اجاره برای یک مأموریت (یادداشت روز)
افراطیون نشاندار ابایی ندارند که بگویند دولت مسمّا به اعتدال و تدبیر و امید را رحم اجارهای میدانند.
آقای ابراهیم اصغرزاده از اعضای شورای شهر اول تهران است؛شورایی که دو طیف اصلاحطلب آن بیسابقهترین ناکارآمدیها و دهنکجیها را به مردم نشان دادند تا آن جا که دولت اصلاحات مجبور شد با انحلال آن، مانع از آبروریزی بیشتر شود. در بحبوحه همان کشمکشها وقتی آقای عطریانفر گفت نمایندگان مجلس (ششم) به گزارش هیئت تحقیق و تفحص از شورا خندیدند، داد آقای کروبی رئیس مجلس درآمد که من یادم نمیآید نمایندگان به گزارش خندیده باشند اما شما در شورا به رئیس 7-8 میلیونی مردم تهران خندیدید و اصلاحطلبان را سرافکنده کردید.
اکنون آقای اصغرزاده از اعضای همان شورا با یک روزنامه مدعی حمایت از دولت- قانون- مصاحبه میکند و با تایید اینکه حذف آقای عارف از سوی اصلاحطلبان به خاطر احتمال رای نیاوردنش بود هرچند که سیاست روحانی را نمیپسندیدند، میگوید «چند وقت پیش به دوستانی به شوخی گفتم این [دولت] رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است... البته قرار بود آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم اما آن قدر عقبنشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی متعلق به جناح محافظهکار است... حامیان روحانی اسب چموشی هستند که اگر کنترل نشوند به یک نیروی مخرب تبدیل میشوند.» سخنان اصغرزاده را باید با اظهارات محمدعلی نجفی در مصاحبه با هفتهنامه آسمان (23 تیر 92) تکمیل کرد آنجا که به عنوان سخنگوی کمیته 7 نفره اصلاحطلبان میگوید «پس از ناامیدی از آمدن خاتمی یا هاشمی، پیشنهاد شد از 4 کاندیدای بالقوه که نهایتا میتوانند نامزد اصلاحطلبان باشند بخواهیم ثبتنام کنند و نهایتا یکی را انتخاب کنیم. آقای روحانی در آن مرحله نبود. آقای مهرعلیزاده بود و آقای جهانگیری، محمد شریعتمداری، آقای عارف هم که عنوان کرده بود ثبتنام خواهد کرد. (اینکه چرا درباره نامزدی روحانی صحبت نشد) جمعی از اصلاحطلبان اعتقاد داشتند اگر ما فردی را که مواضع روشنتری در رابطه با گفتمان اصلاحطلبی داشته باشد انتخاب کنیم، بهتر است. در آن مرحله توافقی روی ایشان وجود نداشت... در آخرین نظرسنجی اصلاحطلبان [در روزهای قبل از انتخابات] روحانی 12/8 درصد و عارف 8 درصد رای داشت.»
تا اینجا روشن است که آقای روحانی نامزد افراطیون مدعی اصلاحات نبود و آنها در آخرین روزها با برآورد وضعیت پایگاه رای خود، به ناچار ریل عوض کردند تا به قول آقای اصغرزاده بتوانند از دولت جدید به عنوان رحم اجارهای استفاده کنند. اکنون سوال این است که از نگاه افراطیون قرار است چه جنینی در دل دولت گذار رشد کند و اگر این جنین دچار عوارض خطرناک باشد آیا میتواند بر حیات و ممات دولت یازدهم اثر بگذارد یا خیر؟ این طیف عقیم- و افتاده از چشم مردم- کارنامه روشنی از رادیکالیسم، ساختارشکنی، پیوند با گروههای معارض اسلام و انقلاب، سیاسیکاری و سلب توانایی خدمتگزاری از دولت و مجلس، دشمنی با ارزشهای اسلامی و ملی، آشوبافکنی و انواع زد و بندهای اقتصادی دارند و کمترین نشانهای از اینکه از راه طی شده پشیمان باشند، بروز نمیدهند. بنابراین دور از خرد و قانون طبیعت است که از این شجره آفت خورده و بیمار، میوهای شیرین به عمل آید. آنها که احترام ولینعمت انتخاباتی همطیف خود- خاتمی- را نگاه نداشتند و او را اردک لنگ، شاه سلطان حسین بیعرضه، روحانیای که گروه خونیاش به اصلاحطلبان نمیخورد و باید از قطار اصلاحات پیادهاش کرد خواندند، به طریق اولی چرا باید به روحانی به دیده احترام بنگرند؟ زیست طفیلی این طیف، مستلزم ضعف و فلجی تدریجی میزبان است.
واقعیت این است که دولت با چالشهای مهمی در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی دست و پنجه نرم میکند. متاسفانه از گفتار و رفتار برخی مسئولان دولتی نیز این گونه برمیآید که تدبیر و برنامه چندانی برای پس از انتخابات در میان نبوده است. در این میان دو راه بیشتر وجود ندارد. یا باید برای مشکلات موجود تدبیر و برنامهریزی کرد و از دیگر اجزای حاکمیت و ظرفیتهای نظام کمک گرفت و بار سنگین خدمتگزاری را با آبرو و عزت پیش برد. یا اینکه به تجویز تندروها، از روش مخالفخوانی و اپوزیسیونبازی دولت اصلاحات تقلید کرد و به فرافکنی مسئولیتهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی پرداخت. به جای خدمتگزاری، از نبود آزادی سخن گفت و حریمهای ممنوعه شرعی و قانونی را مخدوش کرد و به نوعی تولید سرگرمی و هیجان نمود!
اکنون هرچند روز یک بار خبر تجلیل از یک نویسنده یا شاعر یا هنرمند ضد انقلاب و ترویج آثار آنان در فضای رسانهای- ظاهرا تعمدا - منتشر میشود یا هر چند وقت یک بار، یک نشریه متظاهر به حمایت از دولت، به صریحترین مقدسات مردم ایران اهانت میکند. و بدتر اینکه برخی مسئولان در این چرخه به بازی گرفته میشوند. اصرار به حرمتشکنی و ایجاد تقابل در درون کشور و نظام، اکنون از احتمال تصادف و خطا عبور کرده و به تدریج به اعتبار تکرار و تعدد آن، شکل خط ماموریتی به خود میگیرد. از قرائن چنین برمیآید که بناست با ایجاد ظرفیت تشنج و مجادله، مسائل اصلی کشور در مواجهه با جبهه استکبار و پیشرفت عمومی کشور در حاشیه بماند. این، ماموریت خط خارجی است و گویا به رغم میل برخی دولتمردان خدوم، برخی همکاران آنان نیز بدشان نمیآید که به جای عمل به وعدهها در زمینه گشایش اقتصادی و رونق تولید و مهار تورم، به این تشنج کمک کنند. بدین ترتیب میشود به جای پاسخگویی در قبال مسئولیت، مظلومنمایی کرد و تا مدتها در حاشیه مصونیت از پاسخگویی بود.
جای شگفتی است که به نام دولت محترم از یک روزنامه به خاطر پرونده فساد در قرارداد فروش گاز به شرکت کرسنت شکایت شود حال آن که آقای روحانی آذر سال 81- از جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی- به رئیسجمهور وقت نامه نوشته و از واسطهبازی و عملکرد غیرقانونی در همین قرارداد انتقاد کرده است. وی درباره این قرارداد (14 برابر زیر قیمت برای 20 سال) مینویسد «عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیرمعتبر که بنا بر گزارشات دریافتی از وزارت نفت طی سالهای گذشته عملکردی ضعیف و توأم با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود... قیمت و شرایط قرارداد مذاکره در مقایسه با منطقه بسیار پایین و غیرمطلوب است.» چرا باید آبروی دولت محترم خرج متهمان این زد و بند هنگفت در سطح وزارت نفت شود؟ آیا این معنای اعلام حمایت مشاور رئیسجمهور از رسانههای افشاگر است؟!
اما به یک معنا، مهمتر از حوزه اقتصاد، حوزه استراتژیک فرهنگ و هنر و رسانه و مطبوعات است. رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای مجلس خبرگان برای دومین بار طی 3 ماه گذشته هشدار دادند «مسئله فرهنگ، مسئله مهمی است. اساس این ایستادگی، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت جناح فرهنگی مومن... دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود. اگر چنانچه یک رخنه فرهنگی به وجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا یا یارانه نقدی داد؛ این جوری نیست. به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود.»
این دغدغه و نگرانی 3 ماه پس از دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با رهبر معظم انقلاب مطرح میشود. ایشان در آن دیدار نیز با بیانی که راه هرگونه عذر را میبندد، فرمودند؛ «همانطور که آقای رئیسجمهور اشاره کردند، دولت و مسئولان موظفند که توجه کنند به جریان عمومی فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم میرویم، چه دارد اتفاق میافتد، چه چیزی در انتظار ماست. اگر چنانچه مزاحماتی وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوی موانع را، عناصر مخرب را، عناصر مفسد را بگیرند. ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده میگوییم که علف هرزههای این باغ را جمع کن، معنای آن این نیست که از رشد گلهای این باغ میخواهیم جلوگیری کنیم... اگر این علف هرزهها بود، مانع رشد آنها میشود. اینکه ما گاهی با بعضی از پدیدههای فرهنگی به جدّ مخالفت میکنیم و انتظار میبریم از مسئولان کشور- چه فرهنگی چه غیرفرهنگی- و از این شورا که جلوی آن را بگیرند، به خاطر این است. یعنی معارضه با مزاحمات فرهنگی هیچ منافاتی ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگی... ما مسئولیت شرعی داریم، مسئولیت قانونی داریم در قبال فرهنگ عمومی کشور.»
متاسفانه آنچه از عملکرد برخی مسئولان فرهنگی در وزارت ارشاد و وزارت علوم برمیآید- که اعتراض شماری از علما و مراجع محترم را نیز برانگیخته- نگرانکننده است. تذکرات مکرر برخی از مراجع عظام به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و امتناع از دیدار با وزیر علوم به اندازه کافی هشداردهنده است. روشن است پرچمداران انقلابی که به قیمت خون صدها هزار شهید پابرجا مانده، خورهها و موریانههای ضد فرهنگ را تاب نمیآورند و امید اینکه دولت، خط اصلی مبارزه با این آفتها باشد نه اینکه خدای نکرده برخی اجزای آن به بخشی از پازل ماموریت ناتوی فرهنگی دشمن تبدیل شوند. آنچه در این میان سلامت دولت را تضمین میکند، حُسن ظن دولتمردان نسبت به منتقدان ناصح و دلسوزی است که فراتر از بازیهای جناحی و انتخاباتی، کژیها و کاستیها را گوشزد میکنند. این نیاز همه مسئولان است و دولتمردان باید مشتاق اینگونه نقدها باشند. در غیر این صورت، خودکامگی راه به تباهی میبرد. «مَن اِستبَدَّ بِرَأیه هلک.»
محمد ایمانی
اکنون آقای اصغرزاده از اعضای همان شورا با یک روزنامه مدعی حمایت از دولت- قانون- مصاحبه میکند و با تایید اینکه حذف آقای عارف از سوی اصلاحطلبان به خاطر احتمال رای نیاوردنش بود هرچند که سیاست روحانی را نمیپسندیدند، میگوید «چند وقت پیش به دوستانی به شوخی گفتم این [دولت] رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است... البته قرار بود آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم اما آن قدر عقبنشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی متعلق به جناح محافظهکار است... حامیان روحانی اسب چموشی هستند که اگر کنترل نشوند به یک نیروی مخرب تبدیل میشوند.» سخنان اصغرزاده را باید با اظهارات محمدعلی نجفی در مصاحبه با هفتهنامه آسمان (23 تیر 92) تکمیل کرد آنجا که به عنوان سخنگوی کمیته 7 نفره اصلاحطلبان میگوید «پس از ناامیدی از آمدن خاتمی یا هاشمی، پیشنهاد شد از 4 کاندیدای بالقوه که نهایتا میتوانند نامزد اصلاحطلبان باشند بخواهیم ثبتنام کنند و نهایتا یکی را انتخاب کنیم. آقای روحانی در آن مرحله نبود. آقای مهرعلیزاده بود و آقای جهانگیری، محمد شریعتمداری، آقای عارف هم که عنوان کرده بود ثبتنام خواهد کرد. (اینکه چرا درباره نامزدی روحانی صحبت نشد) جمعی از اصلاحطلبان اعتقاد داشتند اگر ما فردی را که مواضع روشنتری در رابطه با گفتمان اصلاحطلبی داشته باشد انتخاب کنیم، بهتر است. در آن مرحله توافقی روی ایشان وجود نداشت... در آخرین نظرسنجی اصلاحطلبان [در روزهای قبل از انتخابات] روحانی 12/8 درصد و عارف 8 درصد رای داشت.»
تا اینجا روشن است که آقای روحانی نامزد افراطیون مدعی اصلاحات نبود و آنها در آخرین روزها با برآورد وضعیت پایگاه رای خود، به ناچار ریل عوض کردند تا به قول آقای اصغرزاده بتوانند از دولت جدید به عنوان رحم اجارهای استفاده کنند. اکنون سوال این است که از نگاه افراطیون قرار است چه جنینی در دل دولت گذار رشد کند و اگر این جنین دچار عوارض خطرناک باشد آیا میتواند بر حیات و ممات دولت یازدهم اثر بگذارد یا خیر؟ این طیف عقیم- و افتاده از چشم مردم- کارنامه روشنی از رادیکالیسم، ساختارشکنی، پیوند با گروههای معارض اسلام و انقلاب، سیاسیکاری و سلب توانایی خدمتگزاری از دولت و مجلس، دشمنی با ارزشهای اسلامی و ملی، آشوبافکنی و انواع زد و بندهای اقتصادی دارند و کمترین نشانهای از اینکه از راه طی شده پشیمان باشند، بروز نمیدهند. بنابراین دور از خرد و قانون طبیعت است که از این شجره آفت خورده و بیمار، میوهای شیرین به عمل آید. آنها که احترام ولینعمت انتخاباتی همطیف خود- خاتمی- را نگاه نداشتند و او را اردک لنگ، شاه سلطان حسین بیعرضه، روحانیای که گروه خونیاش به اصلاحطلبان نمیخورد و باید از قطار اصلاحات پیادهاش کرد خواندند، به طریق اولی چرا باید به روحانی به دیده احترام بنگرند؟ زیست طفیلی این طیف، مستلزم ضعف و فلجی تدریجی میزبان است.
واقعیت این است که دولت با چالشهای مهمی در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی دست و پنجه نرم میکند. متاسفانه از گفتار و رفتار برخی مسئولان دولتی نیز این گونه برمیآید که تدبیر و برنامه چندانی برای پس از انتخابات در میان نبوده است. در این میان دو راه بیشتر وجود ندارد. یا باید برای مشکلات موجود تدبیر و برنامهریزی کرد و از دیگر اجزای حاکمیت و ظرفیتهای نظام کمک گرفت و بار سنگین خدمتگزاری را با آبرو و عزت پیش برد. یا اینکه به تجویز تندروها، از روش مخالفخوانی و اپوزیسیونبازی دولت اصلاحات تقلید کرد و به فرافکنی مسئولیتهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی پرداخت. به جای خدمتگزاری، از نبود آزادی سخن گفت و حریمهای ممنوعه شرعی و قانونی را مخدوش کرد و به نوعی تولید سرگرمی و هیجان نمود!
اکنون هرچند روز یک بار خبر تجلیل از یک نویسنده یا شاعر یا هنرمند ضد انقلاب و ترویج آثار آنان در فضای رسانهای- ظاهرا تعمدا - منتشر میشود یا هر چند وقت یک بار، یک نشریه متظاهر به حمایت از دولت، به صریحترین مقدسات مردم ایران اهانت میکند. و بدتر اینکه برخی مسئولان در این چرخه به بازی گرفته میشوند. اصرار به حرمتشکنی و ایجاد تقابل در درون کشور و نظام، اکنون از احتمال تصادف و خطا عبور کرده و به تدریج به اعتبار تکرار و تعدد آن، شکل خط ماموریتی به خود میگیرد. از قرائن چنین برمیآید که بناست با ایجاد ظرفیت تشنج و مجادله، مسائل اصلی کشور در مواجهه با جبهه استکبار و پیشرفت عمومی کشور در حاشیه بماند. این، ماموریت خط خارجی است و گویا به رغم میل برخی دولتمردان خدوم، برخی همکاران آنان نیز بدشان نمیآید که به جای عمل به وعدهها در زمینه گشایش اقتصادی و رونق تولید و مهار تورم، به این تشنج کمک کنند. بدین ترتیب میشود به جای پاسخگویی در قبال مسئولیت، مظلومنمایی کرد و تا مدتها در حاشیه مصونیت از پاسخگویی بود.
جای شگفتی است که به نام دولت محترم از یک روزنامه به خاطر پرونده فساد در قرارداد فروش گاز به شرکت کرسنت شکایت شود حال آن که آقای روحانی آذر سال 81- از جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی- به رئیسجمهور وقت نامه نوشته و از واسطهبازی و عملکرد غیرقانونی در همین قرارداد انتقاد کرده است. وی درباره این قرارداد (14 برابر زیر قیمت برای 20 سال) مینویسد «عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیرمعتبر که بنا بر گزارشات دریافتی از وزارت نفت طی سالهای گذشته عملکردی ضعیف و توأم با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود... قیمت و شرایط قرارداد مذاکره در مقایسه با منطقه بسیار پایین و غیرمطلوب است.» چرا باید آبروی دولت محترم خرج متهمان این زد و بند هنگفت در سطح وزارت نفت شود؟ آیا این معنای اعلام حمایت مشاور رئیسجمهور از رسانههای افشاگر است؟!
اما به یک معنا، مهمتر از حوزه اقتصاد، حوزه استراتژیک فرهنگ و هنر و رسانه و مطبوعات است. رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای مجلس خبرگان برای دومین بار طی 3 ماه گذشته هشدار دادند «مسئله فرهنگ، مسئله مهمی است. اساس این ایستادگی، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت جناح فرهنگی مومن... دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود. اگر چنانچه یک رخنه فرهنگی به وجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا یا یارانه نقدی داد؛ این جوری نیست. به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود.»
این دغدغه و نگرانی 3 ماه پس از دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با رهبر معظم انقلاب مطرح میشود. ایشان در آن دیدار نیز با بیانی که راه هرگونه عذر را میبندد، فرمودند؛ «همانطور که آقای رئیسجمهور اشاره کردند، دولت و مسئولان موظفند که توجه کنند به جریان عمومی فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم میرویم، چه دارد اتفاق میافتد، چه چیزی در انتظار ماست. اگر چنانچه مزاحماتی وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوی موانع را، عناصر مخرب را، عناصر مفسد را بگیرند. ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده میگوییم که علف هرزههای این باغ را جمع کن، معنای آن این نیست که از رشد گلهای این باغ میخواهیم جلوگیری کنیم... اگر این علف هرزهها بود، مانع رشد آنها میشود. اینکه ما گاهی با بعضی از پدیدههای فرهنگی به جدّ مخالفت میکنیم و انتظار میبریم از مسئولان کشور- چه فرهنگی چه غیرفرهنگی- و از این شورا که جلوی آن را بگیرند، به خاطر این است. یعنی معارضه با مزاحمات فرهنگی هیچ منافاتی ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگی... ما مسئولیت شرعی داریم، مسئولیت قانونی داریم در قبال فرهنگ عمومی کشور.»
متاسفانه آنچه از عملکرد برخی مسئولان فرهنگی در وزارت ارشاد و وزارت علوم برمیآید- که اعتراض شماری از علما و مراجع محترم را نیز برانگیخته- نگرانکننده است. تذکرات مکرر برخی از مراجع عظام به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و امتناع از دیدار با وزیر علوم به اندازه کافی هشداردهنده است. روشن است پرچمداران انقلابی که به قیمت خون صدها هزار شهید پابرجا مانده، خورهها و موریانههای ضد فرهنگ را تاب نمیآورند و امید اینکه دولت، خط اصلی مبارزه با این آفتها باشد نه اینکه خدای نکرده برخی اجزای آن به بخشی از پازل ماموریت ناتوی فرهنگی دشمن تبدیل شوند. آنچه در این میان سلامت دولت را تضمین میکند، حُسن ظن دولتمردان نسبت به منتقدان ناصح و دلسوزی است که فراتر از بازیهای جناحی و انتخاباتی، کژیها و کاستیها را گوشزد میکنند. این نیاز همه مسئولان است و دولتمردان باید مشتاق اینگونه نقدها باشند. در غیر این صورت، خودکامگی راه به تباهی میبرد. «مَن اِستبَدَّ بِرَأیه هلک.»
محمد ایمانی