به بهانه غوغای اخیر تلویزیون سلطنتی انگلیس
ما این بازی را بههم زدیم!
امیر شریفی
غوغای اخیر رادیو تلویزیون سلطنتی بریتانیا (بیبیسی) در مورد پیامهای امام به کندی و کارتر، صرف نظر از اینکه به دلیل عدم انتشار اصل اسناد مورد اشاره و اکتفا به برداشتهای شخصی فردی بینام و نشان (که معلوم نیست در این وانفسای تاریخپردازی و تاریخسازی کجای این میدان بوده است؟!) اساساً به لحاظ علمی و پژوهشی فاقد اعتبار بوده و از طرف دیگر برخی ادعاهای یاد شده (که گویا برگرفته از اسناد فوق است) به گفته امثال گریسیک (از اعضای سابق شورای امنیت ملی آمریکا) و ابراهیم یزدی (فردی که ادعا شده حامل پیامهای امام بوده) پیش از این بارها و بارها در کتب مختلف منتشر شده و انتشار آنها برای چندمین بار، تنها نشانگر عقب افتادگی تاریخی ناشران آن است!! اما از سوی دیگر اعتراف به موضوعی است که سالها از سوی امثال همین بیبیسی و اعوان و انصارش مورد چالش و انکار قرار گرفته و با انواع و اقسام شامورتی بازیها سعی شده که این برجستهترین خصوصیت رژیم طاغوت مورد تردید قرار بگیرد.
تولید و پخش مستندهایی همچون «انقلاب 57» از شبکههای وابسته به سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غرب و نمایش تصویری واژگونه از محمدرضا که گویا روحیهای ضد استعماری داشته و در مقابل خبرنگار انگلیسی، نیات استعمارگرانه دولت بریتانیا را زیر علامت سؤال برده و مورد اعتراض قرار میدهد و یا مانور فریبکارانه بر روی اعتبار پاسپورت ایران در کشورهای غربی، در حالی که شخص اول این مملکت یعنی شاه، نزد آنها از کوچکترین اعتباری برخوردار نبوده است، از جمله همین شامورتی بازیها به شمار آمده اما آنچه از خلال نقل قولهای اسناد یاد شده، برای هر عقل سلیمی نتیجه گرفته میشود، نوکری و گوش به فرمانی موجود حقیر و پستی به نام محمدرضا پهلوی است که حتی برای خارج شدن از کشورش منتظر دستور آمریکاییهاست!!
ویلیام سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران) در کتاب خاطرات خود به نام «مأموریت در ایران» در مورد ابلاغ دستور آمریکا به شاه برای خروج از کشور مینویسد:
«... این یکی از سختترین لحظات دوران سفارت من بود. یعنی سفیر یک کشور خارجی به شاه یک مملکت بگوید که باید از کشورش خارج شود...»!!
از کلیت نقل قولهای اسناد مورد ادعای رادیو تلویزیون سلطنتی بریتانیا اینگونه برمیآید که در واقع دولت آمریکا مانند یک قیم گردن کلفت به جای رژیم پهلوی و شاه درماندهاش، طرف مقابل انقلاب اسلامی و رهبر آن بوده است!! (همان حقیقتی که سالهاست القائات رسانههای بیگانه و البته سادهلوحی برخی عناصر داخلی سعی در انکار آن داشته و دارد!) چرا که در پیامهای ارسالی، کارتر و اعوان و انصارش مثل اینکه پس از یک جنگ مغلوبه، ناگزیر خود را بر سر میز مذاکره با انقلابیون میبینند، برای حفظ برخی ارکان رژیم گذشته چانه میزنند!
مثلاً در پیغام 28 دی ماه 1357 مصر هستند که «قانون اساسی» شاهنشاهی حفظ گردد و یا اینکه یکپارچگی ارتش رعایت شود! در جایی از پیام، آمریکا از جانب سران ارتش متذکر میشود که آنها در پی حفظ یکپارچگی هستند!! (معلوم نیست در آن مملکت، شاه و نخستوزیر و مجلس و سایر قوا چه کاره بودهاند که آمریکا از جانب آنها تصمیم گرفته و سخن میگوید!! سرسپردگی و نوکری بیگانه از این روشنتر و صریحتر میتواند وجود داشته باشد؟!!!)
در جای دیگر از نقل قولهای اسناد مذکور به فرستادن ژنرالهایزر (معاون فرماندهی نیروهای ناتو) به ایران اشاره شده که رئیس جمهوری آمریکا به وی دستور داده تا به فرماندهان ارتش شاهنشاهی ابلاغ کند که «سر جای خود محکم بنشینید و مشکل را پیچیدهتر نکنید»!! (یعنی فرمانده اصلی ارتش شاه، رئیس جمهوری آمریکا بوده و نه شاه!!!)
این در حالی است که بنا بر خاطرات فرح دیبا (همسر سوم محمدرضا) شاه حتی از حضور ژنرال هایزر در ایران و ملاقاتهایش با فرماندهان ارتش، بیخبر بوده و بابت این موضوع غمگین و ناراحت میشود!!
براساس همین نقل قولهای «بیبیسی» از اسناد مورد ادعایش، شاه حتی برای سرکوب گستردهتر انقلابیون، خواستار مجوز واشنگتن بوده اما گویا آمریکا ورای سرکوب (که شاید بر بیتأثیری آن وقوف داشته) به نفوذ در میان صفوف انقلاب میاندیشیده است.
ایده تشکیل «شورای افراد سرشناس» از سوی جرج بال (عضو شورای امنیت ملی آمریکا) برای جانشینی موقت شاه و حضور کسانی همچون کاظم شریعتمداری، مهدی بازرگان، عبدالکریم لاهیجی، محمد درخشش، حسینعلی منتظری و... در این شورا از جمله مراحل این نفوذ میتواند باشد. ضمن اینکه حضور افرادی با کد رمز سفارت آمریکا همچون ابوالحسن بنیصدر و همچنین تربیت شدگان غرب مانند ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده در اطراف امام برای استحاله و عقیم گذاردن انقلاب، میتوانست همان نقشه «ب» آمریکا باشد که در اوج استیصال غرب از اجرای نقشه «الف» (برای نابودی نهضت امام) در کنفرانس گوادلوپ مورد توافق قرار گرفت و البته اسناد فوق از چنین توافقی سخنی به میان نمیآورد!
مهمترین لحظهای که در اسناد یاد شده مورد اشاره قرار گرفته (و البته همین نقل قولها در کتاب خاطرات ویلیام سولیوان، بیش از 30 سال پیش انتشار یافت!) دستور آمریکا به شاه برای خروج از کشور است! فرمانی که حتی اربابان قرون وسطی نیز به بردگان مورد اطمینان خود، اینچنین سخت و خشن صادر نمیدادند!!
روز 21 دی ماه 1357 ژنرال هایزر (که اینک فرمانده واقعی ارتش شاه بود!) و ویلیام سولیوان با شاه دیدار کرده و رسماً دستور رئیس جمهوری آمریکا برای خروج شاه از کشور را به وی ابلاغ میکنند!!
از سند مذکور و از قول سولیوان اینگونه نقل شده است:
«... وقتی که شاه حرفهایش را تمام کرد، گفتم که دستور دارم به او توصیه کنم که فوراً کشور را ترک کند. سپس قدری بحث کردیم که آیا 17 ژانویه (27 دی) به اندازه کافی فوری است یا نه...»
و شاه 26 دی ماه از ایران خارج شد!!
اینکه در اوج اقتدار و صلابت نهضت حضرت امام خمینی(رحمهاللهعلیه)، رهبران آن و شخص امام تصمیم بگیرند از موضع قدرت به پیام اربابان اصلی رژیم طاغوت که همان آمریکاییها بوده و به درخواست خود آنها، از موضع قدرت پاسخ داده و یا مذاکره کنند نه تنها نقطه ضعفی برای هیچ انقلاب و انقلابی محسوب نشده و نمیشود، بلکه در طول تاریخ انقلابات و نهضتهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه مرسوم و معمول بوده است. مضافاً اینکه امام در پاسخ به نامه کارتر همان موضعی را تشریح میکنند که بارها و بارها از آن سخن گفته و در سالهای بعد از انقلاب نیز ایشان و هم مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید داشتهاند که جمهوری اسلامی ایران با همه ملل و کشورها (به جز رژیم صهیونیستی) به دنبال رابطه معقول و محترمانه بوده مگر اینکه کشوری با اعمال و رفتار خصمانه و دشمنیهای خود
بخواهد منافع ملت ایران یا دیگر ملل مسلمان را مورد تهدید قرار دهد که در مورد دولتهایی همچون آمریکا و انگلیس و یا رژیم آل سعود چنین اتفاقی افتاده است.
اما واقعا قصد و هدف رادیو تلویزیون سلطنتی بریتانیا از این به اصطلاح افشاگریها آن هم در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(رحمتالله علیه) چه بوده است؟ آیا رسانه انگلیسی میخواسته بخشی از تاریخ ایران را روشن سازد؟ این در حالی است که دولت بریتانیا هنوز اسناد سالهای 1294 تا 1304 (1915 تا 1925) که مربوط به دوران قحطی بزرگ و نسلکشی نزدیک به 9 میلیون ایرانی از سوی دولت انگلیس و یا اسناد برکشیدن رضاخان و کودتای 1299 و همچنین اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد 1332 را از طبقهبندی سری خارج نکرده و افشای چنین اسنادی را مغایر امنیت ملی این کشور دانسته، ضمن اینکه وعده داده اسناد فوق در سال 2051 از طبقهبندی سری خارج میشوند!!
آیا قصد سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب از افشای این اسناد توسط رسانه وابسته به خود، ارائه مطالب تازه و جدید تاریخی بوده است؟ در حالی که تقریبا تمامی مطالبی که اسناد فوق به عنوان یافتههای جدید مطرح شده، بعضا بیش از 30 سال از چاپ و انتشار آنها در کتب مختلف میگذرد!!
آیا غرض از این افشاگری، مصداق همان سخن حضرت امام در مورد ادعای کذب کمک اسرائیل به ایران برای بدنام کردن آن بوده است؟! حضرت امام در زمانی که غوغای ارسال اسلحه از سوی اسرائیل به ایران توسط همین رسانههای غربی به راه افتاده بود، در یک سخنرانی فرمودند:
«... میخواهد با اینکه «من کمک کردهام» ایران را بدنام بکند، از باب اینکه میداند که موافقت او با ایران، بدنام کردن ایران است، خودش هم این را احساس کرده است...»
اما به نظر میآید آنچه بیش از هر موضوعی ورای این به اصطلاح افشاگریها مد نظر طراحان آن بوده، (بر اساس وارونهنمایی تاریخ) تزریق و القای نوعی بیاعتمادی به افکار عمومی جهانیان نسبت به انقلاب و نظام اسلامی است که گویی در بحبوحه اجرای برجام (که اینک در واقع به طور یکطرفه توسط ایران اجرا میشود) همچنان نمیشود به وعدهها و سخنان رهبران انقلاب اسلامی اعتماد و اطمینان کرد! آنچه که در مورد رهبران غرب و بهخصوص آمریکا حقیقت داشته و در واقعیت نیز اتفاق افتاده است.
در واقع میتوان گفت که اینک رسانههای غرب از جمله رادیو تلویزیون سلطنتی بریتانیا نیز تمامقد وارد میدان شده تا برای عهدشکنیها و توجیه عمل نکردن به مفاد برجام توسط طرف غربی، زمینههای ذهنی به وجود آورده و افکار عمومی را قانع کنند که گویا عمل نکردن به وعدهها در رفتار و منش رهبران نظام اسلامی سابقهای تاریخی دارد. طرفه آن که تمامی آنچه حتی در اسناد فوق به عنوان «وعدههای آیتالله خمینی» ذکر شده نیز در زمان پیروزی انقلاب عملی شد.
با مطالعه سایر ادعاهای بیبیسی به نقل اسناد به اصطلاح تازه افشا شده نیز هر انسان آگاه و آزاده درمییابد که حتی وعدههایی که گویا اسناد فوق از نماینده امام و یا پیام ایشان آوردهاند نیز در سالهای پس از انقلاب محقق شده است. در حالی که آمریکا و غرب به هیچیک از وعدههای خود از جمله عدم دخالت در امور داخلی ایران و پایان دادن به توطئههای 50 ساله علیه ملت ایران عمل نکردند. چنانچه همین امروز نیز بر تعهدات خود نسبت به برجام مورد نظرشان پایبند نماندهاند. از همین روی بدعهدی خود را در کمال رذالت و شنائت به ایران نسبت میدهند!
به نظر میآید این هم برگی دیگر از جنگ روانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران باشد که اینبار از بلندگوی مدعی بیطرفی و استقلال انتشار یافته تا این نتیجه را القا نمایند که اگر آنها برجام را زیر پا میگذارند به دلایل تاریخی فوق است.اینک آنها علنا فریاد میزنند که ما این بازی را به هم زدهایم! آیا باز هم خوشخیالان و خودعقلپنداران داخلی، این فریاد را نمیشنوند؟!