‌بينيم‌.
گزارشي كه ساواك درباره درخواست مجله تهران مصور به مقامات مربوطه ارائه مي‌دهد، نيز حاكي از همين مسئله است‌:
«آقاي رجأ معاون سابق نخست‌وزير و سردبير مجله تهران مصور {...} درخواست نمود كه در بررسي مطالب تهران مصور تا حدي ارفاق به عمل آيد {...} و شايسته است كه مانند خواندني‌ها و توفيق كه مطالب تند و انتقادي مي‌نويسند يك چنين امتيازي هم براي مجله تهران مصور قائل شوند...»