خادمان سلطه
انعکاس اخبار برای اخاذی با شعار دفاع از حقوق مردم3
به واسطه اين نوع حمايتها در عمل نشريات مجوز ميگرفتند تا به هر نوع عمل خلافي به شرط آن كه مخالف مصالح رژيم نباشد، دست بزنند كه از آن جمله تشكيل باندهاي كارچاق كني، زد و بند با مفسدان و باجگيري از سازمانها و ادارات دولتي بود. از همين رو بود كه ساواك حتي با اطلاع از اعمال خلاف اين افراد هيچ اقدامي نميكرد. نتيجه اينكه نشريات دوران پهلوي مانند مديران و نويسندگان آن، چنان به حكومت و مقام و پول وابسته بودند كه نميشد مطلبي بر ضد فساد حاكم برحكومت در آنها نوشته شود.ازطرفي مديران اين نشريات يا خود وابسته به تشكيلات عظيم به نام فراماسونري بودند كه گرداننده اصلي حكومت بود يا اينكه از افرادي چون علم، اميني، هويدا، منصور و... دستور ميگرفتند كه شبكه فراماسونري را در اختيار خود داشتند. تكليف مطبوعات با مردم از حال و روز گردانندگان آن به خوبي روشن بود. در اين تشكيلات از وابستههاي حزبي، نمايندهها، فراماسونرها، جاسوسها و قلم به مزدها همه نوع فردي ديده ميشد و با اين وصف و به حتم، نه ميشد و نه كسي انتظار داشت كه نشريهاي به واقع بتواند و بخواهد در مسير آزاديخواهي و دور از وابستگي، سطري در جهت منافع مردم بنويسد. علاوه بر اين، وابستگي صد درصد نشريات به آگهيها، چنان آنها را تحت فشار قرار ميداد كه به هر نوع باجدهي و خدمتي به ساواك تن ميدادند و به جبران اين خفت خود در مقام باج بگير از سازمانها و ادارات برميآمدند و البته كه در اين شرايط تنها چيزي كه در مطبوعات وجود نداشت، حقيقتگويي و آزاديخواهي بود.
درگير و داري كه هر نشريهاي وابسته به يك فرد با نفوذ بود، بهطور طبيعي مطبوعات علاوه بر اينكه صحنه نزاع دولتمردان و سياستمداران بود، به تبع محل برخورد مديران نشريات با يكديگر نيز بود. اين نزاعها علاوه بر اينكه وسيله مشغوليت مردم را فراهم ميآورد، دستاويزي در اختيار ساواك قرار ميداد تا بهعنوان روشي براي محدود كردن مطبوعات استفاده شود.
بويكف وابسته مطبوعاتي سفارت لهستان در مراسم ضيافتي كه در سفارت روماني برگزار ميشد، خطاب به اسماعيل رايين دراينباره اينطور اظهار نظر كرده بود:
«به نظر ميرسد نزاع بين علياصغر اميراني صاحب امتياز مجله خواندنيها با عباس شاهنده صاحب امتياز روزنامه فرمان كه در بولتن اكو، اف، ايران منعكس ميشود، براي محدود كردن مطبوعات ايران ميباشد و در اين نزاع صاحبان ساير مطبوعات بيش از اين دو نفر صدمه خواهند ديد.»
ساواك با اين نظريه كه:
«به نظر ميرسد عنوان نمودن چنين مطلبي از طرف وابسته مطبوعاتي سفارت لهستان به منظور آگاهي به عقيده و اطلاعات منبع در اين زمينه بوده باشد.»
در واقع مهر تأييدي بر اظهارات بويكفزده است.
گاهي نيز اين دعواهاي مطبوعاتي نه بهدليل سياست رژيم در محدود كردن نشريات; بلكه به قصد ايجاد سروصدا و جريانسازي براي سرگرم كردن مردم و مطبوعات به مسايل ساده و پيش پا افتاده انجام ميشد. گاهي پيش ميآمد كه مديران نشريات با يكديگر در نشرياتشان به دعوا و مخالفت ميپرداختند كه اين دعواها در كنار دعواهاي برخي از رجال كه به نشريات كشيده ميشد، تا مدتي مردم را به خود مشغول ميكرد و باعث فروش بيشتر نشريه و بازارگرمي ميشد. دستگاههاي امنيتي نيز تا جايي كه خدشهاي به رژيم وارد نكند، اين دعواها را هدايت ميكردند و حتي توصيه به نوشتن بعضي از مقالهها ميكردند.
در اسناد مجله اميد ايران از زبان مدير نشريه ميخوانيم:
«سرور عزيزم تيمسار سرتيپ بختيار
اطاعت از امر جنابعالي طرفداري از شما و آقاي علم را در مجله بهوجود آورده است سبب شد كه راديو تهران مطالب مجله را خوانده و هيئت تحريريه اميد ايران اخراج شدند، در نتيجه آنهايي كه عقايد مخالف داشتند آگهي پيوست را در كيهان و اطلاعات منتشر كردند و به اين موضوع اكتفا نكرده عدهاي از همعقيدههايشان بالاي سر روزنامه فروشها ايستادند. به محض اينكه كسي يك مجله بر ميدارد همه با هم تلقين ميكردند نخريد مديرش خيانت كرده نوكر علم و بختيار شده است. در نتيجه در همين شماره دو هزار نسخه مجله كمتر به فروش رسيده كه در انبار موجود است با اين حال من تابع و مطيع و طرفدار شما هستم و
هر چه رود بر سرم چون تو پسندي رواستبنده چه دعوي كنم حكم خداوند راست»
بندگان درهم و دينار
هنگامي كه سيد جمالالدين اسدآبادي درباره مضر بودن جرايد و مطبوعات بحث ميكرد، براي جريده مفيد شرايطي قايل بود، از جمله شرطها آن كه:
«صاحب جريده بنده حق بوده باشد و نه بنده دينار و درهم و در ادامه ميگويد، اگر بنده دينار و درهم بوده باشد، حق را باطل و باطل را حق و خائن را امين و امين را خائن معرفي ميكند.»
و با ذكري طولاني از خطرات اين مسئله چنين نتيجه ميگيرد كه البته عدم اينگونه جريده از وجود آن به مراتب غيرمتناهيه بهتر است.يكي از ويژگيهاي مهم نشريات زمان پهلوي، يكدستي و همسويي مديران و صاحبان امتياز و كارفرمايان و كثيري از قلمزنان وابسته به آنها در باجگيري از افراد و سازمانها بود.
نشريات زمان پهلوي در كارچاق كني و باجگيري يد طولایي داشتند. اسناد بسياري وجود دارد كه نشان ميدهد نه تنها خود مديران بلكه ديگر افراد با نفوذ مرتبط نيز از نشريات جهت باجگيري استفاده ميكردند.
گزارش ساواك درباره عباس شاهنده مدير مجله فرمان نمونه عملكرد بسياري از مديران نشريات است:
«... كليه اين ثروت {دارايي منقول و غيرمنقول} را از طريق غيرمشروع و بند و بست و زمين خواري و حزب بازي و مرده باد و زنده باد گفتن بدست آورده است.»
روشن است كه افشاي سوء استفادههاي مالي مؤسسات دولتي و غيردولتي و افراد بيشتر در جهت منافع بود تا اطلاعرساني و دفاع از حقوق ملت. گزارشي كه ساواك از جلسه مديران دو نشريه تهران مصور و سپيد و سياه ميدهد، به خوبي مؤيد اين مسئله است:
«مديران نشريات سپيد و سياه و تهران مصور ضمن صحبتهاي خصوصي ديگري به يكي از دوستان خود گفتهاند در دو سال اخير {1343-1342} تيراژ كليه نشريات تا ميزان 34 تقليل يافته و از لحاظ مالي اكثر مطبوعات در حالت ورشكستي قرار دارند. علت اين وضع آنست كه به ما اجازه داده نميشود مطالب انتقادي مورد علاقه مردم را چاپ كرده از اين راه جلب توجه مردم را نماييم. نامبردگان اضافه كردند چون مديران جرايد مشتركاً با اين بحران مواجه شدهاند اختلافات را كنار گذاشته و با هم صف واحدي تشكيل دادهاند و عموماً در انتظارند كه وضعي در كشور بهوجود آيد كه بتوانند سد سانسور را شكسته آنچه در دل دارند بر روي كاغذ بياورند. مديران روزنامههاي مذكور ميگفتند ايامي كه در چاپ مطالب آزادي عمل داشتيم بسياري از اخبار مربوط به سوء استفادههاي مؤسسات دولتي و غيردولتي را در جرايد خود منعكس ميكرديم و افراد ذينفع براي اينكه رسوا نشوند مبالغي پول در اختيار ما قرار ميدادند تا سكوت كنيم و از اين درآمدها مخارج نشريات خود را تأمين ميكرديم ولي اكنون نه اجازه داريم اين قبيل مطالب پردرآمد را چاپ كنيم و نه ميتوانيم نظرات مردم ناراضي را منعكس نماييم و اين دو موضوع دست به دست هم داده نشريات تهران را در معرض ورشكستگي قرار داده است.»
اخاذي مطبوعات تنها به گزارشگران اجتماعي و سياسي ختم نميشد، حتي نويسندگان ادبي و هنري نيز آلوده به چنين كارهايي بودند:
«اخيراً باندي از نويسندگان هنرينويس بعضي از جرايد مانند روزنامههاي آژنگ، آرزو و مجلات روشنفكر، خواندنيها و پست سينمايي تشكيل گرديده و به منظور اخاذي از ثروتمندان در زندگي خصوصي آنان دخالت نموده و با درج مطالبي مجعول كه با حيثيت ايشان بستگي دارد وسايل ناراحتي آنان را فراهم نمودهاند.»