به مناسبت پنجم جمادیالاول سالروز ولادت خجسته بانوی قهرمان کربلا
تصویرسازی زینب(س) از عاشورا
امروزه نقش رسانهها بویژه رسانههای تصویری بر کسی پوشیده نیست. تاثیر شگرف رسانه در افکار عمومی چنان است که حتی گاه شیاطین استکباری در استودیوها به تصویرسازی دروغین روی میآورند تا حقایق و وقایع را چنان که اهداف استکباری میطلبد به نمایش درآورند.
زهرا سیادتی
در گذشته رسانههایی که بتوانند حقایق را بازسازی کنند و در افکار عمومی تاثیرگذار باشند بسیار ساده و ابتدایی بود و بیشتر در شعر و خطابه خلاصه میشد. زمانی که دولت شیطانی یزید بر آن بود تا تصویری نادرست از عاشورا ارائه دهد، حضرت زینب کبری(س) در کنار رهنمودهای امام زینالعابدین(ع) به تصویرسازی از عاشورا و وقایع کربلا در خطبههای خود پرداختند تا حقیقت بر مردم آشکار شود. نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشهای از تصاویری که حضرت زینب کبری(س) در خطبههای خود ارائه کرده، تحلیل و تبیین کند.
رسانههای استکباری در خدمت یزید
مستکبران و ظالمان در هر دورهای، از همه ابزارها بهره میگیرند تا اهداف استکباری خود را برآورده سازند. این امر اختصاصی به دیروز و امروز ندارد، بلکه فردا نیز این گونه خواهد بود. پس شناخت روشهای استکباری به ما کمک میکند تا با چراغ عبرت از گذشته، تصویری روشن از امروز و فردای خود و جامعه داشته باشیم؛ چرا که امروز هرچند که ابزارها به سبب فنآوریهای روز، متنوعتر و متعددتر شدهاند، ولی مبانی، اهداف و اصول، تغییر چندانی نکرده است.
از آنجایی که مستکبران و ظالمان به هیج عهد و پیمان و اصلی پایبند نیستند و همواره عهدشکنی میکنند و اصول را نادیده گرفته و زیرپا میگیرند (بقره، آیه 27؛ انفال، آیه 56؛ رعد، آیات 20 و 25) پس نمیتوان امید داشت که آنان پایبند چیزی باشند و اگر فلسفه و مبانی برای زندگی خودشان داشته باشند، چیزی جز کفر و فجور نیست؛ از این رو برای رسیدن به مقاصد دنیوی و تحقق اهداف استکباری خودشان، عهدشکنی کرده و به هیچ عقد و عهدی وفا نمیکنند و با دروغ و شبههسازی میکوشند تا راه را برای فجورخود بگشایند. (قیامت، آیات 1 تا 5) پس همه ابزارها از جمله رسانهها را به خدمت میگیرند تا فضایی مناسب برای کفر و فجور خویش فراهم آورند و بستر مناسبی برای سلطه استکباری خود ایجاد کنند.
در گذشته رسانههایی چون شعر، و ابزارهائی چون سحر و جادو بیشترین کاربرد را در افکار مردم بهجا میگذاشت و لذا پیامبرانی که به حق دعوت میکردند از سوی کافران و مستکبران متهم به شعر و سحر میشدند تا به مردم اینگونه وانمود کنند که اینان با ابزارهای تأثیرگذار در روان آدمی، بر آن هستند تا سلطه خویش را بگسترانند. خداوند در قرآن بارها گزارش میکند که هر پیامبری که دعوت خود را در قومش مطرح میکرد، از سوی کافران و مشرکان و مستکبران و ظالمان متهم به شعر و سحر میشد و او را شاعر و مجنون میخوانند که میکوشد تا با شعر و سحر خویش بر اذهان و قلوب مردمان سلطه یافته و حکومت کند.
تأثیر شعر و جادو بر افکار عمومی صدر اسلام
در آیاتی چون 36 سوره صافات، 30 سوره طور، 5 سوره انبیاء و 41 سوره حاقه از اتهام کافر به پیامبر(ص) به عنوان شاعر و مجنون سخن بر میان آمده است، در حقیقت از آنجایی که شعر و سحر نقش بسیار مهمی در تسخیر اذهان و قلوب مردم داشت، دشمنان، پیامبران را بدان متهم میکردند تا بگویند اینان به قصد سلطه، از دستگاه فریب و تسخیر چون شعرو سحر استفاده کردند تا افکار مردم و عقاید و ایمان آنان را به دست گیرند و آنها را برده و بنده فکری و عملی خود سازند.
پس شکی در نقش تأثیرگذار سحر و شعر در افکار و عقاید مردم نیست اینها مهمترین ابزارها و دستگاههایی بود که در گذشته برای افکارسازی در تودههای مردم و جهتدهی به افکار و عقاید آنان به کار گرفته میشد. البته در همین دوره نقش کلمات چه در شعر یا قصه بر کسی پوشیده نبود ولی شعر و سحر قویترین ابزارها و فنونی بود که در اختیار بود.
در آغاز اسلام همین مسأله بارها مشکلزا شده بود و شاعران علیه مسلمانان و قبایل اشعاری میساختند که افکار عمومی را نسبت به پیامبر(ص) و اسلام بدبین میکرد. بعدها نیز دستگاههای خلفای ظالم از همین ابزارها برای تسخیر قلوب و اذهان سود بردند و حتی یزید خود به شاعری میپرداخت و اشعاری را در مخالفت با مبانی و اصول اسلام میسرود و در جامعه منتشر میکرد.
هنگامی که واقعه عاشورا در کربلا اتفاق افتاد، دستگاه تبلیغاتی یزید به سرعت با بهرهگیری از همه امکانات بویژه شعر و روایتسازی دروغین، تصویری غلط و باطل از کربلا و قیام امامحسین(ع) ارائه داد بهطوری که مردم باور کردند که امامحسین(ع) یک خارجی و یاغی بر خلیفه مسلمین است. پس بهطور طبیعی مستحق قتل و اسارت و غارت است.
نقش خطبههای زینب(س) در جنگ نرم و تصویرسازی
زمانی که عاشورا به ظاهر پایان یافت و روز دهم گذشت، همگان بر این باور بودند که کار نهضت امام حسین(ع) تمام شده و دیگر نامی از اهل بیت(ع) باقی نخواهد ماند و دستگاه خلفا که در سقیفه پایهریزی شده بدون هیچ جریان مخالف قوی و اصلی میتواند ادامه یابد و اسلام خلیفهگری به جای نظام ولایی جایگزین شود.
اما روز یازدهم هنگامی که کوفه برای پیروزی یزید و یزیدیان آراسته شد، ورق برگشت و خطبه حضرت زینب(س) در هنگام ورود به کوفه چنان جو را دگرگون کرد که ابرهای تیره و ظلمت ظلم در برابر خورشید نبوی(ص) تاب نیاورد و به کناری رفت و اندک اندک انوار حقیقت بر دلهای مرده کوفیان تابید و آنان را با حقیقتی آشنا کرد که خود نقش اساسی را در دگرگونی آن داشتند، زیرا این کوفیان بودند که به عنوان دستان کفر و نفاق عمل کردند و با مدیریت نرمافزاری دستگاه شیطانی یزید، اتفاق شوم رقم خورد.
حضرت زینب(س) نخستین کاری که کرد آن بود که تصویری روشن از کربلا ارائه داد. در این تصویرسازی دو جبهه حق و باطل را کاملا جدا کرد. پس نخست افرادی را معرفی کرد که شهید شده یا به اسارت گرفته شده بودند، چنانکه افراد جبهه مقابل را نیز معرفی میکند و سپس رفتار هر دو گروه را بیان کرده و با تبیین ریز جزئیات، تصویری روشن از کلمات بر اذهان و قلوب کوفیان نقش میزند طوریکه قلبهایشان را دگرگون میسازد و اشک از دیدگان و سوز از جگر و آه از نهادشان به آسمان میرود.
آن حضرت(س) اولین تصویر روشن از شهید کربلا را با این عبارت میسازد و بر اذهان و قلوب شنوندگانش نقش میکند: اللهم تقبل منا هذا القربان، خدایا این قربانی را از ما بپذیر! در این جمله کوتاه، هم ایمان خویش را بیان میکند و هم آنکه روشن میسازد که امام حسین(ع) خود را برای تقرب به خداوند متعال و رضایتش به قربانگاه منای کربلا آورده و از حج ظاهری در مکه به حج باطنی آمده تا به جای قوچ و فدایی از این دست، خود را قربانی کند که ابراهیم و اسماعیل) قصد آن کرده بودند.
پس شهادت، از هر قربانی و ابزار تقربی به خدا برتر است. اینکه مسلخ کجا باشد مهم نیست، بلکه مهم این است که برای چه هدفی سلاخی شود؟
این سخن حضرت زینب(ع) تصویری از کربلا ارائه میدهد که برای کوفیان آشناست، زیرا ماه ذیالحجه هنوز چند روزی بیش نگذشته است و حجاج در مکه و منی تازه به قصد تقرب به خدا، خونی از چارپایان بر زمین ریختهاند و قربانی کرده و همانند هابیل(ع) و اسماعیل(ع) و ابراهیم(ع) خواهان قبولی قربانی خود شدهاند. با این تصویرسازی که حضرت زینب(س) ارائه میکند، تمام صحرای محشر و منی و عرفات به چشم مردمان میآید، پس به آسانی میتوانند غلغله کربلا، خونهای داغ بر زمین ریخته شده و اوضاع آن را تصویرسازی کنند، چرا که خود بارها شاهد چنین صحنههایی بودند. با این تفاوت که در این کربلا و قربانگاه عشاق حسینی(ع)، این امام حسین(ع) است که قربانی شده و به پیشگاه خداوند هدیه شده است.
در این قربانگاه کربلا، قربانی، سرور جوانان اهل بهشت و فرزند اشرف و اکرم مخلوقات خداوندی است. یعنی امام حسین(ع) با شهادت خویش و فرزندان و یارانش، کاری که از عهده کمتر کسی برمیآمد انجام داد و خود را قربانی خدا و رضایت او کرد.
حضرت زینب(س) تلاش میکند تا بهترین تصویر را از کشته شدگان و شخصیت آنان ارائه دهد همچنان که تلاش دارد تا تصویری از جانبازی شهدا و قساوت و شقاوت دشمنان ارائه کند که هیچ اما و اگری باقی نماند و دستگاه تبلیغاتی و رسانههای دشمن نتوانند آن را دگرگون سازند و یا تصویری دروغین به خورد مردم دهند.
اینجاست که حضرت زینب(س) میفرماید: یا محمداه! صلی علیک ملائکه السماء، هذا حسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطعالاعضاء و بناتک سبایا و ذریتک قتلی، تسفی علیهم الصبا ؛ ای رسول خدا، ای که فرشتگان زمین و آسمان بر تو درود میفرستند، این حسین توست که اعضایش را پاره پاره کردند، سرش را از قفا بریدند. این حسین توست که جسدش در صحرا افتاده، در حالی که بادها بر او میوزند و خاک را بر او مینشانند.
تصویری که این کلمات با سوز در ذهن و قلب هر مخاطبی ایجاد میکند، تصویری است که شاید رسانههای تصویری امروزنیز نتوانند آن را به این خوبی و روشنی ارائه دهند و مخاطب خودرا تحت تاثیر قرار دهند.
این کلمات زمانی گفته میشود که مردم کوفه به طور طبیعی به سرعت به مفاهیم آن منتقل میشوند و در برابر خود تصاویر گذرانی را میبینند که هر روز در میادین جنگ با آن رو به رو بودند؛ زیرا کوفه به سبب آنکه یک پادگان نظامی بوده و مردمانش با جنگ و خونریزی آشنا هستند، وقتی این کلمات را میشنوند تصاویر آن در جلوی چشمانشان رژه میرود، بهویژه که برخی از همین مردمان در خود واقعه حضور مستقیم داشتهاند.
حضرت زینب(س) تلاش دارد که ضمن توضیح نحوه کشتار وحشتناک و اسارت، به وضوح روشن سازد که این کارها در حق امام حسین(ع) نوه پیامبر(ص) انجام گرفته است. پس کسانی که سرور جوانان اهل بهشت و فرزند رسول الله(ص) را به این شکل فجیع به قتل رسانند و دخترانش را اسیر و در بند کنند، باید آنان را از اسلام و مسلمانی مبرا دانست و نام مسلمانی را از ایشان پاک کرد؛ زیرا کسی که فرزند رسولالله(ص) را با آن همه سفارش در حق مودت اهل بیت(ع) و اطاعت از ایشان، میکشد بیگمان از اسلام و مسلمانی بیرون است.
آن حضرت(س) برای تبیین تقویت پیوند استوار میان شهدای کربلا و پیامبر(ص) خطاب را به سمت مادرش میگیرد تا با مخاطب کردن فاطمه(س) گناه نابخشودنی یزید و یزیدیان را روشن سازد و نشان دهد که آنان چه کسانی را شهید کردهاند تا مردم خشم خود را متوجه قاتلین امام حسین(ع) کنند.
آن حضرت(س) خطاب به حضرت فاطمه(س) میفرماید: «ای مادر، ای دختر خیرالبشر، نظری به صحرای کربلا افکن و فرزند خود را ببین که سرش بر نیزه مخالفان و تنش در خاک و خون غلطان است! این جگرگوشه توست که در این صحرا روی خاک افتاده و دخترانت را بنگر که سراپرده آنها را سوزاندند و ایشان را بر شتران برهنه سوار کردند و به اسیری میبرند. ما فرزندان توایم که در غربت گرفتار شدیم.
حضرت(س) سعی دارد که تنها به گذشته بسنده نکند بلکه تصویری از حال ارایه دهد تا وضعیت اسیران نیز دیده شود و با نگاهی به حال، حقیقت آشکارتر شده و آیندهای روشن برای اسیران و تیره برای اسیرگیران رقم زند. از این رو به وضعیت اسیران کربلا اشاره میکند تا مردم شاهد وضع اسفناک اسیران و شرایط سخت اسارت ایشان شوند و هم درس بگیرند و هم اعتراض کنند تا وضعیت اسیران بهبود یابد و دختران و کودکان کمتر رنج برند.
ایشان از هر فرصتی بهره میبرد تا تصویری از حقیقت ارایه دهد که دیگر هیچ شبههای در آن ایجاد نکنند و رسانههای دشمن نتوانند حقایق و وقایع را وارونه جلوه سازند و مردم را همچنان با خود همراه نگه دارند کاری که حضرت زینب(س) در مجالس گوناگون و حالات مختلف میکند این است که پیام عاشورا را زنده نگه دارد و با توصیف ددمنشی یزیدیان، شایستگی آنان را برای مسلمانی سلب کند به طوری که کسی رغبت به امارت آنان نداشته باشد و با حکمرانی آنان به عنوان فاسق و کافر و فاجر مخالفت کند.
از مواردی که حضرت زینب(س) به ارایه تصویری روشن از کربلا و حقیقت آن میپردازد هنگامی است که با سر امام حسین(ع) مواجه میشود. ایشان در این هنگام میفرماید: به فدای آن کس که سپاهش روز دوشنبه غارت شد. به فدای آنکس که ریسمان خیامش را قطع کردند. به فدای آن کس که نه غایب است تا امید بازگشتنش باشد و نه مجروح است که امید بهبودیاش باشد. به فدای آن کس که جان من فدای او باد. به فدای آن کس که با دلی اندوهناک و با لبی تشنه او را شهید کردند. به فدای آنکس که از محاسناش خون میچکید. به فدای آنکس که جد او رسول خداست و او فرزند پیامبر محمد مصطفی و خدیجه کبری و علی مرتضی و فاطمهزهرا سیده زنان است. به فدای آن کس که خورشید برای او بازگشت تا نمازگزارد.
در این عبارت هم شخصیت فردی و هم خانوادگی امام حسین(ع) معرفی میشود و رفتاری که دشمنان با این شهید انجام دادند توصیف میشود تا مردمان دریابند که با چه کسی دشمنی شده و چه کسی را به شهادت رساندهاند و بدتر این که چگونه این کار را کردند و چه شقاوتها داشتهاند.
این تصویرسازیها کار خودش را میکند و اشک را بر دیدگان جاری و قلوب را علیه دشمنان میشوراند به گونهای که کوفه علیه یزید و یزیدیان و حتی شوهران و برادرانی میشورد که در این جنگ حضور داشتند. اوضاع به سرعت در کوفه و شام دگرگون میشود به طوری که یزید باقی ماندن و اسارت بیشتر آنان را صلاح نمیبیند و مصلحت را حتی در برائت از قاتلان میبیند؛ ولی این مصلحتاندیشی کارساز نمیشود و به سرعت در مدینه شورشی پدیدار میشود و واقعه حره رخ مینماید که طومار حکومت یزیدی را میپیچد و سپس واقعه توابین و مانند آن پدید میآید که در نهایت حکومت امویان به سبب خونخواهی مردم تحت شعار «یالثاراتالحسین» در هم پیچیده میشود.