قناعت لازمه اقتصاد مقاومتی
محمدرضا توکلی
جامعه ایمانی، قوامین بالقسط و اقامهکنندگان عدالت
اقتصاد اسلامی بلکه دین اسلام به هدف تحقق عدالت پایهریزی و برنامهریزی شده است. همه آموزههای وحیانی اسلام بر آن است تا همه مردم با آگاهی یافتن از فلسفه آفرینش و اهداف آن، برای تحقق عدالت در جوامع بشری قیام کنند و حتی با شمشیر و زور، حقوق خویش را مطالبه نمایند. (حدید، آیه 25) از اینرو محوریترین چیز در آموزههای اسلامی عدالت قرار داده شده است و خداوند در توصیف مومنان، آنان را به «قوامین بالقسط» میستاید؛ زیرا نه تنها به عدالت قیام میکنند، بلکه چنان در این امر پیشتاز و استوار و محکم هستند، که هیچ امری کمترین خللی در قیام برای تحقق عدالت ایجاد نمیکند؛ چرا که عدالت، بخش اصلی هویت شخصیتی و وجودی آنان را شکل میدهد. (نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)
تحقق عدالت مقتضیاتی دارد که از جمله مهمترین آنها عبارتند از:
1- توزیع عادلانه ثروت و منابع آن: مقتضای عدالت آن است که همگان به عنوان بشر از منابع ثروت برخوردار بوده و انفال به طور مساوی میان همگان توزیع شود. (حشر، آیه7؛ انفال، آیه1) بنابراین، منابع ملی و ثروت عمومی چون دریاها، رودها، آبها، کوهها، معادن، جنگلها، مراتع و مانند آنها باید میان همگان به درستی توزیع و امکان بهرهبرداری برای همگان فراهم آید و کسی یا گروهی به عنوان اشراف حاضر در حاکمیت، نتوانند به طور ویژه از منابع بهرهمند شوند و تودههای مردم از آن محروم باشند و ثروت و قدرت در اختیار گروهی قرار گیرد و با ویژهخواری و انحصارگرایی روز به روز بر ثروت و قدرت خویش بیفزایند. (همان)
2- توزیع عادلانه تولید و فرآوردههای آن: به این معنا که همگان به طور عادلانه از تولیدات و فرآوردههای آن بهرهمند شوند و تولیدات و فرآوردهها در انحصار گروهی نباشد، بلکه شرایط به گونهای فراهم شود تا همگان بتوانند از تولیدات و فرآوردهها استفاده کنند. البته ممکن است به طور طبیعی در جامعه افرادی ناتوان از هرگونه تحرک باشند و نتوانند برای استفاده از تولیدات و فرآوردهها از جای خود حرکت کنند؛ از اینرو بر اقشار مردم و به ویژه دولت است تا تولیدات و فرآوردهها را در اختیار آنان بگذارند. همچنین ممکن است در جامعه افرادی باشند که فقیر بوده و نتوانند به تنهایی این فرآوردهها را تهیه و تامین کنند. پس بر جامعه و دولت اسلامی است تا از طریق انفاقات و قرضالحسنه و مانند آن شرایط بهرهمندی آنان از این امکانات و تولیدات را فراهم آورند.
آیات بسیاری در قرآن به انفاق از درآمد و محصولات پرداخته است و حتی خداوند بیان میکند که یکی از عقبات قیامت در ارتباط مستقیم با مسئله توزیع عادلانه تولیدات است. به گونهای که اگر کسی به انفاقات توجه نداشته باشد، باید خود را برای دوزخ و آتش آن آماده سازد. (بلد، آیات 11 تا 14) خداوند در آیه 141 سوره انعام مردم را به پرداخت بخشی از محصولات باغی و زراعتی در هنگام درو به نیازمند تشویق میکند و میفرماید: و اوست کسی که باغهایی با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوههای گوناگون آن و زیتون و انار، شبیه به یکدیگر و غیرشبیه پدید آورد. از میوه آن- چون ثمر داد- بخورید و حق بینوایان از آن را روز بهرهبرداری از آن بدهید، ولی زیادهروی مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد. از نظر قرآن خویشان و مساکین و در راه ماندگان از تولیدات و فرآوردههای تولیدی ما سهمی دارند که باید در هنگام مصرف، فروش و مانند آن در میان مستحقان توزیع شود.
این حق در هر مالی است که به انسان میرسد؛ به این معنا که در هر درآمد باغی و دامی و زراعی و مانند آن و به هر شکلی و تحت هر نام دیگر، حقی برای گروههای مستحق قرار داده شده که باید در قالب عدالت از سوی مردم ادا شود. از جمله کسانی که در اموال انسان دارای حق هستند و باید حقشان ادا و توزیع شود، سائلان و محرومان هستند. خداوند میفرماید: و فی اموالهم حق للسائل و المحروم؛ در اموالشان حقی برای سائل و درخواستکننده و محروم است (ذاریات، آیه 19؛ و نیز نگاه کنید: معارج، آیات 24 و 25)
3- مصرف درست فرآوردهها و تولیدات: عدالت اقتضا میکند که در حوزه مصرف و بهرهمندی از فرآوردهها و تولیدات به گونهای عمل شود که به دور از هرگونه اسراف و زیادهروی و یا تبذیر و ریخت و پاش باشد. (انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31؛ اسراء، آیات 26 و 27)
مصرف درست فرآوردهها و محصولات
چنانکه گفته شد یکی از مهمترین حوزههای عدالت حوزه مصرف است. پس اقتصاد مقاومتی تنها به حوزه توزیع ثروت و تولید و توزیع آن محدود نمیشود، بلکه حوزه مصرف نیز نقش کلیدی در عدالت دارد؛ زیرا اگر عدالت در مصرف تحقق نیابد و برخی با اسراف و تبذیر، محصولات و تولیدات را از میان ببرند، نه تنها ظلم به خود بلکه ظلم به دیگران و جامعه کردهاند و به جای شکر نعمت راه کفران نعمت را برگزیدهاند و خداوند ناسپاسان را دوست نمیدارد و آنان را به شدت مجازات میکند. جامعهای که به اسراف و تبذیر در مصرف گرایش یابد، مورد خشم خداوند قرار گرفته و نعمتهای الهی از آنان سلب میشود.
در آیات قرآن از هرگونه مصرف نادرست در قالب اسراف و تبذیر نهی شده است. از آنجا که مهمترین نوع مصرف، خوردن و نوشیدن است، خداوند از اسراف در این دو حوزه به شدت نهی کرده و فرموده است: بخورید و بیاشامید، ولی زیادهروی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمیدارد(اعراف، آیه 31)
از نظر قرآن همان طوری که اسراف به معنای زیادهروی در مصرف در حوزه اقتصادی امر مذموم و ناپسند در نزد خداوند است؛ تبذیر به معنای ریخت و پاش و نابودی محصولات گناهی بزرگ است و کسانی که مثلاً سیبزمینی، یا سیب درختی و یا گندم را برای مهار و مدیریت بازار سرمایه و تولید، دفن و نابود میکنند یا به دریا میریزند و یا به هر شکل دیگری تباه میکنند و در غیر مورد خود مثلاً به دام و طیور میدهند، در حالی که قابل خوردن برای آدمیانی است که محتاج آن هستند، جزو تبذیرگران و برادران شیطان هستند. خداوند میفرماید: ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا؛ همانا ریخت و پاش کنندگان- کسانی که مال را به گزاف تباه میکنند- برادران شیطانها هستند و شیطان خداوند خویش را ناسپاس است (اسراء، آیه 27)
قناعت، استفاده از داشتهها در حد نیاز
واژه قنع در زبان عربی در اصل به معنی حرکت خروس برای دفاع از خود بویژه دفاع از چشم در برابر حمله دشمن است. خروس هنگام حمله پرهای دور سرخویش را به سمت چشم جمع میکند و از آن به عنوان سپر استفاده میکند. به این حرکت خروس که پرهای اطراف گردن خود را بطرف سربرگردانیده تقنیع میگویند. همچنین در زبان عربی، قنع که جمع آن قنعه و اقناع است به طبقی گفته میشود که از شاخههای نخل میسازند و در آن غذا مینهند. این حرکت نماد بهرهگیری از هر چیزی است که در اختیار انسان است. شخص بیآنکه محتاج و نیازمند کسی باشد، با بهرهگیری از همه ابزارها و امکانات ابتدایی در اختیار، نیازهای خود را برطرف میکند و دیگر نیازمند عطای حاتمطایی نمینشیند تا خوار شود. همچنین پوشاندن سر و صورت به عنوان قناع و تقنیع نامیده میشود. مقفعه هم به معنای روسری از همین واژه است.
پس قناعت به معنای پوشاندن خود به گونهای است که دیگران حالت چهرهاش را نبینند و یا نتوانند بر سرش آسیبی رسانند. انسان قانع از نظر اقتصادی نیز کسی است که با داشتههایش خودش را میپوشاند و اجازه نمیدهد چهرهاش را ببندند. در ضربالمثل فارسی میگویند فلانی صورتش را با سیلی سرخ نگه داشته است؛ به این معنا که حاضر است با سیلی رنگ چهرهاش را همانند انسان دارا درآورد که از پرخوری صورتش گل انداخته و سرخ شده است؛ قانع حاضر است خود را به گونهای بپوشاند که دیگران متوجه فقر و نداری او نشوند.
قانع کسی است که به داشتههایش بسنده کرده و دست نیاز به سوی این و آن دراز نمیکند. برای درک درست این معنا بهتر است که به این داستان روایی توجه شود: روزی سلمان، ابوذر را به خانه خود دعوت کرد و از انبانی که داشت نان خشکی درآورد، با آب نرم کرد و نزد ابوذر گذاشت. ابوذر گفت: چقدر خوب بود که به این نان، نمک هم بود؟! سلمان از خانه بیرون رفت و ظرفی را که از پوست ساخته شده بود، آن را نزد شخصی گرو گذاشت و نمکی گرفت و نزد ابوذر نهاد. ابوذر، نمک روی نان میریخت و میخورد و میگفت: الحمدلله الذی رزقنا القناعهًْ؛ خدا را حمد میکنم که صفت قناعت را به ما روزی گردانید. سلمان گفت: اگر تو قناعت میکردی، ظرف من، گرو نمیشد (عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 35).
البته در برخی منابع این گونه نقل شده است: ابووائل میگوید: با دوستم به ملاقات سلمان رفتیم و مهمان او شدیم. گفت: اگر رسول خدا از تکلف (و به زحمت انداختن) نهی نکرده بود، خود را به زحمت انداخته و غذای خوبی برای شما آماده میکردم. سپس نان و نمک حاضر کرد. دوستم گفت: اگر سبزی هم میبود، بهتر میشد.
سلمان برخاست و آفتابه خود را برد و آن را نزد سبزی فروش گرو گذاشت و مقداری سبزی از او گرفت و آورد. در پایان دوستم گفت: «خدا را شکر که ما را به این غذای ساده،قانع کرد.»
سلمان گفت: «لو قنعت رزقک لم تکن مطهرتی مرهونه؛ اگر تو اهل قناعت بودی، آفتابه من به گرو نمیرفت.» (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 22، ص 384).
پس قناعت به این معنا است که انسان به داشتههای خویش بسنده کند و برای برآورد نیاز و خواستههای نفسانی دست نیاز به سوی این و آن دراز نکند و با قرض و وام خواهشهای نفسانی خودش را برآورده نسازد.
انسان نباید خودش را به رنج بیهوده افکند تا هر طوری شده نیازهای خویش را برآورده کند، بلکه باید به آنچه دارد بسنده کند و به میزان کفایت و کفاف نیازها را برطرف سازد. حضرت امیرالمؤمنین فرمود: طوبی لمن ذکر المعاد، و عمل للحساب، و قنع بالکفاف، و رضی عن الله؛ خوشا به حال کسی که به یاد قیامت و روز بازگشت باشد و برای حساب کار کند و به اندازه خویش در باب روزی قناعت ورزد و از حضرت حق خشنود باشد. (نهجالبلاغه: حکمت 44؛ وسائل الشیعهًْ: ج 3، ص 254، باب 75، حدیث 3558)
بیمعنی بودن قناعت در حوزه تولید
البته این در حوزه مصرف است و هیچ ارتباطی به حوزه تولید ندارد، انسان باید در حوزه تولید تلاش کند تا بیشترین تولیدات را داشته باشد؛ زیرا انفاق کردن بدون افزایش تولید شدنی نیست و انسان باید با کوشش بیشتر هم وظیفه الهی خود را انجام دهد و هم بتواند انفاق کند (بقره، آیات 2 و 3؛ هود، آیه 61)، ولی در حوزه مصرف به میزان کفاف و کفایت مصرف نماید و به خواهش نفسانی بها ندهد و چشم و دلش پر از قناعت باشد؛ چنانکه صفت پیامبران و از جمله پیامبر(ص) است. حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه میفرماید: اما خداوند پاک پیامبرانش را در تصمیمهایشان نیرومند و قوی و از نظر برنامههای ظاهری ضعیف قرار داد، با قناعتی که از بینیازی چشمها را پر میکرد و تهیدستی و فقری که دیدهها و گوشها را از آن مملو میساخت. (نهجالبلاغه: خطبه 234؛ بحارالانوار؛ ج 14، ص 469، باب 31، حدیث 37). و نیز آن حضرت(ع) بر تربیت نفس بر قناعت تأکید داشته و فرموده است: الهم نفسک القنوع؛ قناعت را به خورد نفس بده. (بحارالانوار: ج 75، ص 8، تتمه باب 15، حدیث 64).
حقیقت قناعت
البته باید توجه داشت که قناعت به معنای مصرف نکردن یا کم مصرف کردن نیست، بلکه درست مصرف کردن با استفاده از داشتهها و داراییهای خود است بیآنکه دست نیاز به سوی این و آن دراز کرد. خداوند بهرهمندی از نعمت را به شکل درست و بجا را حتی در حوزه زینت و آرایهها پذیرفته و آن را تشویق کرده است. از این رو در قرآن میفرماید: یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین؛ ای فرزندان آدم، در وقت هر نماز و در هر مسجدی آرایش و زینتتان را (به تناسب آن عمل و محل) برگیرید، و از (همه خوراکیهای حلال خداوند) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، که او اسرافکنندگان را دوست ندارد(اعراف، آیه 31).