یادداشت اختصاصی تحلیلگر برزیلی برای کیهان
اَشراف؛ ابزار آمریکا برای بحرانآفرینی در کشورها هستند
وقوع ناگهانی بحران سیاسی و اقتصادی در برخی کشورهای آمریکای لاتین به ویژه کشورهای چپ و ضد آمریکایی که در برزیل به برکناری خانم «دیلما روسف» رئیسجمهور برزیل و جایگزینی وی با «میشل تامر» که بر اساس اسناد ویکی لیکس جاسوس سیا است، منجر شده ما را بر آن داشت که با دکتر«پپه اسکوبار» برزیلی که متخصص مسائل سیاسی آمریکای لاتین است به گفتوگو بنشینیم. اسکوبار تحلیلگر مسائل استراتژیک است و مقالات وی به طور مرتب در سایتهای راشاتودی، خانه شفافسازی، اسپوتنیک و پرستیوی منتشر میشود.کتابهای«2030»، «امپراتوری آشوب»، «گلوبالیستن: چگونه دنیای جهانی شده در جنگ حل میشود»، «اوباما یک گلوبالیستن است» از وی منتشر شده. «اسکوبار» در یادداشت اختصاصی که برای کیهان نوشته میگوید؛ بحران برزیل نتیجه طرح و نقشهای است که آمریکا برای به آشوب کشیدن و در اختیار گرفتن آمریکای لاتین به ویژه کشورهای عضو بریکس در سر میپروراند.
انقلابهای رنگی برای تامین منافع آمریکاییها هیچگاه کافی نخواهند بود. به همین خاطر آنها همواره به دنبال فرصتهایی هستند تا از طریق جنگهای نامتعارف هژمونی خود را تثبیت کنند و برزیل نیز از این قاعده مستثنی نیست.
«انقلاب رنگی» در اذهان عمومی ملتها جا گرفته است، اما «جنگ نامتعارف» را کمتر افرادی هستند که بشناسند. راز «جنگهای نامتعارف» را پنتاگون ابتدا در سال 2010 فاش کرد، هدف آمریکاییها از به راه انداختن «جنگ نامتعارف» به دست گرفتن توان سیاسی، نظامی، اقتصادی و روانی دولتها جهت مقابله با آنهاست تا اهداف بلندمدت استراتژیک آمریکا را تامین کنند. آمریکا در آینده، بیش از این در جنگهای نامتعارف مشارکت خواهد داشت.
نیروهای «متخاصم» نیز فقط در حوزه نظامی معنا نمیشوند، هر کشوری که در جهت منافع آمریکا و در راستای ایجاد نظم جدید به مرکزیت این کشور مانعتراشی کند، میتواند متخاصم تلقی شود. توام شدن «انقلاب رنگی» و «جنگ نامتقارن»، امروز به عنوان «جنگ ترکیبی» در واقع نامگذاری شده است. انقلاب رنگی اولین سکانس جنگ ترکیبی است. «جنگ ترکیبی» در واقع همان تئوری «آشوب» است که به شدت مورد علاقه آمریکاییهاست. بزرگترین هدف پشت پرده «جنگ ترکیبی» نیز ایجاد نزاعهای مذهبی، طایفهای و سیاسی در بین ملتهایی است که در آن، اقوام مختلف قطبهای قدرتمندی را بوجود آورند.
اولین هدف این جنگ ترکیبی اما سازمان نوظهور اقتصادی یعنی «بریکس» است که متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است. این سازمان از نگاه وال استریت سازمانی به شدت کثیف است لذا باید اولین هدف «جنگ ترکیبی» باشد. یکی از دلایل آنها حذف شدن دلار از تجارت کشورهای عضو «بریکس» است. دلیل دیگر عزم بریکس برای بازیابی اتحاد اوراسیا است. بریکس برای آمریکا منطقهای است ایدهآل جهت آزمون انقلاب رنگی و جنگ نامتعارف. امروز غیر از برزیل جنگ ترکیبی بر ضد روسیه در منطقه بالکان و چین هم فعال است. آنها به طور گسترده به مبارزه با روسیه اقدام کردهاند. تحریمهای گستردهای را به آنها تحمیل و واحد پولیشان را تضعیف کردهاند. آنها سعی در به راه انداختن انقلابهای رنگی در خیابانهای مسکو هم دارند. اکنون نیز برای مبارزه همهجانبهتر با اتحادیه «بریکس» جنگ ترکیبی را در برزیل با هدف ایجاد آشوبهای اقتصادی و سیاسی در این کشور به راه انداختهاند.
هدف نهایی آمریکا در برزیل اما، ایجاد انقلابهای رنگی و جنگهای نامتقارن است. اما نظام اجتماعی و دموکراتیک برزیل بسیار پیچیدهتر از این حرفهاست که بتوان در آن «جنگهای نامتقارن» را به راحتی ایجاد کرد و پیش برد. دانستن این مطلب که شهر «سائوپائولو» مقر اصلی جنگ ترکیبی علیه دولت برزیل است، تعجببرانگیز نیست. این شهر ثروتمندترین شهر برزیل است که بزرگترین بنگاههای اقتصادی آمریکای لاتین در آن قرار دارد.
شعارهای «جنگ علیه فساد» و «دفاع از دموکراسی» نیز از لوازم اصلی راهاندازی انقلابهای رنگی است. همانطور که در سوریه و عراق، آمریکا تروریستها را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکند، در برزیل نیز آمریکاییها فساد را به دو دسته «خوب» و «بد» تقسیم کردهاند.
اتفاقات برزیل هم در ابتدا همانند سوریه فقط شانتاژ رسانهای بود، اما از سال 2013 هنگامی که اسنودن اطلاعاتی را در رابطه با فساد در برزیل منتشر کرد، وضعیت کشور بحرانیتر شد. اسناد افشا شده خبر از فساد مالی در غول نفتی برزیل به نام «پتروبراس» را میداد. ادعایی که حتی پس از دو سال از برملا شدنش هنوز توسط دادگاه عالی برزیل اثبات نشده است. پس از افشاگری اسنودن ،دولت «روسف» از همه آژانسهای وابسته به دولت خواست که برای خدمات فناوری از شرکتهای وابسته به دولت استفاده کنند.
این دستور رئیسجمهور به این معنا بود که شرکتهای خصوصی فعال آمریکایی مبلغی معادل 35 میلیارد دلار در عرض دو سال ضرر کنند به علاوه آن که فعالیت اقتصادی را در هفتمین اقتصاد بزرگ جهان از دست دهند.
این را هم باید یادآوری کنم که گروههای هدف «جنگ ترکیبی» آمریکا، جریانات سیاسی چپ یا راست در برزیل نیستند، بلکه آنها فقط به تحریک اشراف و قشر مرفه جامعه که به دنبال منافع بیشتری هستند پرداخته و به بسیج طبقه متوسط فکر میکنند. منافع قشر اقلیت اما پردرآمد برزیل به آمریکاییها گره خورده است .قشر متوسط جامعه برزیل نیز که به طور گسترده مورد استثمار مرفهین برزیل از طریق بهرههای بانکی و مالیاتهای بالا قرار گرفته است، همصدا با بیدردهای برزیل پیاده نظام این جنگ ترکیبی شدهاند.
در عوض، بازیگران اصلی از جمله کلیسای کاتولیک، اساتید برجسته دانشگاه و 15 تن از استانداران در برزیل به شدت در برابر استیضاح «روسف» موضع گرفتهاند. هنوز برکناری «روسف» در دادگاه عالی برزیل قطعی نشده است. جامعه آکادمیک برزیل امروز فهمیده است که فساد فقط از یک مجرا نباید پیگیری شود. تمام جهان باید در برابر آمریکا هوشیار باشند و درسهای مشابه را به عنوان تجربه به اندوختههایش اضافه کند، امروز برزیل قربانی «جنگ نرم ترکیبی» است.