kayhan.ir

کد خبر: ۷۹۱۷۴
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۲
مهناز رئوفی (جدا شده از بهائیت):

فتنه‌گری و تبلیغات علیه اسلام را به ما می‌آموختند



خانم هاشمی بفرمایید پیشنهاد «طرح روحی» یا همان فرآیند تبلیغ بهائیت که از اسرائیل برای به چالش کشاندن نظام جمهوری اسلامی ایران و باورهای اسلامی مردم به صورت کاملا زیر زمینی وارد ایران شده و به عمل درآمده را چگونه توجیه می‌کنید؟
بفرمایید اغفال و فریب کاری بهائیان نسبت به غیربهائیان در فرآیند جذب و بهائی‌سازی را چگونه توجیه می‌کنید؟
بفرمایید ایجاد حصر فرقه‌ای و قطع کلیه ارتباطات موازی فریب‌خوردگان از مبلغین فرقه را با چه حقوقی توجیه می‌کنید؟
چرا بهائیان از وجود ارتباط موازی فریب خوردگان با غیربهائیان نگرانند؟ اعمال محرومیت از نعمت خانواده و هر حقی اعم از تحقیق و تفحص و داشتن ارتباط با دیگران که توسط بهائیت انجام می‌شود را چگونه توجیه می‌کنید؟
بفرمایید این همه پرونده‌سازی کذب در بیرون از کشور که توسط بهائیان علیه این مردم عملیاتی می‌شود را چگونه توجیه می‌کنید؟
آیا هرگز سعی کرده‌اید پای درددل افراد مسلمان شده و از بهائیت تبری جسته بنشینید؟
خانم هاشمی! زمانی که  بهائی بودیم تعالیمی که جهت آن در راستای فتنه‌گری، جوسازی و تبلیغات کاذب علیه اسلام و اغفال و فریب جوانان و نوجوانان و سایر اقشار مسلمان بود به ما القاء می‌شد. آنان به غصب اراده و شعور ما و اخذ وقت، پول و توانایی‌ها و استعدادهای خدادادی ما می‌پرداختند و ما را در قبضه قدرت زورگویانه خود با تهدید به طرد از اجتماع و خانواده و محرومیت از ارث و آبروریزی و ترور شخصیت و تحقیر و تنبیه به نام فرود آمدن مصائب و بلایای الهی به استحمار و  استعمار می‌کشیدند. کسانی که به چند شعار زیبای به ظاهر فریبنده (و در باطن کذب) معروفند و احکام ناقص و ضد بشری خویش را به عنوان احکام الهی یاد می‌کنند. در حقیقت حتی به یکی از احکام خود پایبند نیستند که ممنوعیت تبلیغ کردن در کشور اسلامی است و عمل نکردن خلاف مقررات حکومتی که در آن هستند. ما را به گروه‌های کوچک و بزرگ تقسیم نموده برای تبلیغ و جذب و اغفال مردم ساده‌لوح و غافل خصوصا روستاییان به دلیل کم‌سوادی و سادگی‌شان گسیل می‌کردند و همه ترفندهای جذب و فریب را به ما آموزش داده و تیشه برداشته بر ریشه اسلام می‌زدند. چراکه اولین قدم یک مبلغ بهائی بعد از ارتباط‌گیری با هر قشر از اقشار مردم مسلمان، ایجاد نقطه نفرت در اعتقادات اشخاص و برانگیختن شبهات و سوالاتی بود که افراد معمولی از پاسخ آن عاجزند همچنین جایگزین اعتقادات سیاسی بهائی در قلوب و اذهان افراد بود.
آیا همه این عملکردها نقض حقوق بشر نیست؟ در حالی‌که هیچ‌کدام از بهائیان حتی حق نداشتند از هیچ مسئولیتی شانه خالی کنند؟!!
آیا بهتر نیست در فرمایشات خود نسبت به بهائیت تجدید نظر
کنید؟
آیا می‌دانید جوانان در این فرقه بازیچه‌ای بیش نیستند؟ و برای جذب و نگه‌داشتن آنان در محفل بهایی، از صدا و زیبایی و جاذبه‌های زنانه و صدالبته عنداللزوم مردانه، استفاده می‌کنند و آنان را از این شهر به آن شهر برده و زمینه آشنایی افراد و به خصوص دختران و پسران جوان با آنان را فراهم می‌کنند تا به وسیله این حربه مؤثر شیطان بر تعداد خود بیافزایند؟ آیا می‌دانید دختران و زنان بهایی در این میان چه فشارها و سختی‌هایی را علیرغم شرکت در مراسم به اصطلاح روحانی!‌ متحمل می‌شوند؟
آیا می‌دانید که این داعیان صلح و وحدت عالم انسانی! که برای اغفال عناصر خود و سایر مردم ژست نوع‌دوستی می‌گیرند و دم از الفت و محبت می‌زنند بنیان‌گذارانشان سایر مجامع و ملل و همه ادیان و اقشار دنیا را به جرم اینکه بهائی نشده‌اند با چه الفاظی یاد می‌کنند و چگونه نفرت و خشم را با لجن‌پراکنی‌های بی‌انصافانه و بی‌ادبانه مورد تفقد قرار می‌دهند؟ آنها برای فریب دیگران ابتدا بغض و عداوت و طعنه و توهین را حتی نسبت به دشمنان منع می‌کنند و از آنان می‌خواهند که یکدیگر را دوست بدارند اما باید دانست آن سوی سکه چیست! و چه القائاتی با ویژه‌سازی فرقه و تبلیغات کاذب علیه اسلام دارند! همه بهائیان به علت بدگویی‌های باب و بها و عبدالبها نسبت به غیربهائیان سرشار از نفرت و خشم هستند!! آنان باب و بها و عبدالبها را به جای پروردگار عالمیان می‌پرستند!!! و این خدایان هم غیربهائیان را به باد فحش و ناسزا گرفته‌اند. آیا بهائیان می‌توانند پس از آن همه بدگویی و غیبت بزرگانشان غیربهائیان را دوست بدارند. برای اثبات این گفته‌ها شما را با بیانات محبت آمیزشان آشنا می‌کنم:
توهین و هتاکی بها و عبدالبها و شوقی افندی نسبت به علمای وارسته و شیعیان دنیا
آنها عالمان شیعه را «جهلای ارض» خوانده و توده شیعیان را «پست‌ترین عالم و ظالم‌ترین امم می‌خوانند و آنها را نفرین می‌کنند.»
کتاب مائده آسمانی
ر.ک. 4/91
و در جای دیگر خطاب به نبیل زرندی می‌گویند «آنهایی که از ایمان به مظهر امر یعنی شخص بها بی‌نصیبند سبب آن است که مصدر اعمال شنیعه هستند...»
مطالع الانوار، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 580
در جای دیگر ضمن اطلاق تعبیر توهین‌آمیز «نفوس ناعقه غافله بر شیعیان و بدتر شمردن آنها از یهود» می‌نویسند: «حزب شیعه به اقرار وصایت، خود را اعظم احزاب و اعظم کل می‌شمرند بعد معلوم شد یهود از آن قوم اعلی و افضل بوده و هستند»
لوح ورقا، مائده آسمانی 4/141/144
در میان شیعیان و ایرانیان بیشترین حمله و هتاکی رهبران بهائیت از باب گرفته تا بها و عباس افندی و شوقی متوجه علمای شیعه است.
«فراعنه- جبابره - مطالع اوهام و اغراض - پرستنده هوای نفس- اس و اساس فساد و عناد- بدتر از ماموران استبداد قاجار- ریاکار-مفت خوار و... ثعبان (افعی)- بدکیش – مار و عقرب- گرگ خونخوار-دزد راه- جاهل‌تر از حیوان- سباع ضاریه (درندگان خون آشام)- زندیق- پرمدعاهای متعصب و خائن و دنی که سرهاشان حامل عمامه است- ننگ امم- عربده‌های متعصبانه
و ... تعابیری است که رهبران فرقه ضاله بهائیت این به ظاهر طالبان وحدت عالم انسانی و دوستی با امم به کرات در مورد عالمان وارسته و خدوم شیعه به کار گرفته‌اند.
 شوقی نیز به شیعه و علمای اسلام این گونه هتاکی می‌کند: «عزتشان مبدل به ذلت کبری گردد- (ابتدا باید دید چه عقوبت‌هایی عواقب نکبت‌بار شیعه اسلام را مشخص کرده است)»
«لوح قدظهر یوم المیعاد»
خود حسینعلی بها در کتاب ایقان از علمای شیعه به عنوان خراطین یاد می‌کند که به معنای کرم‌هایی در زمین نمناک است.
موسس بهائیت در کتاب مجموعه الواح (ص 366)