ترویج فساد و همدستی با ظالم
دخترانی که بهائیان به شیوخ عرب هدیه دادند(پاورقی)
رژیم شاه با اطلاع از مخالفت روحانیون و مردم با نفوذ اسرائیل در ایران و خطر آن برای جهان اسلام، برای جلوگیری از گسترش حرکتهای ضداسرائيلی دستور داد که روحانیون حق ندارند در خطابههای خود در مورد اسرائيل صحبت کنند. حضرت امام در سخنرانی عصر عاشورا صریحا به این موضوع پرداختند و دلائل آن را تحلیل کردند.
سیاست توسعه روابط دو کشور و عادی کردن حضور اسرائیل در ایران، با وجود مخالفتهای داخلی ادامه یافت. زیرا تحولات منطقه موجب نگرانی شد و لذا برای حفظ موجودیت خود و کمک به بقای اسرائیل، شاه ترجیح داد که همکاری دراز مدت و همهجانبه با آن دولت را به طور جدی تعقیب کند. تغییر دولتها در ایران و اسرائیل تأثیری در این سیاست نداشت و تبادل هیئتها و عقد قراردادها و همکاریها همچنان در حال افزایش بود.
«بهترین نشانه این سیاست مسافرت اعضای کالج دفاع ملی اسرائيل به رهبری «ژنرال یوزی نارکیس» در اردیبهشت 1343 به ایران بود. در گزارشی که «دوریل» در 20 اردیبهشت درباره این سفر به اسحاق رابین رئیس ستاد ارتش اسرائیل فرستاد، نوشته بود حضور افسران اسرائیلی با لباس متحدالشکل در خیابانهای تهران و شرکت در ضیافتهائی که ستاد ارتش ایران به افتخار آنان داد، بازدیدهایشان از پایگاهها و سربازخانهها در حالی که پرچم اسرائيل برافراشته شده بود و سخنرانیهای پرشور فرماندهادن نظامی ایران در باره لزوم تحکیم روابط نظامی بین دو کشور، را نباید دستکم گرفت. مهمتر از همه ابراز احساسات یهودیان اصفهان و شیراز بود وقتی هواپیمای اسرائيلی و افسران ما را با یونیفورم مشاهده کردند... در واقع این سفر مترادف با یک پیروزی بزرگ بود.»
روابط دو کشور با وجود تحولات داخلی و منطقهای تا پیروزی انقلاب در بالاترین سطح ادامه یافت. جریان انقلاب و تحولات پس از آن نشان داد که چرا شاه و اسرائيل تأکید بر داشتن روابط ویژه داشتند. روابطی که قطعا به زیان ملت ایران و فقط برای حفظ حاکمیت و موجودیت دولتی غاصب و ضداسلام بود. پیرامون روابط ویژه ایران و اسرائیل مطالب بسیاری و اسناد فراوانی وجود دارد که خود نیازمند تحقیقی مستمر است.
بخشی از نفوذ و قدرت تأثیرگذاری اسرائيل مربوط به فقره بهائیت بود. زیرا در واقع فرقه بهائیت بازوی اجرائی و شاخه نفوذی اسرائیل در ایران بود. لذا در این قسمت وضعیت بهائیت در ایران، مختصری از اهداف و عملکردهای آن مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
فرقه بهائیت
«این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم. قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در معرض قبضه صهیونیستهاست، که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه میکنند، و ملت مسلمان را از هستی در تمام شؤون ساقط میکنند تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است، و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأیید میکنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمیکنند و اگر کسی سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.»
از آنجایی که بخشی از نفوذ و قدرت تأثیرگذاری اسراییل مربوط به فرقه بهائیت بود آشنایی با این فرقه و نقش آن در تاریخ معاصر ایران- خصوصاً در دوران پهلوی- ضروری مینماید؛ باید گفت که اسناد و مدارک زیادی در باب ماهیت و عملکرد فرقه مزبور وجود دارد که در این کتاب فقط بخشی از آنها عرضه میشود.
1) مختصری از تاریخ بهائیت
«سیدعلی محمد شیرازی» تحت تأثیر افکار شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی در سال 1262 (هـ.ق) با دعوی مهدویت خود را «بابالله» معرفی کرد. ابتدا به مکه رفت و در بازگشت به بوشهر عدهای را جهت تبلیغ به اطراف و اکناف روانه ساخت. حاکم فارس او را به شیراز احضار و پس از بحث علما با او دستور مجازات او را داد.
حاکم اصفهان که گرجیتبار بود او را به اصفهان دعوت و اجازه تبلیغ به او داد. مردم بر او شوریدند و به دستور مرکز او را به تبریز تبعید کردند. در تبریز در بحث با علما پاسخهای نامناسبی داد، و از اینرو او را به چوب بستند و این بار توبهنامه کتبی نوشت. سرانجام در سال 1270 قمری به دستور امیرکبیر او را در تبریز تیرباران کردند.
با دستگیری بابیان و کشتن تعدادی از آنان، چند نفر از آنها به بغداد تبعید شدند. بنا بر اظهار شوقی افندی، نوه میرزا حسینعلی نوری (بهاء) و یکی از مقامات بهائیت در کتاب «قرن بدیع»، چون در سال 1268 بهاءالله به اتهام مباشرت در سوءقصد به حیات ناصرالدین شاه دستگیر شد، با وساطت و دخالت «پرنس دالگورکی» سفیر روس در ایران، وی با مصونیت از حکم اعدام به دستور شاه از کشور اخراج گردید.
«سفیر روس چون از فرمان شاه آگاهی یافت، از بهاءالله درخواست نمود، اجازه دهد تا تحت حمایت و مراقبت دولت متبوعه خویش وارد و به کشور روسیه برود.»
دولت عثمانی با آنان به مقابله پرداخت و حسینعلی نوری با مریدانش به عکا تبعید شدند. در آنجا به تدریج تحت حمایت انگلستان بر مریدانش افزوده شد و فرقه بهایی شکل گرفت. پس از فوت بهاء، پسرش «عبدالبهاء» که به همراه پدرش به عکا مسافرت کرده بود، زعامت جامعه بهایی را به دست گرفت. عبدالبهاء بارها مراتب سرسپردگی خود را نسبت به دولت بریتانیا نشان داد.
«پس از محاصره شهر «حیفا» به وسیله نیروهای عثمانی در جریان جنگ جهانی اول، اعضای کابینه انگلستان از وضع مخاطرهآمیز حیفا مطلع گردیدند. با توجه به اهمیت عبدالبهاء برای امپراتوری انگلستان، «لرد بالفور» (طراح ایجاد دولت اسرائیل) وزیر امور خارجه، در همان روز به «ژنرال النبی» فرمانده لشکر انگلیسی در فلسطین دستور اکید داد که با جمیع قوا در حفظ و صیانت عبدالبهاء و دوستان او بکوشد. ژنرال النبی پس از تصرف حیفا، تلگرافی به لندن مخابره و سلامت عبدالبهاء را به اطلاع دولت رسانید. ضمناً فرمانده حیفا را مأمور کرد که تصمیمات لازم جهت حفظ جان عبدالبهاء اتخاذ و از نقشه «جمال پاشا» برای اعدام عبدالبهاء جلوگیری کند.
پس از پایان جنگ، انگلستان مراتب قدردانی خود را از عبدالبهاء با اهداء لقب «نایت هود» و «نشان مخصوصی» نشان داد .
2) سازمان و تشکیلات
در یک جمله کوتاه، بهائیت یعنی تشکیلات پیچیده که ایجاد و گسترش آن وامدار هنر بینظیر صهیونیسم بوده است. تلقی یک فرد بهایی از تشکیلات بهائیت، به مثابه بخشی از آیین و اعتقادات او و به منزله تصور ماهی از آب است. تشکیلات بهائیت در هر کشور از دو بخش انتصابی و انتخابی ترکیب شده است. در رأس تشکیلات «بیتالعدل حیفا» مرکب از شش آمریکایی، یک انگلیسی و دو ایرانی قرار دارد.
(سند 2/72)
مشخصههای مهم تشکیلات بهائیت عبارتند از:
1- از گستردگی قابل ملاحظهای به دلیل بافت جمعیت آن برخوردار است و به رغم پراکندگی، تشکیلاتی مخفی است. اصول پنهانکاری به شکل بسیار وسیعی درمورد اسرار تشکیلاتی به وسیله افراد آن رعایت میشود.
2- استقلال از فرد: با این که تشکیلات بهائیت برخوردار از چهرههای قوی فکری، مالی، سیاسی و علمی است که در استحکام و قوت تشکیلات نقش مهمی را ایفا میکنند اما تجربه نشان داده است این تشکیلات برخلاف بسیاری از گروههای دیگر مستقل از افراد میباشد و انهدام مهرههای آن، به انهدام تشکیلات نمیانجامد.
3- قدرت تغییر تشکیلات: این تشکیلات به دلیل ماهیت و اهداف بلندمدت خود، هیچگاه درصدد کسب حاکمیت سیاسی به نام بهائیت نمیباشد. بلکه در شرایط مساعد در هر حاکمیتی سعی مینماید همانند زالویی از بدنه آن حکومت در جهت منافع خود ارتزاق کند. در شرایط نامساعد، با جمع کردن و بسته نمودن تشکیلات و با ایجاد حالت انقباض دفعی و جمع شدن در یک پوسته سخت دفاعی، حیات خود را برای فرارسیدن شرایط مناسب ادامه میدهد.
4- طراحی اصل عدم مداخله در سیاست برای این فرقه مفهوم عمیقی دارد، زیرا که خواستهاند بقاء و تداوم حیات تشکیلات (نظیر صهیونیسم در آمریکا) تابعی از شرایط و تحولات سیاسی جاری کشورها نباشد.
5- پراکندگی جغرافیایی جمعیت بهائیان در ایران و جهان و داشتن عناصر مختلف در تمامی اقشار اجتماعی زبانزد است، به طوری که تشکیلات و سازمان فرقه بهائیت بیشتر شبیه به تشکیلات احزاب سیاسی است تا تشکیلات مذهبی، که خلاصه آن به شرح زیر میباشد:
الف) «جمعیت بهایی»: در نقاطی که عده بهائیان از 9 نفر کمتر باشد، اجتماع آنان را جمعیت بهایی مینامند.
ب) «محفل روحانی»: در نقاطی که عده بهائیان 21 ساله از 9 نفر متجاوز باشد محفل روحانی تأسیس میشود.
ج) «محفل ملی»: کلیه بهائیان یک کشور، همه ساله در اردیبهشت ماه انتخاباتی را انجام داده 9 نفر از بین خود برمیگزینند که آن را محفل ملی مینامند.
د) «حضیرهالقدس»: محل تمرکز کلیه دوایر و محافل بهایی را حضیرهالقدس مینامند که کلیه مراسم خود را در این محل انجام میدهند.
هـ ) «لجنههای محلی»: واحدهایی که وظیفه خاصی را تحت نظارت محفل ملی بر عهده دارند، از قبیل لجنه کتابخانه، لجنه تبلیغ... معبد بهائیان را «مشرقالاذکار» مینامند. بهائیان براساس یک تکلیف واجب هر نوزده روز یک بار باید در جلسات تشکیلاتی به نام «ضیافت» شرکت نمایند و مراسم فرقهای به جای آورند و «برنامههای» مورد نظر محفل ملی و یا «بینالعدل اعظم» به آنان ابلاغ شود.
3) قدرت و امکانات
از تعداد بهائیان به علت مخفی نگهداشتن مسلک خود و نیز پارهای محدودیتهای سیاسی و اجتماعی آمار دقیقی وجود ندارد. آماری هم که از طرف آنان اعلام میگردد اغراقآمیز است.
یکی از اهداف بهائیان، رسمیت دادن به مسلک بهائیت در ایران بود. بیتالعدل اعظم و محفل ملی تلاشهای زیادی کرد تا با ازدیاد نفرات از طریق تبلیغ و گسترش تشکیلات و دادن آمارهای غیرواقعی به این هدف دست یابد.
امکانات مالی بهائیان با حمایت دولتهای حامی آنان بسیار بالا بود. صندوق ملی با جمعآوری کمکهای ثروتمندان، کلیه افراد خود را تحت پوشش قرار میدادند و مانع نیاز آنان به دیگران میشدند.
اگرچه علیالظاهر بهائیان مدعی بودند که در امور سیاسی دخالت نمیکنند و مطیع دولتها میباشند، ولی پیچیدهترین روابط و شبکههای اطلاعاتی و مالی را در داخل و خارج از کشور اداره میکردند. استقرار بیتالعدل اعظم در اسرائیل و ارتباط نزدیک آنان با آمریکا، انگلیس و سازمانهای جاسوسی، بهائیت را به صورت شبکهای بینالمللی در خدمت صهیونیسم قرار داد.
هر سال تعداد زیادی از بهائیان ایران برای ملاقات با رهبران و دیدار از اماکن مورد نظر به اسرائیل سفر میکردند. رهبران نیز با اغلب بهائیان جهان ارتباط مستمر داشتند. هر سال کنگرهای در یکی از کشورها یا شرکت نمایندگان بهائیان جهان تشکیل میشود و تصمیماتی درباره امور تبلیغی، سازمانی و حتی سیاسی اتخاذ میکنند.
4) ویژگیهای فرهنگ بهائیت
شناخت هر مکتب و سازمان، ارتباط زیادی با شناخت تفکرات، عقاید و معیارهای ارزشی آن دارد. باتوجه به پیچیدگی و اختفاء سازمان بهائیت، شناخت ویژگیهای فکری و فرهنگی آن کمک زیادی در شناخت سیاستها و عملکرد گذشته آن خواهد داشت.
بهائیت دارای فرهنگی منحط و امتزاجی از فرهنگهای مختلف است، که بیشتر ماهیت غربی با ماسک شرقی دارد. مشخصههای بارز این فرهنگ عبارتند از:
1- فرهنگ بسته
بهائیت دارای فرهنگی بسته و به ظاهر مستقل است که طراحی آن بهگونهای صورت گرفته تا نیازهای پیروان فرقه در مجموعه بستهای اقناع و در برابر جوامع دیگر غیرقابل نفوذ باشند.
2- ایدئولوژی حزبی
«ایدئولوژی حزبی مدون» که با ایجاد باورها و آرمانهای بزرگ در پیروان خود، آنان را در یک نظام حزبی کامل اداره مینمایند. تربیت حزبی برای پیروانی صددرصد تسلیم شده و چشم و گوش بسته، مهمترین عامل تداوم حیات فرقه بوده است. روحیه تسلیم و انقیاد کامل در برابر تشکیلات، از ابتدای کودکی با تلقینات مکرر، خصلت و خوی مسلط بر پیروان میشود. عصبیت نسبت به بهائیت، تبلیغ و سفرهای تبلیغی و یاکوچهای اجباری (مهاجرت)، در نتیجه فرهنگ تحزب است.
3- نداشتن اصول و معیار
فرهنگی «لین» و «همهجایی» است. زیرا که میخواهد قدرت انطباق و همسازی با جوامع گوناگون را، علیرغم بسته بودن تشکیلات داشته باشد. به همین دلیل بیعلاقگی به فرهنگ، ملیت و کشور خاص از مشخصههای فرهنگی فرقه مزبور است.
4- مظلوم نمایی
ایجاد عقدههای عمیق روحی از خاطرات تلخ و پر رنج تاریخی از نکاتی است که طراحان فرهنگ فرقه برای پیروان در نظر گرفتهاند تا از یک سو قلت پیروان و از سوی دیگر احساس تنفر و بغض نسبت به جامعه اسلامی را در آنان برای همیشه باقی گذارده، تشدید کنند؛ مظلومنمایی در شرایط مختلف با ایجاد ارتباط ذهنی و عاطفی با حوادث دوران باب و بهاء از شگردهای این فرقه است.
5- همدستی با ظالم و تعدی به مظلوم
خط مشی زندگی اجتماعی بهائیت براساس ضربالمثل معروف «کدخدا را ببین ده را بچاپ» تنظیم گردیده است. از این رو همیشه خود را در خدمت قدرتهای سلطهگر و حاکمان مستبد میدانند.
بهائیان برای آن که مردم ایران را مرعوب کنند و تعالیم خود را تبلیغ نمایند، از قدرت ساواک سود میبردند.
«... از طرف تبلیغات اسلامیها (انجمن حجتیه) در آن آبادی مسجدی ساخته شده،و هر روز به عناوین مختلف مزاحم بهائیان میشوند. اما هر وقت به ما فشار میآورند، به سازمان امنیت متوسل میشدیم، چون سازمان میداند تبلیغات اسلامی مسأله خطرناکی برای دولت است، آنها را سرکوب میکنند و شخصاً چند مرتبه به سازمان امنیت مراجعه کردهام و جلوی آنها را گرفتهاند و از این قبیل بحثها نشان میدهند که دولت از آنان پشتیبانی میکند.»
(سند 2/73)
6- ترویج فساد و فحشاء
فرقه بهائیت برای رسیدن به اهداف و اجرای دستور رهبران، کلیه اصول اخلاقی و انسانی را زیرپا گذاشته و از کثیفترین روشها جهت تحقق اهداف خود بهره میگیرد.
«فردی بنام سروان احمد نبیلی بهایی، افسر تیپ جام، در مورد اشاعه و تبلیغ مذهبی بهایی در بین مردم و خصوصاً افسران و درجهداران تیپ جام، اقدام (به ارتکاب فحشاء مینمود) و در این راه از وجود کلفت خودکه دختر جوانی است استفاده مینموده است.»
(سند 2/74)
افراد فرقه از هیچ گونه اقدامی برای پیشبرد اهداف مورد نظر، خودداری نمیکردند. اقدام به تجارت قاچاق انسان و تحویل «چهار نفر دختر نه تا ده سال برای شیخ حمدان معاون نخستوزیر امارات که به شهوترانی معرفی است» به وسیله یکی از اعضای فرقه که «با خود از ایران برده» نمونهای از تفکر «هدف وسیله را مباح میکند» بود که در بهائیت به شدت جریان دارد.
(سند 2/75)