همراه با امام(ره) در شبهای قدر(قسمت دوم)
کمالانقطاع
ابراهیم حاجیمحمدزاده
«زهد حقیقی از بزرگترین جنود عقل در جهان است که انسان به واسطه آن پرواز به عالم قدس و طهارت کند. و رخت از عالم به کلی بربندد و کمال انقطاع الیالله برای او حاصل شود. چنانچه رغبت به دنیا و زخارف آن و توجه و محبت به زینتهای آن بزرگترین جنود ابلیس و جهل است و از دقیقترین دامهای نفس است که به واسطه آن انسان به دام بلامبتلا و از راه هدایت و رشد گمراه و از وصول به نتیجه انسانیت و برخورداری از ثمر شجره ولایت محروم و محجوب شود»(1) کسانی که با صحیفه امام و تمامی کتابهای سیاسی و الهی و عرفانی ایشان آشنا باشند بخوبی درمییابند که مناجات شعبانیه از ویژگی منحصر به فردی در دیدگاه امام(ره) برخوردار است.
«مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت میخواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند، معذلک آن طور مناجات میکردند، برای اینکه خودبین نبودند. هر چه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادقام دیگر، نه، امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات میکند، برای اینکه میبیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد. هیچ یک چیزی ندارند، انبیاء هم هیچی نداشتند. همه هیچاند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه فطرتها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمیفهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که میفهمند، آنها وارسته میشوند و میروند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند. انه کان ظلوما جهولا را که در آیه شریفه وارد شده است که عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین بعد میگوید: انه کان ظلوما جهولا، بعضی میگویند که «ظلوما جهولا» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوما» که همه بتها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولا» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمیتوانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمیتوانیم باشیم، لکن میتوانیم در آن راه باشیم.(2)
در همین سخنرانی حضرت امام(ره) نمونه سیاسی الهی «کمال انقطاع» را در زندگی مسئولین اینطور هشدار میدهند. «هر چه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانهتان بهتر باشد، از معنویتتان به همین مقدار، از ارزشتان به همین مقدار کاسته میشود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیرهشان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیت تحصیل علوم هم هر چه بروید سراغ تجملات- و انشاءالله نمیروید- از علومتان کاسته میشود. آنهایی که این کتابهای قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگیشان یک زندگی طلبگی بوده، مثل شیخ انصاری و مثل امثال اینها؛ یک زندگی طلبگی بوده. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینی را افزایش بدهند- یعنی فروع را- و آن کتابهای ارزشمند را عرضه کنند به مردم. برای اینکه، آنها ارزش را به این نمیدانستند که من خانهام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهار تا. شما خیال میکنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، میگوید: باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است.
این یکی از فطرتهایی است که هرکس هر چه بیابد، آن گم شده خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت میرود، قدرت مطلق میخواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم میرود، علم مطلق میخواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقش را میخواهد و همه خدا را میخواهند، خودشان نمیدانند. عذابهایی که به ما میشود برای حجابهایی که در ما هست. آن که حجابها را پاره کرده است، ارزشها را میفهمد و رسیده به آن جایی که باید بفهمد».(3) در همین سخنرانی سیاسی الهی درباره اثرات زهد مسئولین در مقابله با توطئههای داخلی و خارجی میفرمایند:
«ما امروز مبتلا هستیم به دنیا که در هیچ وقت ایران این قدر ابتلا نداشته است برای اینکه یک گاو شیرده بوده است و پستانهایش را هم رها کرده بوده است که از او میدوشیدند. این آرامشی بود! آن آرامشی که در زمان سابق بود، این آرامشی بود که یک گاو شیردهی پستانهایش را در دست دیگران قرار بدهد و هیچ حرف نزند. وقتی ایران همه مخازنش را تحویل میدهد به غیر، دیگر چرا او را نگهش ندارند... آرامش است اما چه آرامشی که یک حیوان دارد در مقابل یک انسان، امروز، آن نیست دیگر. امروز برای اینکه این انسان میخواهد ارزش انسانیاش را به دست بیاورد همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف....
امروز کشوری که غیرمتعهد است، ایران است، یک کشور دیگر پیدا نمیکنید که غیر متعهد به معنای واقعیاش باشد. و این به برکت این زاغهنشینان، این قشر محروم است، بیایند بشمرند، چند نفر از آن مرفهها به چند نفر از آنهایی که حالا نشستند و بدگویی میکنند برای جمهوری اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهید دادند؟ اگر یکی پیدا کردید! مگر آن یکی از آنها منفصل شده باشد ممکن است، ممکن است که یک نفر از آن خانه مرفهاش منفصل شده باشد و حزبالله شده باشد او برود، اما این کم است...
این کمال بیانصافی است که یک کسی بگوید «آن وقت هم مثل حالا، حالا بدتر از او» یا کمال بیاطلاعی، لجاجت، وقتی لجاجت پیدا میکند نمیداند خودش چه میگوید. میگویند که یک دسته از اهل جهنم که در عذاب بودند یک وقت دیدند آرام شد- در روایت است ظاهراً- گفتند چه شد؟ گفتند پیغمبر عبور میکند» گفت «درها را ببندید نبینیم» آن کسی که جهنمی هست این طوری است «درها را ببندید» با اینکه آرام شده است با اینکه عذاب برداشته شده است، عذاب باشد، لکن پیغمبر نباشد. فساد باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! در خیابان آن مفسدههای علنی باشد لکن جمهوری اسلامی نباشد اینها دردی است که دوای او پیش حضرت عزرائیل- سلامالله علیه- است و خداوند همه این دردها را شفا ببخشد. و خداوند این اسلام را، جمهوری اسلامی را نگه دارد و ما را موفق کند که به لقای جمال مبارک امام زمان - سلامالله علیه- موفق بشویم.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) شرح حدیث جنود عقل و جهل (ص 303)
(2) (3) (4): صحیفه امام ج 19 و ص 252 الی 257