kayhan.ir

کد خبر: ۷۷۲۱
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۸:۱۳

سرعت و سبقت در کار خیر


علیرضا فرجی

شما در بزرگراه‌ها همیشه تابلوهای بزرگی را می‌بینید که بر روی آنها هشدار داده شده از سرعت پرهیز کنید. فلاسفه امروز، سرعت را در زندگی بشر بزرگ‌ترین آفت می‌دانند که زندگی را برانسان سخت و تلخ کرده است. عشق سرعت و مسابقه برای سبقت در زندگی مادی چنان مردم را به خود مشغول کرده که اصلا سر برنمی‌دارند ببینند چه می‌کنند؟ و چرا این همه از خود و عمر هزینه می‌کنند؟ دستاورد چنین سرعت‌جویی و سبقت گرفتن‌ها چیست؟
شگفت‌تر اینکه در بزرگراه اسلام و صراط مستقیم بندگی، تابلوهایی از این دست زده شده و روی آن نوشته شده است: باید سرعت و سبقت بگیرید که سستی و درنگ، زیانبار و خسران‌آور است.  در این مطلب تحلیل و تبیین قرآن از چرایی و چگونگی سرعت و سبقت ارائه شده‌است.
زندگی، مهار نفس خیالی و وهمانی
انسان موجودی پیچیده و بسیار شگفت‌انگیز است. همه هستی در انسان خلاصه شده است. این بدان معناست که همه فناوری‌هایی که پیش از ابداع انسان صورت گرفته در انسان به شکلی بسیار خردتر، همچون ریزتراشه‌ها مورد استفاده قرار گرفته است تا امکان داشتن همه اسماء و حقایق وجودی در او فراهم آید و بتواند از نظر سخت افزاری و نرم افزاری درک درستی از هستی و نیازهای هر یک داشته و در مقام خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت الهی، خواسته‌های هر موجودی را درک و فهم کرده و با توجه به ظرفیت آنان در پرورش و رساندن آنها به کمال، به آنها کمک کند. از این رو خداوند در آیه 31 سوره بقره از تمام ظرفیت انسانی و بهره‌مندی از تمامی فناوری‌های موجود در هستی به عنوان تعلیم الاسماء به انسان یاد کرده است.
انسانی این گونه پیچیده، برای کسب مسئولیت خلافت الهی لازم بود تا فراتر از هر موجود دیگری در هستی باشد. این گونه است که نفسی به او از روح الهی داده شده که توانایی تحمل این مسئولیت را داراست، با این تفاوت که همین نفس می‌تواند در دو شکل مثبت و منفی رشد و ظهور یابد: گاه می‌تواند در مسیر اصلی و صراط مستقیم قرار گیرد و خود و همه هستی را به کمال بایسته و شایسته‌اش برساند و گاه دیگر می‌تواند از آن در جهت تخریب بهره برد و موجبات سقوط خود و فساد در هستی را فراهم آورد.
خداوند در آیاتی به همین ظرفیت بی‌پایان و متفاوت او اشاره کرده و فرموده که روحیه بی‌نهایت‌خواهی انسان در هر دو جهت مثبت و منفی، مقتضی این معنا شده که انسان موجودی ظلوم و بسیار متجاوز درآید؛ زیرا به هیچ چیزی قانع نمی‌شود و به حد و مرزی بسنده نمی‌کند. از سوی دیگر، از آنجایی که به بی‌نهایت دسترسی ندارد و آنچه می‌داند نسبت به نادانسته‌هایش بسیار اندک است(اسراء، آیه 85)، رفتاری جاهلانه دارد.(احزاب، آیه 72)
البته همین روحیه ظلوم تجاوزگری و بی‌نهایت‌خواهی‌اش و رفتارهای جاهلانه‌اش، مقتضی این معناست که مسئولیت بار امانت الهی و خلافت را به عهده گیرد و بخواهد تا این مسئولیت را به عنوان جانشین خدا در مظاهر هستی انجام دهد.(همان)
به هر حال، انسان دارای روحیاتی از ظلوم و جهول است که او را در مسیر زندگی‌اش با دشواری‌هایی بس خطرناک مواجه می‌سازد. اینجاست که انسان باید خود به درستی در زندگی خود شیوه عدالت و اعتدال را برگزیند تا بتواند میان توانایی‌های خویش تعادلی برقرار کند.
از نظر آموزه‌های قرآنی، زندگی چیزی جز حرکت در جاده عدالت و اعتدال نیست و عقل و فطرت و قلب و الهام و وحی، نخستین حکمی که صادر می‌کند همان عدل و اعتدال است. از این رو زندگی را می‌توان همان مدیریت عادلانه‌ای دانست که از طریق این قوای هدایت‌گر در بیرون و درون صورت می‌گیرد؛ چرا که دو قوه اساسی در نفس انسانی وجود دارد که گرایش به زیاده‌خواهی در آنها موج می‌زند. این دو قوه که از آنها به قوه شهوت و قوه غضب یاد می‌شود برای مدیریت جسم و کمک به آن درانسان قرار داده شده است. اینها نرم‌افزارهایی است که به انسان کمک می‌کند تا نیازهای جسمی خود را بشناسد و به آن پاسخ دهد یا در دفاع از حریم نفس  و جسم برآید و اجازه ندهد کسی به جسم او آسیب برساند. بنابراین قوه شهوت و غضب همواره در خدمت کالبد خاکی بشر است.
البته از آنجایی که انسان از آغاز تا پایان به شکلی به جسم نیازمند است یعنی حتی در بهشت نیز نیازمند جسم هر چند غیر این جسم خاکی و چیزی شبیه و مثل آن است، همواره نیاز به قوای دیگر بویژه قوه شهوت دارد. اما مشکل این است که تجاوزگری و ظلوم بودن قواهای شهوانی و غضبانی، موجب می‌شود تا در حق عقل که در شرایطی سخت در دنیاست، سخت‌تر و بدتر شود و به عقل ظلم شود و حقوق او غصب گردد؛ زیرا عقل و قلب که وجه حقیقی و الهی نفس است، همان دستگاه و نرم‌افزار اصلی است که مسئولیت خلافت را به عهده گرفته است. بنابراین ظلم به عقل انسانی حتی از نفس خودش،‌ ظلم به دیگران نیز خواهد بود.
عقل پیش از کمال‌یابی اگر تحت نفوذ قوای شهوانی و غضبانی قرار گیرد، در همان حالات اولیه خود به شکل قوه وهمانی و خیالی باقی می‌ماند. این گونه است که دیگر نمی‌تواند مانند یک عقل کامل انسانی عمل کند و حقایق را درک نماید،‌ بلکه به شکل عقل ابزاری مادی درمی‌آید و در خدمت اهداف جسمانی خاکی و مادی و دنیوی قرار می‌گیرد و همه هم و غم او این خواهد بود که اینها را برآورده سازد و دیگر درکی از آخرت و عوالم معقول نخواهد داشت تا بدان گرایش یابد؛ چرا که کمالی جز ماده و دنیا و شهوات دنیوی نمی‌یابد تا بدان گرایش پیدا کند. پس می‌توان گفت که زندگی انسان در دنیا جز مهار قوای شهوانی و غضبانی برای رشد و کمال عقل نیست تا قوای وهمانی و خیالی که همان عقل ابتدایی و ضعیف است مسلط بر کل نظام نفس بشر نشود.
مهار کردن قوه خیال توسط عبادالرحمن
اين عقل بشر که تحت طغیان و فجور قوای دیگر اجازه رشد نیافته و در همان مرتبه قوّه خيال و وهم باقی مانده است، وقتی مسلط شد مانند شمشیری در دست زنگی مست خواهد بود كه آرام نمي‌گيرد و می‌خواهد همه چیز را برای دنیای صاحب خود فراهم آورد. این عقل ناقص از آن جایی که سهمي از تجرّد براي اوست، خواب و چرت ندارد و همواره فعال است. چنین شخصی که گرفتار عدم تعادل است و در بچگی خیالی و وهمانی خود مانده است، به بازی کودکانه‌ای مشغول می‌شود و دنیائی که برای خردمندان لعب و لهو است و اصالت ندارد، برای این شخص به کودک مانده، همچنان اصالت دارد و به بازی‌های کودکانه خود به عنوان حقیقت و واقعیت مشغول است.(انعام، آیات 32 و 70؛ اعراف، آیه 51)
خداوند در آیه 98 سوره اعراف بیان می‌کند که چنین شخصی که به جمع‌آوری دنیا و پاسخگویی به قوای شهوانی و غضبانی مشغول است و یا در حال خورد و خواب و شهوت جنسی است یا در حال کشتار و قتل و فساد، در حقیقت در حال بازی است. از این رو در این آیه و نیز آیاتی دیگر از این کار‌ها به عنوان اشتغال به لعب یاد می‌کند.
اما بندگانی که عقل را به خدمت گرفتند و با عبودیت و بندگی، مهار و مدیریت دو مار شهوت و غضب را به دست دارند،‌ اینها فتیله عقل خودشان را در حد وهم و خیال نگه داشته‌اند و یا آن را پایین نیاورده‌اند تا لگدمال شود و نتوانند فراتر از دنیا و مادیات را ببینند،‌ بلکه آنان در افق‌های دیگر نیز می‌نگرند و با عقل رشد یافته خود، به آخرت ایمان می‌آورند و با بهره‌گیری از عقل وحیانی و نور بیرونی که از آسمان حقیقت و عرش الهی بر آنان تابیده است حرکت خود، را به سوی کمالات واقعی و برآوردن نیازهای حقیقی آغاز می‌کنند.
اینها همیشه دنبال کارهای نیک و خیر هستند  و در همه مراحل زندگی‌شان از هرگونه باطل و دروغ پرهیز دارند. پس در محافلی که باطل است برای شهادت نمی‌روند، فکر باطل ندارند بلکه از این اباطیل پرهیز می‌کنند، خیال باطل در خواب و بیداری ندارند و کابوس‌های شهوانی و غضبانی نمی‌ببینند، بلکه همواره در خواب و بیداری خوبی‌ها و نیکی‌ها را می‌ببینند و به آن اهتمام می‌ورزند.
این‌ها همانند زنبور عسل هستند که همیشه  در بوستان و گلستان است و اگر يك وقت عبورش به كنار سطل زباله بيفتد به سرعت از آن مي‌گذرد. از این رو بندگان خدای رحمان وقتی با لغو و سخن باطل و دروغ مواجه می‌شوند، به سرعت و کرامت بی آنکه تحت تاثیر آن قرار گیرند عبور می‌کنند و با سلام و خداحافظی در آن محفل نمی‌مانند و خود را به بوی بد آن آلوده نمی‌کنند.(فرقان، آیات 63 و 72)
اینها نسبت به کار خیر تمایل دارند؛ چرا که عقل و وحی به این حقیقت رهنمون کرده که هر چیزی را بخواهند، در کارهای نیک و صالح است و حقیقت انسانی اقتضای آن را دارد و باید آن را تحصیل کند. لذا همسر و فرزندانی را از خداوند می‌خواهند که مانند خودشان باشند و به کارهای خیر و نیک گرایش داشته باشند تا این مسیر کمالی در مقام خلافت الهی ادامه یابد و خودشان به عنوان امام متقین قرار گیرند.
اینان وقتی با کار خیر و نیکو مواجه می‌شوند شاد می‌شوند و خنکای اشک شوق چشمانشان را روشن می‌کند. پس دوست دارند که فرزندانی داشته باشند که چشم روشنی آنان باشند و وقتی آنها و کارهای نیکشان را می‌بینند اشک سرد شوق بر دیدگانشان جاری و روان شود. خداوند در آیات قرآنی از فرزندان نیکوکار و صالح به قره اعین تعبیر می‌کند، چون قرّه و قریر به معنای هوای سرد است. اشکی که از غم و دلسوختگی بیرون آید گرم است،‌ ولی اشک شوق همواره خنک است که موجب روشنایی دیدگان است. چنین فرزندان نیکوکار مایه چشم روشنی می‌شوند چون آدمی با کار نیک آنان اشک شوق می‌ریزد که خنکای آن، روشنی بخشی دیدگان و آرام بخش دلهاست.(فرقان،‌آیه 74)
سرعت و سبقت ممدوح
انسان‌ باید در کار خیر و آخرتی سرعت بگیرد و در هنگام سرعت اجازه ندهد که کسی دیگر در انجام کار خیر بر او سبقت بگیرد.
انسانی که در مسیر حق و حقیقت قرار گرفت و با عقل خودش به معرفت صحیح از هستی دست یافت و از نفس و خواسته‌های پلید آن هجرت کرد و مهاجر الی الله شد و در محافل زشتکاران نه تنها حضور نیافت و بلکه به سرعت از آنجا عبور کرد تا دامن او آلوده به گناه و آثارش نشود، در این گذر به خوبی سرعت می‌گیرد و در انجام خیرات از حد تعادل خارج می‌شود. وقتی در صراط مستقیم و بزرگراه افتاد و عقل بر نفس مسلط شد و حقایق ملکوتی در برابر دیدگانش ظهور یافت، ‌دیگر جای تردید و اما و اگر نیست. دست‌انداز‌ها از میان رفته و اینجاست که باید سرعت و سبقت بگیرد و اجازه ندهد کسی در انجام کار خیر بر او پیشی گیرد.
اگر در مراحل آغازین یا میانی سخن از این است که «خير الامور اوسطها؛ بهترین کار‌ها حد وسط و میانه آن است.( الكافي, ج6, ص541) اما وقتی در بزرگراه هدایت مستقیم قرار گرفت و حقایق، روشن و علنی شد، اينجا جاي «خيرالامور أشدّ‌ها و أكثر‌ها و أوفر‌ها و أعلاها؛ بهترین کار‌ها سخت‌ترین، ‌بیش‌ترین، فراوان‌ترین و برترین آنهاست. از این رو امیرمومنان علی(ع)در دعاي كميل می‌فرماید «و أقربهم منزلهً منك و أخصّهم زلفهً لديك».
پس اگر در بزرگراه صراط مستقیم هدایت حقایق بر او آشکار شد ‌باید سرعت و شتاب بگیرد و آهسته نراند، بلکه حتی باید سبقت بگیرد و از دیگران جلو بزند.( آل‌عمران، آيه 133؛ حديد، آيه 21) در این جا چون سخن از هوا و هوس‌ نیست و انسان دنبال دنیا و ریاست بر آن نیست بلکه در چارچوب عقل و تقوا در حرکت است؛ چنین شخصی با معیار عدل و تقوا باید سرعت بگیرد و جلو بزند. این که در تواضع و فروتنی برتر از دیگری باشد و در بخشش و اکرام و اطعام پیشتاز باشد این دیگر امری مذموم نیست؛ آن امری مذموم است که انسان بخواهد در کارهای زشت پیشتازی کند و سرعت و سبقت بجوید. این که بخواهد در میان اهل تقوا امام و پیشوا شود این بسیار ممدوح است؛ زیرا این، ریاست نیست بلکه خدمتگزاری بیشتر و انجام مسئولیت‌های افزون‌تر است. از این رو امام المتقین از همه ثروت خویش می‌گذرد و هر آنچه را دارد در طبق اخلاص ایثار می‌کند و از افطار روزه اش به اسیر و فقیر و مسکین می‌بخشد.(سوره انسان)
به هر حال،‌ سرعت و شتاب بیشتر برای سبقت‌جویی در کارهای خیر در بزرگراه صراط مستقیم هدایت، نه تنها پسندیده است بلکه واجب است که هر کسی بکوشد تا در تقوا و کارهای خیر پیشتاز و امام دیگر کسانی باشد که می‌خواهند تقوا پیشه گیرند یا حتی متقی هستند و دارای صفت پایدار تقوا می‌باشند. (واجعلنا للمتقین اماما)