این فقط نتیجه 3 سال «فکر کردن» به آمریکا بود!(یادداشت روز)
این که شما در 5 سال آینده در چه «نقطه»، «موضع» و یا «شرایطی» قرار داشته و چگونه فردی خواهید بود، بستگی مستقیمی دارد به اینکه در این مدت، با چه کسانی حشر و نشر داشته، به چه چیزهایی «فکر» کرده و دغدغه ذهنیتان چه بوده است. مثلا امام علی (ع) در مورد «گناه» میفرمایند؛ اگر زیاد به گناهی «فکر» کنید، پس از مدتی مرتکب آن گناه خواهید شد. (نقل به مضمون) یعنی اگر مسئلهای تبدیل به دغدغه اصلی فردی شد و شخص مکررا به آن فکر کرد (اینجا گناه) پس از مدتی به آن دچار میشود. شاید از همین رو است که دین مقدس اسلام فکر کردن به گناه را هم معصیت دانسته است.
سه سالی میشود که «تنشزدایی» با آمریکا برای جلب اعتماد کاخ سفید، از طریق تضعیف توانمندیهای هستهای کشورمان، شده دغدغه دولت یازدهم آن هم با شعار «تدبیر و امید». همین که در این سه سال تمام دولت خلاصه شد در وزارت خارجه و تمام وزارت خارجه نیز خلاصه شد در مسئله هستهای، یعنی این مسئله دغدغه اول و آخر این دولت بوده. در راستای پیشبرد همین راهبرد دولت تمام تخممرغهایش را در سبد هستهای گذاشت آن هم با این خیال که، آمریکا تحریمها را برخواهد داشت و اقتصاد رونق خواهد گرفت.
در این راه به گفته دوست و دشمن، دولتمردان دست به «هر کاری» زدند تا به اهداف خود برسند. مثلا در همین مسئله هستهای، طبق گزارش رسمی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دولت محترم بیش از آنچه متعهد بود و حتی زودتر از زمانی که مقرر شده بود، به تعهداتش عمل کرد و بعضا حتی با ارسال پالسهایی، به حریف فهماند، حاضر است در حوزههای دیگری هم «برجامسازی»! کند. خلاصه این که، تمام فکر و ذکر این دولت در این مدت شد، نزدیکی به آمریکا. در این بین طیفی از نزدیکان به دولت، که از قضا پس از رو شدن بیخاصیتی برجام، عبور از روحانی را هم کلید زدهاند، بزک کردن چهره کریه آمریکا را جزو وظایف ذاتی خود تعریف کرده بودند.
این دغدغهها و فکر و ذکرها و نشست و برخاستها -که بعضا فقط مربوط به سه سال گذشته هم نمیشود- لااقل تا این لحظه آورده اقتصادی برای کشور نداشته است؛ اما فرصتی فراهم کرده برای آشکار شدن برخی عوارض خطرناک آن؛ از جمله «شباهتهای رفتاری» که این طیف با آمریکایی پیدا کردهاند. بروز شباهتهای رفتاری بین آمریکا و کسانی که خواب آمریکا را میبینند، کاملا طبیعی است، نیست؟ بخوانید:
- آمریکا اموال ما را در این کشور و سایر کشورهای اروپایی غارت میکند، برخی مدیران داخلی نزدیک به طیف یاد شده نیز با دریافت حقوقهای نجومی بیتالمال را به غارت میبرند.
- آمریکا حین غارت اموال کشورمان، برای مردم رجزخوانی کرده و پُررویی را به اوج میرساند؛ آن مدیر حقوقِ کلان بگیر دولتی هم پس از اینکه با فشار افکار عمومی مجبور به کنارهگیری میشود، برای مردم رجزخوانی کرده و میگوید، پس از خروج از سازمان مربوطه میتواند بیش از اینها پول به جیب بزند! وی حتی به جای عذرخواهیِ بدون اما و اگر از مردم، از دولت عذرخواهی میکند آن هم نه به خاطر پشیمانی، بلکه به خاطر انتقاداتی که با لو رفتن فیش حقوقی نجومیاش، متوجه دولتی شده که آن حقوق را پرداخت میکرده!
- آمریکا در توجیه غارت اموال کشورمان، شروع به وارد کردن اتهامات عجیبی مثل مشارکت ایران در حملات 11 سپتامبر! میکند، این عده نیز در داخل، در توجیه اعتمادِ خسارتآفرینی که به آمریکاییها کردهاند، شروع به زدن اتهامات عجیبتری به خودیها کرده و چنین وانمود میکنند که مقصر اصلی آمریکا نیست و فلان شخصیت سیاسی در دولت قبل است که باعث این دزدی شده است!
- فرزند فلان شخصیت سیاسی که جز داشتن نسبتِ خونی با پدرش، هیچ افتخاری -تاکید میشود- هیچ افتخاری در زندگی سیاسیاش ندارد، ضمن دهنکجی به اسلام، قرآن و مرجعیت، با سران و عناصر «حزب صهیونیستی بهاییت» دیدار میکند تا راه تحریمهای حقوق بشری علیه کشورمان باز شود! و آمریکا بلافاصله از نقض آنچه «حقوق اقلیتها در ایران» خوانده دفاع و ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکند. اینجا نیز آن مشابهت فکری و رفتاری کار خودش را میکند و چهرههای سیاسی و رسانهای این طیف، بلافاصله با انجام مصاحبه با این و آن و با آسمان و ریسمان کردن، بهتر از خود آمریکاییها سعی در تبرئه این مجرم کرده و به دفاع تمام قد از وی و اقدام خلاف وی میپردازند.
خاصیت شیطانِ اکبر «تاثیرگذاری» و حاصل اعتماد و نزدیکی به آن نیز «تاثیرپذیری» است. نزدیکی به شر مطلق، قطعا نمیتواند خیر و برکت به دنبال داشته باشد؛ به ویژه وقتی یک طرف ماجرا، کشور اسلامی در تراز جمهوری اسلامی ایران باشد. سه سالی که گذشت، محک خوبی بود برای اثبات این ادعا. همین سه سال اعتماد نیم بند دولتیها به آمریکا-که خوشبختانه به نظر میرسد رفته رفته رنگ میبازد-نشان داد از آتش آمریکا آبی گرم نمیشود. در همین مدت کوتاه دیدیم با نگاه به دستان آمریکا و بیتوجهی به ظرفیتهای عظیم داخلی و ظرفیتهای موجود در سایر کشورهای جهان، چیزی نصیب ملت نشد جز افزایش دشمنها و دشمنیها، افزایش غارت بیتالمال، افزایش رانت و فساد و اشرافیت، افزایش قاچاق کالا، ورشکستگی کارخانهها، بیکاری یک میلیون نانآور خانه، افزایش خطر نفوذ دشمن، افزایش بیاعتمادیها و...
اینها فقط گوشهای از اثرات فکر کردن به آمریکا و یک نزدیکی کوتاه و نصفه و نیمه به این کشور است. تصور کنید این روند اگر مثلا سی سال به طول انجامد، چه بلایی بر سر ملت و کشور خواهد آورد. لیبی، کوبا، میانمار، عراق، کره شمالی و... این مسیر را پیش از این تجربه کردند و چوب آن را هم خوردند. کشور عزیز خودمان هم در دولت اصلاحات و در برخی حوزهها این راه را تجربه کرد و چوب آن را با «محور شرارت» شدن از سوی جرج بوش، خورد.
دستاوردسازیهای مسخرهای مثل«پس از برجام آب و هوا بهتر شده»،«بارندگی زیاد شده» یا «برجام باعث افزایش عمرشده» (آن هم در طول کمتر از یکسال! )، «با برجام فضا بازتر شده» و یا «آب خوردن ممکن شده و ...» نیز نتیجه اصرار بر ادامه این راهِ رفته و اعتماد به دشمن آزمایش پس داده است. حاشیهسازی و اظهاراتی از این دست که «نمیگذارند کارها پیش برود» نیز، نتیجه طبیعی اصرار بر همان راه غلط است.
امروز دیگر برخی رهبران سیاسی غرب-مثل سفیر فرانسه در آمریکا- هم اعتراف میکنند، آمریکا به تعهدات خود عمل نکرده است؛ حتی برخی مسئولین خودمان رفته رفته نیز تسلیم واقعیت شده میگویند دستاورد اعتماد به آمریکا در این سه سال «تقریبا هیچ» بوده است. اما زنجیرهایهایی که امروز کارشان از «غربگرایی» گذشته و به «غربپرستی» رسیده میگویند رئیس جمهور باید تکلیف مقاماتی را که میگویند آمریکا به تعهداتش عمل نمیکند، یکسره کند! اینگونه موضعگیریها نتیجه سه سال فکر کردن به آمریکا و امید بستن به دشمن خونریز و غارتگر نیست؟!
جعفر بلوری