kayhan.ir

کد خبر: ۷۷۳۲۹
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۱
مروری بر فراز و نشیب‌های سریال‌های تلویزیونی در سه دهه گذشته

روزگار قریب سیما


سهیلا قوسی
رضا از بالکن اتاقش در گراند هتل وارد اتاق خان مظفر می‌شود. اما در تختخواب خان، سرگارسون هتل خوابیده ‌است. رضا قادر به شلیک نیست. سرگارسون او را از بالکن به بیرون پرتاب می‌کند. جمعیتی به دور کالبد بی‌روح رضا جمع می‌شوند....و صدای راوی روی تصویر می‌گوید: «کاری که امروز به دست رضا نشد، فردا به امر خدا، دست مرتضی بساخت. هزاردستان بود و ابردست، غافل که دست خداست بالای دست‌ها!»
«هزاردستان» قدرتمندترین اثر شاعر لحظه‌های ناب سینمایی، بیش از سه دهه است که جایگاه خود را در میان ماندگارترین آثار نمایشی تاریخ تلویزیون حفظ کرده است. مجموعه‌ای که حتی نمایندگان نسل امروز در حصار فناوری و فضای مجازی با آن ارتباط برقرار می‌کنند. اما به واقع «سِحر» این ماندگاری در چیست؟
سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی بستری بود مهیا برای هنرمندان تئاتر و سینماگران مستقل از جریان فیلمفارسی دهه‌های قبل که با انگیزه‌ای مضاعف به ساخت آثار قدرتمند حماسی و امید بخش در ژانرهای مختلف در تلویزیون ملی با نام نوین «سیمای جمهوری اسلامی ایران» روی آورند و بدین سبب، تلویزیون سالهای آغازین دهه 60در پشت قاب شیشه‌ای خود تحولی مشهود را در برابر دیدگان تماشاگر به نمایش گذاشت. آن هم در دورانی که پایه‌های سینمای نوین ایران به مرور در حال احداث بود. به بیان دیگر سیما در تحول بنیادین پس از انقلاب از سینما پیشی گرفت و این نقطه عطفی در تاریخ 37 ساله صدا و سیما محسوب می‌شود که حاصل آن خلق آثاری است که از منظر مضمون و پرداخت تکنیکی بعد از گذشت سه دهه هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. مجموعه‌هایی همچون «امیرکبیر»، «سلطان و شبان»، «بو علی سینا»، «سربداران» و  «هزاردستان». اما به واقع چه اندیشه و تدبیری در پشت ساخت این آثار وجود داشت؟ بی‌شک معادله چندان پیچیده‌ای در کار نیست: «وجود مدیرانی که غایت آمالشان تولیدات شاخص و ماندگار بود+ هنرمندان تازه نفس و خلاق + برنامه‌ریزی مدون و در نهایت بودجه‌ای که علی رغم وجود بحرانی همچون جنگ تحمیلی در کشور در یک فضای تعاملی میان سازمان صدا و سیما، دولت و مجلس ،به دور از حاشیه و جنجال در اختیار قرار می‌گرفت .
صد البته که هر گونه سازو‌کار اداری در مقاطع مختلف بحران‌هایی را سپری می‌کند و تلویزیون دهه 60 نیز از این قاعده مستثنی نبود اما نتیجه تدبیر و همدلی ،حل شدن مشکلات به صورت درون سازمانی بود و چندان به جامعه و مردم تسری پیدا نمی‌کرد.
آنچه در روند سریال‌سازی در دهه 60 مشهود است کمیت بسیاراندک به واسطه بودجه محدود اما با کیفیت قابل قبول بود. این روند با ساخت مجموعه‌های موفق و پربیننده‌ای همچون «آینه»، «عقیق»، «گرگها»، «رعنا» و تامین آثار پرمخاطب خارجی همچون «سالهای دور از خانه» به دهه 70 رسید .شاید این گونه به اذهان متبادر شود که در فضای محدود رسانه‌ای آن دوران و نبود امکانات فراگیری چون شبکه نمایش خانگی، سرریز لوح فشرده فیلم‌های خارجی و پدیده اینترنت، قطعا مخاطب چاره‌ای جز تماشای تلویزیون نداشت که تا حدودی نیز این دلیل منطقی است اما مسئله این است همان گونه که عنوان شد بخش عمده‌ای از کارهای نمایشی آن دوران در بازپخش‌های متعدد و با ورود تدریجی وسایل جنبی ارتباط جمعی هنوز نیز بینندگان خود را دارند که بخشی از این استقبال به حس نوستالژیک این مجموعه‌ها بر می‌گردد و دلیل عمده‌تر در «گیرایی نفس اثر و فاقد تاریخ مصرف بودن» آن مستتر است و این جذابیت درونی ،خود در واقعیتی دیگر نهفته است: «هنرمند آن دوران دغدغه مالی را در اولویت‌های بعدی خود قرار می‌داد و تمرکز را بر خلق اثری هنری می‌گذاشت و این نگاه معنوی در بدنه تلویزیون نیز محسوس بود».
با شروع دهه 70، تلویزیون وارد فصل دیگری از حیات رسانه‌ای خود شد. با صدور مجوز جلب آگهی و افزایش بودجه رسانه ملی، افزایش چندین برابر تولیدات نمایشی در دستور کار  قرار گرفت. همچنین ساخت مجموعه‌هایی که با مختصات امروز تحت عنوان الف ویژه تعریف می‌شوند بعد از تقریباً یک دهه وقفه با سریال به یاد ماندنی امام علی (ع) مجددا» احیا شد .
اما پروژه نوپای انبوه‌سازی تا نیمه میانی دهه 70 تاثیر محسوسی بر وزانت آثار گذاشت، زیرا حاصل این سیاست‌گذاری تولید تعداد قابل توجهی از مجموعه‌های خانوادگی با سطح نازل بود و به جز یکی، دو سریال قابل تامل همچون «پهلوانان نمی‌میرند»، «همسران» و «در پناه تو» هیچیک از کارهای آن دوران در اذهان باقی نماند.
سال 1375 و شروع پخش اثر ماندگار داود میرباقری، و نظام‌مند شدن مبحث انبوه‌سازی توجه به مضمون و ساختار استاندارد نیز در اولویت‌های تولید قرار گرفت که محصول این تدبیر، سریال‌های «خانه سبز»، «پس از باران»، «روزگار جوانی»، «هتل»، «داستان یک شهر»، «خاک سرخ»، «ولایت عشق» و البته توجه ویژه به برگردان دراماتیک نمایشنامه‌های بزرگ جهانی در قالب تله تئاتر بود؛ همچون تله موش و چراغ گاز. به تعبیر دیگر تلویزیون در کنار جذب مخاطب عام، رفته‌رفته طیف وسیعی از دانشجویان هنر، اساتید، اندیشمندان و تحلیلگران را نیز با خود همراه کرد که نشان از برنامه‌ریزی دقیق و زمان بندی شده مسئولین وقت سیما و تمرکز مضاعف بر مقوله فیلمنامه به عنوان اصلی‌ترین رکن شکل گیری یک اثر داستانی در مدیوم تصویر داشت و آثار یاد شده نیز به دلیل مضامین متفاوت و جذابیت‌های بصری، امروز نیز در پخش دوباره با اقبال بینندگان مواجه می‌شوند .
اما از آغاز دهه 80 تا سالهای میانی آن به عنوان عصر طلایی تلویزیون یاد می‌شود. دوره‌ای که در آن موضوعات جسورانه که پیش از این شاید در میان ممیزی‌های عمدتاً نانوشته، به تحلیل می‌رفت مجال عرض اندام یافتند. انگیزه مضاعف هنرمندان در ساختارشکنی و نوآفرینی در سایه حمایت مسئولان و تزریق بودجه، نتایج درخشانی در پی داشت: سریال محبوب «شب دهم» که پس از مهجور ماندن هنر تعزیه در طی سالیان، به این هنر فاخر، بر بستر قصه‌ای عاشقانه پرداخت، «دوران سرکشی» که بحث دختران فراری و بدسرپرست را در قالب قصه‌ای تکان‌دهنده روایت کرد، «مدار صفر درجه» که نفوذ لابی‌های صهیونیستی در ایران در خلال جنگ جهانی دوم را در کنار داستان دلبستگی دو جوان مسلمان و یهودی به تصویر کشید چنانکه روزنامه هاآرتص با عصبانیت نسبت به آن واکنش نشان داد و همچنین آثار تامل برانگیزی چون «میوه ممنوعه»، «او یک فرشته بود»، «اغماء»، مجموعه زیبای قرآنی «صاحبدلان» که بعد از گذشت یک دهه از آن هنوز به عنوان اثر گذارترین «سریال ماه رمضانی» یاد می‌شود و سریال «هوش سیاه» که اتفاقی جدید در حوزه تولید مجموعه‌های پلیسی محسوب می‌شود و سری دوم آن نیز در سالهای بعد تولید شد، همگی حاکی از نگاهی عاری از محافظه‌کاری در سیما بود. مضاف بر اینکه آثار یاد شده بیشترین تلاش را در تصویر نمودن سبک زندگی ایرانی - اسلامی که مورد تاکید مستمر رهبر معظم انقلاب است و ترویج آموزه‌های دینی داشتند و در سطح جامعه نیز با کمترین حواشی مواجه شدند. و نکته مهم‌تر آنکه رسانه ملی با عزمی گسترده به ساخت سریال‌های فاخر پرداخت که مجموعه‌های ارزشمندی چون «یوسف پیامبر» با بیش از دو‌میلیارد بیننده در سطح جهان، «مختارنامه» و «روزگار قریب» بازتاب این اراده بودند .
اما در چند سال اخیر تلویزیون رفته رفته از این دوران طلایی سریال‌سازی فاصله گرفت و به مرور با ریزش جدی مخاطب مواجه شد که عوامل متعددی را می‌توان برای آن بر شمرد؛ نخست بحث کمبود بودجه و مشکلات عدیده مالی است که سبب تعویق در پرداخت‌ها و دلسرد شدن هنرمندان و برنامه‌سازان شد که قطعا» این دلسردی سبب افت چشمگیر کیفیت آثار شد که این روند نزولی متاسفانه تا به امروز نیز ادامه داشته است. علت دوم بازگشت نگاه محافظه‌کارانه و ممیزی‌های نانوشته است که از قضا خطوط مشخص شده منافاتی نیز با شعائر اسلامی ندارند. این دو علت عمده موجب تولید تعداد زیادی از سریال‌های خنثی در تلویزیون شد و فیلمنامه نویسان ترجیح دادند سوژه‌های بکر خود را به شبکه نمایش خانگی و سینما ببرند، در نتیجه بیننده نیز رغبتی به زمان گذاشتن برای دیدن این کارها ندارد و نکته جالبتر آنکه رد پای سبک زندگی ایرانی - اسلامی نیز در آنها کم رنگ‌تر شده است. البته بوده‌اند در این بین معدود سریال‌هایی که در مقاطع زمانی مختلف به دلیل وجود قصه محکم و پیروی از الگوهای امتحان پس داده جهانی مانند مطول‌سازی و سری‌سازی تماشاگر را با خود همراه کرده‌اند همچون «پایتخت»، «کیمیا»، «گذر از رنجها» و «از یاد رفته». اما حرکت‌های جسته و گریخته اینچنینی تاثیرگذاری لازم را در فضای به هم ریخته امروز تلویزیون ندارد و باید در عزمی همگانی طرحی نو در انداخت.