kayhan.ir

کد خبر: ۷۹۱۴۱
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۷

شما که لالایی دموکراسی بلدید چرا سال 88 خوابتان نبرد؟!(خبر ویژه)

«چطور وقتی به انگلستان می‌رسد، روشنفکران فخر دموکراسی را می‌فروشند اما در کشور خودمان به زدن زیر میز می‌پردازند و شهر آشوبی می‌کنند؟».


داریوش سجادی همکار سابق نشریات اصلاح‌طلب در یادداشتی نوشت: صادق زیباکلام تئوریسین خودخوانده اصلاحات(!) اخیراً و پیرو رفراندوم برگزار شده در انگلستان که منجر به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا شد بر کرسی تدریس دموکراسی نشسته و در خلوت و جلوت و مصاحبه و مقاله و سخنرانی مبتهجانه نظام جمهوری اسلامی را اندرز می‌دهد که به تجربه رفراندوم انگلستان تأسی کرده و دموکراسی واقعی را از لندن بیآموزند! زیباکلام می‌فرمایند برخلاف دواعی آنان که می‌گفتند و می‌گویند دموکراسی غربی دروغی بیش نیست و مردم نقشی در انتخابات نداشته و محور بازی در دست محافل قدرت و نخبگان و الیت و الیگارشی حاکمه است که با لطائف الحیل و با فریب مردم آرای مطمح نظر خود را از صندوق بیرون می‌آورند؛ با رفراندوم انگلستان که در آن بدنه عوام جامعه برخلاف نظر جمیع پایوران و نخبگان و هیئت حاکمه رأی خود را به نظام دیکته کرد اینک ثابت شد دموکراسی در غرب واقعی است و عوام می‌توانند برخلاف خواست حکومت و خواص جامعه، رأی خود را به صندوق ریخته و حکومت و الیگارشی حاکم و نخبگان مملکت را مجاب به پیروی از خود کنند.
فرمایش جناب زیباکلام متین است اما ظاهراً فراموش کرده‌اند برخلاف مشق دموکراسی امروزشان، ایشان و همراهان و عقبه‌سیاسی ایشان در اردوی سبزها بودند که در 88 همین دموکراسی مورد اقبال خود را برنتابیده و با ادله‌هائی متفرعنانه برآیند انتخابات 88 را به بهانه کودتا و تقلب و تخلف و تدلیس، نفی کردند!
ظاهراً حافظه ایشان فراموش کرده چگونه در 88 با دواعی محیرالعقولی از قبیل رأی عوام دون رأی خواص است و آنها زشت‌اند و بی‌ریخت‌اند و بی‌کلاس‌اند و بی‌سوادند و دهاتی‌اند و ما با شعوریم و با کلاس‌ایم و با سوادیم و خوشگلیم و خوش‌لباس‌ایم و خوش بیانیم و موندمان بالا است و با انبوهی از مواضع متفرعنانه و پر تبختر، بر چهره نظام ناخن کشیدند و 8 ماه شهر را اسیر خیره سری و تفرعن خود کرده و برآیند انتخابات آن سال را قربانی خودشیفتگی و از خود متشکری‌شان کردند!
چطور مرغ همسایه غاز است و وقتی انگلستان به آرای طبقات عوام جامعه احترام می‌گذارد امثال زیباکلام احساس رسالت می‌کنند تا فخر چنین دموکراسی نابی را به زمین و زمان بفروشند اما وقتی همین تجربه درکشورشان تکرار می‌شود تمامی لوازم دموکراسی را فراموش کرده و با زدن به زیر میز و تحقیر آرای توده‌های عوام، شهر آشوبی می‌کنند.