آسیب شناسی سینمای جشنوارهای (بخش دوم)
جوایز فرمایشی برای فیلمهای سفارشی!(گزارش روز)
حضور فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی در جشنواره کن و کسب دو جایزه از این جشنواره مسئله تأثیرگذاری سرمایه گذار خارجی را بیش از گذشته مطرح کرد. چرا که این فیلم با سرمایه شرکت ممنتوی فرانسه و انستیتوی دوحه (وابسته به خاندان پادشاهی قطر) ساخته شده است. قرار گرفتن این شاهزاده قطری در پشت فیلم اصغر فرهادی، انتقادات زیادی را برانگیخته است. بطور مثال، حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته بود: «برای جمهوری اسلامی ایران زیبنده نیست که فیلمهایش از طریق کشور یا شرکت غیرایرانی عرضه شود تا موجب تحقیر ما در سطح بینالملل نشود و در این بین شرایطی را نبینیم که یک شرکت عربی واسطه و میزبان ما باشند.» همچنین مسعود فراستی، منتقد سینما نیز گفته که حمایت بزرگترین خاندان تروریسم در منطقه از فیلم «فروشنده» مایه سرافکندگی است.
اما فیلم اصغر فرهادی اولین نمونه این گونه آثار نیست، آمارها نشان میدهد که از میان 10 فیلمی که از ایران به بخش مسابقه جشنواره فیلم کن راه یافته اند، 9 فیلم با سرمایه خارجی ساخته شدهاند. این فیلمها عبارتند از: «زیر درختان زیتون» به کارگردانی عباس کیارستمی، «طعم گیلاس» باز هم به کارگردانی عباس کیارستمی، «ده» باز هم به کارگردانی کیارستمی! «تخته سیاه» به کارگردانی سمیرا مخملباف، «سفر قندهار» به کارگردانی محسن مخملباف، «پنج عصر» باز هم به کارگردانی سمیرا مخملباف! «رونوشت برابر اصل» یکی دیگر از فیلمهای عباس کیارستمی، و دو فیلم «گذشته» و «فروشنده» به کارگردانی «اصغر فرهادی». البته همان طور که اشاره شد، اغلب فیلمهای ایرانی که به جشنوارههای غربی راه مییابند، با پول خارجیها ساخته شده اند.باید انتظار داشت که ورود پول غربی و عربی به سینمای ما بیش از گذشته شود. چون حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی بطور رسمی اعلام کرده بود که اولویت ما در سال 95 تولید فیلم مشترک است.
تولید مشترک یا سفارشی؟
نظر نایب رئیس اسبق انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران را درباره این جریان جویا میشویم. محمدتقی فهیم به گزارشگر کیهان میگوید: «بیتردید تولید مشترک فیلم نیز مانند بسیاری از پدیدههای دیگر یک فرصت است که در صورت مدیریت شدن از موضع منافع ملی و اقتدار لازم، میتواند در خدمت کشور قرار گیرد، ولی با تامل در حدود 15 پروژه سینمایی تحت عنوان تولید مشترک در سالهای پس از انقلاب، به وضوح درمی یابیم که محتوایی مغایر با ارزشهای انقلاب و ایران بر آنها جاری است و دم خروس بیشتر نمایان میشود.»
این کارشناس سینما درباره تولید فیلم با بودجه کمپانیهای غربی و عربی ابتدا به تفاوت «تولید مشترک» و ساخت فیلم سفارشی از سوی خارجیها اشاره میکند و میافزاید: «آنچه توسط حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی به عنوان «تولید مشترک» عنوان میشود، اساسا با مفهوم واقعی تولید مشترک فاصله دارد و بیشتر سفارشیسازی محسوب میشود؛ یعنی سرمایهگذار خارجی، به جای تولید مشترک، به «سفارشی سازی» میپردازد و البته جریان ساخت فیلمهای سفارشی با سرمایه خارجیها، سالهاست جریان دارد و هدف حجتالله ایوبی، از اعلام تولید مشترک به عنوان رویکرد و اولویت اول سازمان سینمایی در سال جاری برای علنینمایی و قبحزدایی از این جریان است.»
وی درباره تفاوت تولید مشترک و سفارشیسازی توضیح میدهد: «دراینجا هدف سرمایهگذار، مصادره محتوای آثار به سود خود است.در واقع به رغم سابقه طولانی فعالیت سینما درایران، هیچ وقت تولید مشترک به مفهوم اصولی آن صورت نگرفته است و آنچه غالب شده و عمل میکند نوعی سفارشیسازی است. به عبارت روشن، در اینجا فیلمهای مورد نظر دقیقا از مناسبات سفارشدهنده و سفارشگیرنده پیروی میکند و اساسا این رویکرد با تولید مشترک منافات دارد و صریحا نقش سرمایه مانند دیگر حوزهها تابع برداشت سود است؛ حالا در اینجا ممکن است سود آن فرهنگی باشد، یا به تعبیر درستتر غلبه فرهنگی. بعید است در دنیا کشوری صاحب سینما باشد و اجازه دهد تا دیگران با تزریق پول، محتوای آثار را مصادره کنند.»
مناسبات استعماری در تولید فیلم
فهیم در ادامه این بحث تصریح میکند: «فارغ از اینکه امروز جریان مدعی روشنفکری ابایی از اینکه مستخدم سرمایهداران خارجی باشد، ندارد، سوال این است؛ سرمایهدارانی که برای سود اقتصادی و گسترش منافع تجاری خود جنگ راه میاندازند و حتی یک منطقه از جهان را به آتش میکشند، چرا تصمیم میگیرند تا در سینمای ایران که از قضا از لحاظ سیاسی هم با دولتهای آنها مشکل دارد، سرمایهگذاری کنند؟ آن هم در شرایطی که اطمینانی برای بازگشت سرمایه آنها از طریق این فیلمها نیست.توجه کنید که ایران در تحریم، طی سالهای گذشته همواره نیز تحت فشار بوده که امنیت ندارد و هیچ سرمایهداری ریسک فعالیت اقتصادی در ایران را به خود راه نمیداده است، در عین حال همین جریان سرمایه داری در همین سالها بطور میلیون دلاری در عرصه فرهنگ و حوزه سینمای ما سرمایهگذاری کرده است. آیا میتوان پذیرفت که اینها دلارهای خود را توی جوی آب ریختهاند یا اینکه دو سر سود برده اند؟ یعنی هم با حمایت جشنوارهها نصیب بردهاند و هم تاثیر مدنظر خود را از طریق محتوای فیلمها بر اذهان مردم ایران و جهان گذاشتهاند. مثال معروف که هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد، در این زمینه هم کاملا مصداق دارد .» این منتقد سینما ادامه میدهد: «جریان روشنفکری ما همواره دچار تناقضهای آشکاری است؛مثلا از سویی تحت تاثیر تحلیلی عوامانه خود را مخالف اعراب نشان میدهند و نوعی شونیسم را اعمال میکنند، اما همینها در جای لازم حاضرند با پول عربهایی که خود عمال امپریالیسم و میلیتاریسم جهانی هستند فیلم بسازند و در مجامع مختلف با آنها عکس خانوادگی بگیرند!»
او در پاسخ به این سوال که چرا برخی دولتهای عربی از بعضی فیلمهای ایرانی حمایت میکنند هم میگوید: «پاسخ را از مضمون و محتوای فیلمها میتوان به وضوح دریافت؛ میخواهند از طریق این فیلمها روی ذهن مردم و به ویژه خانوادهها تأثیر بگذارند، اما برخلاف اوایل انقلاب که چنین فیلمهایی توسط فراریها و به شیوه مستقیم صورت میگرفت، یک دهه است که این کار را از طریق سرباز گیری و توسط برخی فیلمسازان داخلی انجام میدهند یا به عبارتی به جای اینکه این کار مستقیما توسط فیلمسازان غربی انجام شود، شرایطی را فراهم میکنند تا فیلمسازان ایرانی، خودشان علیه کشور خودشان فیلم بسازند! دقیقا مانند استعمار کهن که در گذشته نیروهای بیگانه در کشوری دیگر حضور داشتند و اکنون از طریق عمال داخلی خود مطامعشان را پیش میبرند،حالا در عرصه فرهنگی هم فقط پول خرج میکنند، ولی نتیجهاش به دست نیروهای بومی محقق میشود.»
فهیم میافزاید: «این گرایش را نمیتوان معمولی ارزیابی کرد که وقتی در سالهای گذشته همواره در دیگر حوزهها، سرمایهگذارهای خارجی به بهانه عدم امنیت یا تحریم و مسائل دیگر، از سرمایهگذاری در ایران خودداری کردهاند، اما در سینما، آنها با دست و دل بازی پروژههای مورد نظرشان را حمایت نموده اند! چرا در دیگر عرصهها ایران ناامن بوده و هیچ سرمایهداری ریسک سرمایهگذاری درایران را به خود راه نمیداده،ولی همین سرمایهداران بدون نگرانی روی فلان آدم و فیلمش سرمایهگذاری کرده و میکنند؟ واقعیت این است که در اینجا هم سرمایهگذاری به سود میرسد و منافعش غلبه فرهنگی است.»
وی میگوید: «برای درک بهتر این موضوع، یک خاطره را بیان میکنم. بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر ماقبل گذشته به مدیریت رضاداد، مهمانانی اروپایی داشت که منتقد معروف مجله اشپیگل هم از جمله آنها بودند.اینان در کنفرانس خبری و نیز در صحبت با بنده گفتند: ما ایران را قبلا از طریق فیلمهای کیارستمی، پناهی و... میشناختیم، ولی ایرانی که این روزها داریم میبینیم اساسا با آنچه در آن فیلمها نمایش داده میشد، متفاوت است.»
جایزه فرمایشی به فیلم سفارشی
سعید مستغاثی، منتقد، پژوهشگر و مستندساز، درباره توجه جشنواره کن به آثاری که کمپانیهای وابسته به اتحادیه اروپا و یا سرمایه داران قطری و سعودی روی آنها سرمایهگذاری کرده، به گزارشگر کیهان میگوید: «واقعیت این است که بسیاری از فیلمهای جشنواره کن، به صورت سفارشی ساخته میشوند. کمپانیهایی مثل «انستیتو فیلم دوحه» وابسته به خاندان امیر قطر (که گویا 5میلیارد و 250 میلیون برای تولید فیلم فروشنده پرداخت کرده) و «ممنتو» وابسته به اتحادیه اروپا، سرمایهگذار اصلی فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی هستند. انستیتو فیلم دوحه که به ریاست خواهر امیر قطر با سرمایههای نفتی این کشور بنا شده از اسپانسرهای جدی جشنواره کن محسوب شده و اتحادیه اروپا هم که مجری سیاستهای غرب در اروپاست، در واقع حامی اصلی جشنواره کن به شمار میآید. طبیعی است که فیلمهایی که سفارش خودشان هست را راحتتر میپذیرند و بیشتر هم جایزه میدهند. به همین دلیل هم هست که برخلاف مقررات، فیلم «فروشنده» بعد از مهلت اعلام شده، پذیرفته شد. با توجه به سخت گیری این گونه جشنوارهها روی قوانین و مقررات خود، وقتی برای پذیرفتن فیلم «فروشنده»، قانون را نادیده گرفتند، مشخص بود که روی این فیلم برنامه دارند و میخواهند به آن جایزه بدهند. و از طرف دیگر 7 فیلم انستیتو فیلم دوحه (از جمله همین فیلم فروشنده) را در بخشهای رقابتی میپذیرند و به همه آنها جایزه میدهند! »
دبیر اسبق انجمن منتقدان، درباره دلیل سرمایهگذاری قطریها و غربیها روی فیلم جدید اصغر فرهادی هم میافزاید: «دو موضوع امسال سوژههای اصلی جشنواره کن بود؛ یکی موضوع تبعیض و تعرض جنسی که مدتی است مسئله روز غرب شده است. یکی از دلایل این مسئله هم گسترش تجاوز به عنف در جوامع اروپایی و آمریکایی است. به طوری که چندی پیش دانشگاه استکهلم، نتیجه پژوهشی را اعلام کرد که نشان میداد، بسیاری از کشورهای غربی مثل دانمارک، سوئد، انگلیس، آمریکا، استرالیا، کانادا و... بالاترین آمار تجاوز را دارند. همچنین چندی پیش نیز 17 زن سیاستمدار فرانسوی نامهای را در اعتراض به اینکه در محل کار خود، مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند را منتشر کردند. پس موضوع تجاوز، برای غرب بسیار اهمیت یافته است. جو بایدن معاون اوباما نیز روی صحنه مراسم اسکار امسال آمد و از این نالید که تعرضهای جنسی در محیطهای دانشگاهی آمریکا خیلی زیاد شده است و درپی آن، بطور غافلگیرکنندهای، فیلم «اسپات لایت» با محوریت تجاوز جنسی، جایزه بهترین فیلم اسکار 2016 را دریافت کرد. در فاصله سه ماه، این بار نوبت به جشنواره کن شد تا به این موضوع توجه کند و فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی با محوریت تبعیض و تعرض علیه زنان، دو جایزه دریافت کرد. دومین موضوع مورد توجه جشنواره کن امسال، تحقیر هویت و ریشههای فرهنگی و ملی مردم شرق در مقابل برتری و اقتدار فرهنگ و تمدن غرب بود که هر 7 فیلم تولید «انستیتو فیلم دوحه» (از جمله فیلم «فروشنده» فرهادی) این موضوع را دستمایه داستانهای خود قرار داده بودند.»کارگردان مجموعه «راز آرماگدون» همچنین درباره تأثیر سرمایه خارجی روی فیلمها میگوید:«به طور طبیعی وقتی یک سرمایهدار یا صاحب یک کمپانی غربی یا عربی، روی یک فیلم سرمایهگذاری میکند، درپی حفاظت از منافع خودشان هستند. چرا فیلم «محمد رسول الله(ص)» مجیدی را حاضر نشدند تا در یکی از این جشنوارهها اکران کنند؟ چون نگاه ایدئولوژیک دارند.هیچ سرمایهداری، روی چیزی سرمایهگذاری نمیکند که مخالف رویه و منش او باشد.»
تضاد جشنوارههای غربی
با فرهنگ و اعتقادات داخلی
مستغاثی در پایان تأکید میکند: «فضای فرهنگ و هنر و رسانه در جهان امروز، کاملا ایدئولوژیک است. جشنوارههایی مثل کن یا مراسم اسکار هم براساس همین ایدئولوژیها کار میکنند. ما باید باور کنیم که ایدئولوژی حاکم بر جشنوارههای غربی با فرهنگ و اعتقادات ما متضاد وسازشناپذیر است. یا باید آنها تسلیم فرهنگ و اعتقادات ما شوند یا شما باید حرف آنها را بزنید، تا از کارتان حمایت کنند و به شما جایزه بدهند. اگر نمونهای برخلاف این موجود است، یعنی یک فیلمساز از هویت و غیرت و ریشههای فرهنگی ملت خودش دفاع کرده و غربیها تحویل گرفتهاند، معرفی کنید!» اگر یک کمپانی عرب وابسته به خاندان قطری از فیلم ما حمایت میکنند و پول برای ساخت آن میدهند، قطعا نه به خاطر هنر و سینماست و نه برای چشم و ابروی ما! همان خاندان امیر قطر که همه دنیا معترفند از حامیان اصلی تروریستهای داعش بوده و اساسا با ایرانی و شیعه دشمن هستند، حاضر نیست برای آثار و تولیداتی که منافع آنها را به خطر بیندازد، حتی یک دینار هزینه کند. همین امروز اگر به دفتر همان خانم الرمیحی (نماینده انستیتو فیلم دوحه) که بیش از 5 میلیارد برای ساخت فیلم فرهادی پرداخت، بروید، برروی دیوار اتاقش نقشهای از ایران و خاورمیانه خواهید دید که برای خلیج فارس از همان نام جعلی استفاده کردهاند! واقعا این شبه روشنفکران ما به چه قیمتی خود را و همه حیثیت و سابقه و شرافتشان را میفروشند؟ آیا این همان پیروزی فرهنگ بر سیاست و جنگ و خونریزی است که آقایان از آن دم میزدند؟ آن هم با پول حامیان جنگ افروزترین و خونریزترین و وحشیترین تروریستهای تاریخ معاصر.