خادمان سلطه
فعالیت ضد دینی نشریات در دوره رضا شاه(پاورقی)
در ميان اسناد منتشره از آن سالها درخواست مدير روزنامه صداي اصفهان محمدعلي مكرم، از تيمورتاش مبني بر توصيه وي به كفيل بلديه و حاكم اصفهان جهت افزايش حقوقش جالب توجه است.
«تصدق وجود مقدست گردم، بعد از عرض چاكري و بندگي چون مديريت مجله بلدي اصفهان به فدوي از طرف انجمن و پيشنهاد مردم واگذار گرديده است و بندگان حضرت اشرف تقاضاي مشروع اين چاكر را كه مخالف با قانون نداشته باشد قبول ميفرمايند و بنده در دوره عمر خود زحماتي و صدماتي ديدهام استدعا دارم دو كلمه دستخط از طرف حضرت اشرف به كفيل بلديه اصفهان صادر شود كه با بنده مساعدت و همراهي كنند. حقوق بنده را بيست تومان قرار دادهاند. اگر حضرت اشرف تصديق كه براي بنده همين اندازه حقوق بس است. بنده هم البته راضي هستم و ليكن تمنا دارم اين همراهي را بفرماييد شهريه سي تومان مقرر شود چاكر هم كمكي براي مخارج داشته باشم.»(11)
در مقابل خوش خدمتي و تملقهاي اينچنيني، دربار نيز از حاميان مطبوعاتي خود حمايت ميكرد و خواستههاي مديران تا آنجا كه ناقض منافع دربار نبود، انجام ميشد.
همانگونه كه گفته شد، همه اخبار مطبوعات در دوره رضاشاه بايد مورد تأييد اداره سانسور قرار ميگرفت، از اين رو روشن است كه خطمشي مطبوعات را اين اداره مشخص ميكرد. فعاليتهاي ضدديني از طرفي و ممنوعيت اخبار درباره فلسطين از مواردي است كه يا دستورات آن از وزارت دربار بهطور مستقيم به مطبوعات داده يا با اجازه دربار انجام ميشد. در سند محرمانه مورخ 4 مهرماه وزارت دربار آمده است:
«رياست محترم اداره كل تشكيلات نظميه مملكتي
در روزنامه اقدام نسبت به قضاياي فلسطين مقالاتي درج شده كه مفهوم آن برضد يهود و بر له اعراب است. دو قطعه از بريده روزنامه مذكور كه حاوي اين مقالات است لطفاً ارسال و لزوماً زحمت ميدهد كه از درج اين قبيل آرتيكلها(12) {كه} ايجاد كدورتهايي نموده و تحريكاتي را توليد خواهد كرد كه منافي مصالح مملكت و برخلاف سياست است، لازم است اقدام مقتضي در جلوگيري از انتشار اينگونه مقالات و تحريكات نسبت به هر دو طرف به عمل آمده و مقرر فرماييد عموم جرايد طريقه بيطرفي را اختيار نمايند.»(13)
در رابطه با تعيين خط مشي غير ديني نيز با استناد به سندهاي وزارت دربار ميتوان ادعا كرد كه فعاليتهاي ضدديني نشريات با اطلاع و اجازه دربار انجام ميشد.
در همين رابطه به تاريخ 2 بهمن سال 1309 سندي مبني بر توقف موقت فعاليتهاي ضدديني مدير روزنامه صداي اصفهان بهدليل فرارسيدن ماه مبارك رمضان وجود دارد كه نشاندهنده اين ادعاست:
«تصدق وجود ذيجودت گردم به ترتيب خود كاريكاتور دسته اصفهان را مرتباً تقديم ميدارم و حسبالامر آقاي بهرامي در مقالات، نظر به ماه جوع كه پيش آمده است، عقبنشيني اختيار نمودم تا به شوال برسيم...»(14)
گفتني است كه منظور از مقالات فوق نوشتههاي ضدديني بود كه بهدليل تعلق خاطر مردم به ماه مبارك رمضان و حساسيت مذهبي در ماه فوق، احتمال برانگيختن احساسات مردمي ميرفت و حكومت در اين مواقع خاص از آن پرهيز داشت.
ديكتاتوري رضاخان كه در اساس تحت تأثير عوامل فراماسونري و انگلستان بود، در پايان عمر دچار بيمهري از سوي اربابان انگليسياش شد و در همين راستا نشريات انگليسي با در نظر گرفتن سياست انگلستان براي توجيه اشغال ايران و بركناري رضاخان تبليغات وسيعي را براي اين كه نشان دهند رضاخان زير نفوذ آلمانها قرار دارد، آغاز كردند. به همين ترتيب برخي از روزنامههاي پرتيراژ و معروف مانند:ايران باستان، اطلاعات و ايران تحت تأثير تبليغات انگلستان، گرايش رضاخان به آلمانها را باور داشته ودرست به همان كم و كيف كه از ديكتاتوري رضاشاه تعريف و تمجيد ميكردند و مدافع و مروج ايدههاي فاشيستي شدند. در اين سالها تنها فرستنده راديويي تهران كه جزء به جزء زير نظر و كنترل مأموران سانسور بود، در نشر خبرها و تغييرهاي به اصطلاح نظامي و سياسي، بهطور آشكاري تمايل شديدي به پيروزي آلمان و متحديناش (ايتاليا و ژاپن) داشت.
اما آن چه در جبهههاي جنگ جهاني دوم ميگذشت، به هيچ عنوان به نفع آلمان نبود. آمريكا و انگليس با علم به اينكه اگر با شوروي بر عليه آلمان متحد نشوند، دچار مشكلات بزرگي خواهند شد، عليرغم اختلافات مسلكي با اين كشور دست استالين را فشردند و نتيجه اين ائتلاف ضدفاشيستي، حضور نظامي سه كشور بزرگ يا به عبارتي ابرقدرتهاي شرق و غرب با عنوان متفقين در ايران شد.
پس از ورود ارتشهاي متجاوز واشغال ايران در شهريور 1320 اوضاع كشور دگرگون و رضاشاه در 25 شهريور مجبور شد با توافق انگليس به نفع فرزندش از سلطنت كناره بگيرد و با ميليونها دلار به جزيره موريس برود.
در همان روز استعفاي رضاشاه از سلطنت، جلسه فوقالعادهاي در مجلس شوراي ملي با حضور كابينه جديد به رياست محمدعلي فروغي تشكيل و سلطنت محمدرضا شاه اعلام شد.
پس از خروج رضاشاه از ايران در شهريور 1320، فضاي تازهاي در مطبوعات، متأثر از فضاي عمومي جامعه در حاكميت متفقين در كشور ايجاد شد. سالهاي 1320 تا 1326 را براي ايران سالهاي هرج و مرج، جنجال و آشوب ذكر ميكنند كه تعويض مكرر كابينهها، جنگ عقايد و آراء ، ظهور و ابراز وجود انواع و اقسام گروهها و حزبها، برپايي ميتينگها و تظاهرات پشت سر هم، سردرگمي اكثريت، برخوردها و جنگهاي خياباني، بين طرفداران افراد و احزاب، تاخت و تاز متفقين و بالأخره ايجاد صدها روزنامه و مجله با افكار و عقايد متفاوت از شواهد آن بود.
در اين دوره ملت ايران پس از رهايي از استبداد و خفقان حكومت رضاخاني ناگهان خود را در محيطي نامحصور و آزاد احساس كردند كه اگرچه در هر طرفش به ظاهر ميدان وسيعي براي همه نوع فعاليت سياسي مهيا بود اما توده مردم به دليل سالها زندگي در جو سانسور و خفقان، نه شناخت كافي از مسايل سياسي روز را داشتند و نه رهبري دلسوز كه در تلاطم دريايي از افكار و عقايد متضاد كه از سوي شرق و غرب هدايت ميشد، بتواند آنها را هدايت كند. از طرفي صرفنظر از تعداد بسيار اندك نشرياتي كه حقايق را مينوشتند، بيشتر نشريات در اختيار تعدادي فرصتطلب و شياد مطبوعاتي و مزدور كهنهكار استعمار و ديكتاتوري نظير عباس مسعودي و شكرالله صفوي و نيز گردانندگان اصلي روزنامههاي رعد، وظيفه، اراده ملي، نداي عدالت، كشور، فرمان، آتش و ... قرار داشتند كه به انتشار روزنامههاي به اصطلاح سياسي و رنگين نامههاي جنجالي و غيراخلاقي با هدف ترويج افكار شاهنشاهي و فرمانهاي ديكته شده دولت انگليس و همقطار تازه به قدرت رسيدهاش آمريكا، مشغول بودند. در كناراين نشريات برخي از چپگراهاي آزاد شده از زندانهاي رضاخاني هم،به نشر و ترجمه نشريات خارجي وابسته به مكتب ماركسيسم ميپرداختند.