برگزیت نماد افول نظام سلطه (نگاه)
نوسانات بازارهای مالی و تشدید مشکلات اقتصادی و بحرانهای اجتماعی در قاره سبز را باید از پیامدهای کوتاه مدت برگزیت یا همه پرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا برشمرد. اما سقوط نظام لیبرال دمکراسی غرب، کمرنگ شدن سلطه جهاني آمريکا، کاهش نفوذ انگليس در جهان، شکل گيري و تقويت هويت مستقل اروپا و بیداری افکارعمومی از مهمترین پيامدهاي میان مدت و بلند مدت خروج انگليس از اتحاديه اروپا خواهد بود.
1- اولین دستاورد و پیامد برگزیت را باید سقوط نظم نوین جهانی برآمده از نظام لیبرال دمکراسی غربی و جامعه به اصطلاحِ جهانی برشمرد که چند کشور اروپایی خود برتربین و به همراه آمریکای متکبر مدعی آن هستند. نشریه فارن پالسی مینویسد « با برگزیت بنیان نظم جهانی به لرزه افتاده و نظم لیبرال دمکراسی در جهان به چالش کشیده شد». دونالد توسک رئيس شوراي اتحاديه اروپا هم در مصاحبه با روزنامه بيلد تاکید میکند: « همه پرسی انگلیسیها نابودي تمدن غربي را بدنبال دارد.» برگزیت نشان داد نظام سلطهِ لیبرال دمکراسی غرب علی رغم وعدههایی که برای نجات بشر در پایان تاریخ میداد، اکنون به جای تاریخ، خود به پایان راه نزدیک شده و نه تنها نتوانسته بشر را نجات دهد بلکه خود با هزاران مشکلات اقتصادی – مالی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی لاینحل دست و پنجه نرم میکند. ملمستروم کمیسر تجاری اتحادیه اروپا با اذعان به این موضوع تاکید میکند: «سیاستمداران همه خطاها و اشتباهات چند دهه گذشته در جهان را ناشی از عملکرد اتحادیه اروپا میدانند.» اکنون ملتها سوال میکنند که جامعه به اصطلاح جهانی که نتوانسته مشکلات خود را حل کند، چگونه میخواهد مشکلات ما را حل کند؟ لذا باید به آمریکا حق داد که نگران نتایج برگزیت که تهدیدی علیه جهاني شدن نظام لیبرال دمکراسی است، باشد، چون برگزیت راه را برای دور شدن ملتها از آنگلوساکسونها هموارتر میکند.
2- نظام لیبرال دمکراسی با بوجود آوردن سازمانهای جهانی همچون اتحادیه اروپا، صندوق بینالمللی پول و ناتو و WTO تلاش زیادی کرد تا در پروژه جهانیسازی هویتها، سنتها و قومیتهای ملی و محلی دیگر کشورها را در هاضمه نظم جهانی خود هضم کند، اما اکنون ملتها که نظارهگر ناامنیها و بحرانهای اقتصادی – مالی و تروریسم در جهان هستند، دریافتهاند که باید نگاه و تفکر بینالمللی را رها کنند و به سازوکارهای ملی خود برگردند و به جای اینکه به خارج چشم داشته باشند، باید به تواناییهای داخلی خود توجه کنند. موضوعی که رئیس سازمان سیا به آن اذعان دارد: «خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، این اتحادیه را وادار به درونگرایی میکند».
3- تاکنون نظام سلطه و در راس آن آمریکا تلاش زیادی کرد تا کشورهایی چون ایران، روسیه، چین و ...را که در برابر ارزشهای غربی مقاومت و ایستادگی میکنند، از سر راه بردارند و یا با خود همراه کنند. اما برگزیت نشان داد سیاست ایران و دیگر کشورها، سیاستی منطقی و درستی بوده تا جایی که در داخل خود اروپا نیز این نگاه و تفکر را ایجاد کرده که باید در برابر ارزشهای متناقض و ظالمانه نظام سلطه و لیبرال دمکراسی قد علم کرد و ایستاد.
4- برگزیت نشان داد ملتها علی رغم تبلیغات گسترده نظام سلطه، به هویتهای ملی و ارزشهای سنتی خود پایبندند و ارزشهای جهانی نتوانسته آنها را دچار نسیان و فراموشی در باره هویت شان کند. لذا برگزیت قبل از اینکه منطق اقتصادی داشته باشد، از یک «منطق هویتِ ملی در برابر بیهویتی بین المللی» برخوردار است.
5- خروج انگليس از اتحاديه اروپا به عنوان حافظ ارزشها و ضامن منافع آمريکا در اين اتحاديه موجب نگراني واشنگتن شده. اما این نگرانی پیش از اینکه از رای مردم انگلیس باشد، باید ناشی از دخالت آمريکا در امور داخلی دیگر کشورها از جمله انگلیس دانست تا جایی که اوباما در اقدامی تعجب برانگیز و خارج از همه قواعد بینالمللی مبنی بر عدم دخالت کشوری در سرنوشت و امور داخلی دیگر کشورها، آشکارا و آمرانه انگلیسیها را در صورت رای دادن به خروج از اتحادیه اروپا تهدید کرده بود. این دخالتها بود که مردم انگلیس را مصمم کرد برای بازیافت هویت خود به اوباما « نه » بگویند و برخلاف نظر رئیس جمهور آمریکا رای دهند. آنچه که مردم انگلیس را به این نتیجه رساند، علاوه بر خسته شدن از سياستهاي رياضت اقتصادي و نابرابري اقتصادي، احساس تحقیر و بیهویتی در دنباله روی کورکورانه از سیاستهای پرهزینه آمریکا بود. به همین دلیل در سال 1961 ژنرال دوگل رهبر فرانسه که لندن را «اسب ترواي آمريکا در اروپا» مي خواند، با عضویت انگلیس در اتحادیه اروپا مخالفت میکرد. فيليپ هاموند وزیر خارجه انگلیس هم در گفتوگو با سي ان ان تاکید کرده:«روساي جمهور آتي آمريکا ديگر انگليس را در اولويت خود قرار نخواهند داد و از نفوذ انگليس در روابط آمريکا با اتحاديه اروپا کاسته خواهد شد». براین اساس اوباما در کنفرانس کشورهای شمال قارهِ آمریکا ناامیدانه اعتراف میکند :«عدم حضور انگلیس در اتحادیه اروپا کار آمریکا را برای حل چالشهای پیش رو دشوار خواهد ساخت».
6- خروج انگلیس از اتحادیه اروپا اگر عملاً محقق شود، در نهايت به تقويت هويت اروپايي مستقل در برابر نظام سلطه و هژموني آمريکا منجر خواهد شد تاجایی که انگلیسیها خواستار ثبت 23 ژوئن روز برگزاري همه پرسي به عنوان «روز استقلال ما» در کتابهاي تاريخ شان شدند و در دیگر کشورها این تفکر در اذهان سیاستمداران جا باز کرده که «ما مي خواهيم مسئول کشور، پول، مرزها و سياست و فرهنگ و هویت خودمان باشيم».
7- خروج انگلیس از اتحادیه اروپا یک دغدغه برای نظام سلطه است و طنینانداز شدن پسلرزههای آن در دیگر کشورها دغدغه بزرگتر دیگری است که دامنگیر نظام سلطه خواهد شد. نتایج بررسیهای مرکز تحقيقات پيو نشان ميدهد بیش از 50 درصد از مردم در 10 کشور عضو اتحاديه اروپا نظر مساعدي نسبت به اين اتحاديه ندارند.بعد از برگزیت مردم و احزابِ دیگر کشورهای اروپایی نیز از هلند و فرانسه و ایتالیا گرفته تا فنلاند، سوئد، دانمارک، اتریش و یونان و اسپانیا اعلام کردند « حالا نوبت ماست». لذا براساس اظهار نظر سیاستمداران این کشورها، انتظار میرود بحث خروج از اتحادیه اروپا اصلیترین شعار انتخاباتی در انتخابات آینده این کشورها باشد.نکته جالب این است اسلواکي که از این هفته ریاست دورهای اتحادیه اروپا را برعهده گرفته، از همين اکنون اعلام کرده زمينه خروج این کشور از اتحاديه اروپا را که خود ریاست آن را برعهده دارد، فراهم میکند.
8- حس استقلال طلبی ناشی از همه پرسی انگلیس در آمریکا هم طنین انداز شده و جداييطلبان ايالت تگزاس را به تکرار درخواست استقلال ايالتشان از آمريکا تشويق کرده. دانيل ميلر رئيس جنبش ملي گراي تگزاس گفته همهپرسی استقلال تگزاس را در انتخابات 2018 مطرح میکند. نظرسنجي رويترز در سال 2014، نشان مي دهد يک چهارم آمريکاييها از خروج ايالتشان از ايالات متحده آمريکا حمايت ميکنند.
9- البته نگرانی دیگر غرب این است که موضوع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در برخي از کشورهای عربی هم تاثیر بگذارد و در این کشورها ایده برگزاري همهپرسي مشابهای درباره ماندن یا خارج شدن از سه سازمان منطقه اي يعني اتحاديه عرب، شوراي همکاري خليج فارس و سازمان همکاري اسلامي که به ابزار اجرایی سیاستهای آمریکا تبدیل شدهاند و کارایی خود را از دست دادهاند و هیچکدام از اهدافشان محقق نشده، مطرح شود. اسحق سالم السيابي نائب رئيس اسبق مجلس شوراي عمان و جمال قاشقچي نويسنده معروف سعودي با اشاره به اوضاع منطقه و ناکارآمدی شورای همکاری خلیج فارس خواستار همه پرسي در کشورهاي عربی درباره ماندن يا خروج از این شورا شدند. لذا در ادامه بیداری اسلامی، همه پرسي در کشورهاي عربي به شکل دیگری تحولات منطقه را عوض خواهد کرد.
10- اکنون تجزيه و تضعیف انگلیس عمدهترين تهديدي است که این کشوربا آن روبروست. مردم ولز، اسکاتلند، ایرلند و ایرلند شمالی و حتی جبلالطارق تلاش دارند از انگلیس جدا شوند. مردم لندن نیز زمزمه هايي براي جدايي از انگلستان سر دادند. لذا براساس اظهارات هاموند وزیر خارجه انگلیس، انگلیس در صورت کوچک شدن با توجه به اینکه عضو منطقه یورو و همچنین شینگن نیست، جايگاه خود را به عنوان مرکز مالي جهان از دست خواهد داد و تضعیف میشود و نفوذش را در جهان از دست میدهد.
11- رای انگلیسیها را باید نتیجه بیداری افکارعمومی جهان و در نتیجه آن، شتاب گرفتن افول امپراطوری نظام سلطه دانست. همانگونه که قبلاً در مطلبی بیان شد نوآم چامسکی نظریه پرداز معروف آمریکایی در کتاب جدیدش به نام «چه کسی بر جهان حکومت میکند؟» تاکید کرده در آینده آمریکا با یک ابرقدرت جدیدی بنام «فشار افکارعمومی» روبروست که ملتها از سیاستهای پشت پرده و محرمانه آمریکا آگاهی پیدا میکنند و اجازه نمیدهند به راحتی اهداف آمریکا تحقق یابد. این همان تحقق نوید حضرت امام (ره) است که تاکید داشتند: «تنها راه رهایی از زیر یوغ استکبار، بیدار شدن ملتهاست.». این سخن امام (ره) اکنون به گونهای دیگر از زبان سیاستمداران اروپایی، دو روز بعد از رای تاریخی انگلیسیها بیان میشود:« ملتها باردیگر زنده میشوند»(مارین لوپن – رئیس یکی از احزاب فرانسه). نايجل فراج از رهبران جنبش خروج از اتحادیه اروپا نیز در نشست پارلمان اروپا گفت:«زماني که هفده سال پيش به اينجا آمدم و گفتم انگليس را از اتحاديه اروپا خارج ميکنم همه شما مرا مسخره کرديد.اما اکنون این درخواست با رای مردم محقق شد.» این فشار افکارعمومی آنقدر شدید بود که روسای اروپایی بروکسل نشین، آنگونه که در سال 2005 رای « نه » مردم فرانسه به قانون اساسی اروپا را نادیده گرفتند، حداقل اینبار در ابتدای امر و در ظاهر نتوانستند در مقابل رای مردم بایستند. هرچند از هم اکنون قرائن نادیده گرفتن رای مردم انگلیس در حال آشکار شدن است که این خود نیز از دیگر تناقضات نظام لیبرال دمکراسی غربی است و تبیین و تحلیل آن نیاز به مجال دیگری دارد. براساس ادبیات برخی سیاسیون وطنی، اگر بروکسل و واشنگتن پیامِ رای مردم انگلیس را درک نکنند، نشان خواهند داد که دمکراسی شعاری دروغین و بازی برای سرگرم کردن ملتهاست.
دکتر محمد حسین محترم