به یاد شهید «حسن دهقانی» (حدیث دشت عشق)
رستگاری در پا جای پای ولی خدا گذاشتن است
«حسن» سال 1343 پای بر عرصه هستی نهاد. از اوان بلوغ در مجامع اجتماعی و مذهبی حضور چشمگیری داشت. در فصل تاریکی و ظلمت، همگان دوستان، فریادهای شبانه او مزینکننده کوی و برزن کوچههای «خوراسگان» بود.
با آغاز فجر مبین و استقرار پایگاه بسیج در مساجد، او نیز همراهی خود را با صفوف بسیجیان اعلام نمود. مدتی از آرامش مردم در صبح تجلی نمیگذشت که گردباد جاهلان، ایران را مورد تجاوز قرار داد. در آن زمان، حسن مبلغ فرهنگی در مساجد بود.
سال 1362 بعد از دورههای آموزش نظامی، به دانشگاه خون گام نهاد و میدان را به تاخت و تاز خویش گرفت. به فاصلهای کوتاه پس از مجاهدتهای قدسیاش، به مقام فرماندهی گروهان ذوالفقار منصوب شد و با این سمت، گروهان را در فرمان ایمان و جهاد؛ هادی بود.
آن هنگام که لشکر را به مبارزه با کوردلان فرمان میداد، با تیر خصم مجروح گردید.
بعد از بهبودی، بر سر سفره عقد، به سنت پیامبر(ص) لبیک گفت و صاحب فرزند دلاوری چون خود گردید. در یک سالگی دلبند خود، دوباره نغمه هجرت را زمزمه کرد که با مخالفت خانواده مواجه شد اما او که ندای «هل من معین» بر جان و دلش طنینانداز بود و الف قامت دوست را در حلقه عشاق میجست، راه بیپایان عشق را برای وصال یار درنوردید و در جولانگاه شهادت، رشادتها نمود و سرانجام بر اثر برخورد ترکش دشمن، شراب ناب شهادت را نوشید و به لقاءالله پیوست.
فرازی چند از وصیتنامه شهید:
«... ای عزیزان، به هوش باشید که تنها عامل سعادت و رستگاری شما در دنیا و آخرت، پیروی از مقام رهبری و پا جای پای ولی حق گذاشتن میباشد. اگر لحظهای از این مسئله غافل شدید بدانید که همان لحظه زمان سقوط و هلاکت شما خواهد بود...»
«حسن» سال 1343 پای بر عرصه هستی نهاد. از اوان بلوغ در مجامع اجتماعی و مذهبی حضور چشمگیری داشت. در فصل تاریکی و ظلمت، همگان دوستان، فریادهای شبانه او مزینکننده کوی و برزن کوچههای «خوراسگان» بود.
با آغاز فجر مبین و استقرار پایگاه بسیج در مساجد، او نیز همراهی خود را با صفوف بسیجیان اعلام نمود. مدتی از آرامش مردم در صبح تجلی نمیگذشت که گردباد جاهلان، ایران را مورد تجاوز قرار داد. در آن زمان، حسن مبلغ فرهنگی در مساجد بود.
سال 1362 بعد از دورههای آموزش نظامی، به دانشگاه خون گام نهاد و میدان را به تاخت و تاز خویش گرفت. به فاصلهای کوتاه پس از مجاهدتهای قدسیاش، به مقام فرماندهی گروهان ذوالفقار منصوب شد و با این سمت، گروهان را در فرمان ایمان و جهاد؛ هادی بود.
آن هنگام که لشکر را به مبارزه با کوردلان فرمان میداد، با تیر خصم مجروح گردید.
بعد از بهبودی، بر سر سفره عقد، به سنت پیامبر(ص) لبیک گفت و صاحب فرزند دلاوری چون خود گردید. در یک سالگی دلبند خود، دوباره نغمه هجرت را زمزمه کرد که با مخالفت خانواده مواجه شد اما او که ندای «هل من معین» بر جان و دلش طنینانداز بود و الف قامت دوست را در حلقه عشاق میجست، راه بیپایان عشق را برای وصال یار درنوردید و در جولانگاه شهادت، رشادتها نمود و سرانجام بر اثر برخورد ترکش دشمن، شراب ناب شهادت را نوشید و به لقاءالله پیوست.
فرازی چند از وصیتنامه شهید:
«... ای عزیزان، به هوش باشید که تنها عامل سعادت و رستگاری شما در دنیا و آخرت، پیروی از مقام رهبری و پا جای پای ولی حق گذاشتن میباشد. اگر لحظهای از این مسئله غافل شدید بدانید که همان لحظه زمان سقوط و هلاکت شما خواهد بود...»