اوکراین، نقطه تلاقی رقبای دیرین(نگاه)
اوکراین از جمله کشورهایی است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همواره عرصه تاخت و تاز و زورآزمایی دو جبهه غرب و شرق بوده به طوری که در سالهای اخیر این کشور شاهد بروز کشمکش میان قدرتهای سنتی بینالمللی در رخدادهایی چون «انقلاب نارنجی اوکراین» در سال 2004 میلادی و اعتراضات اخیر ضددولتی در نوامبر 2013 بوده است. اوکراین به لحاظ ژئو اکونومیک به خاطر واقع شدن در حلقه ابتدایی مهمترین کریدورهای اروپا آسیایی در نقطه ثقل اوراسیا، دارای اهمیت بوده و بدین سبب، در طول سالهای گذشته به نقطه عزیمت دو رقیب سابق بلوک شرق و غرب تبدیل شده است.
سیده مهدیه قرشی
این کشور به جهت برخورداری از موقعیت برتر ژئوپلیتیکی به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه و همچنین دومین اقتصاد بزرگ «اتحاد جماهیر شوروی» سابق و یکی از قدرتهای برتر نظامی در اروپا و جهان تا سال 1991، مطمح نظر قدرتهای غربی قرار گرفته است. این اهمیت تا بدانجاست که برژینسکی از اوکراین به عنوان «ترن سیاست منطقهای پس از گسترش» اتحادیه اروپا یاد میکند. بر همین اساس و با توجه به اینکه اوکراین به دور از نگرش غرب به این کشور، در عین حال گزینه مهمی نیز برای روسیه تلقی میشود و به همین دلیل روسیه همواره درصدد بوده تا ضمن برنامهریزیهایی در جهت مقابله با نفوذ و گسترش ناتو در منطقه محاط خود، اتحادیهای از روسیه، اوکراین، بلاروس و قزاقستان را تشکیل دهد تا در قالب وزنهای در برابر متحدان غرب خصوصا اتحادیه اروپا ظاهر شوند.
این موارد در حالی مطرح شده که آمریکا به کمک همپیمانان خود در اروپا بر آن بوده تا با القای انجام اصلاحات در اوکراین، حکومتی با گرایهای غربگرایانه را بر سر کار آورده تا از قبل آن بتواند در نهایت منافعاش را در حوزه اوراسیا تامین نماید.
در همین راستا به نظر میرسد در شرایطی که روسیه اقدام به استقرار نیروهای نظامی خود در کریمه - که به نوعی خط قرمز اوکراین محسوب میشود - کرده است، چنانچه دولت در اوکراین تغییر کند و حکومت طرفدار آنان زمام امور را به دست گیرد روسیه از اهرمهای فشار خود که تا پیش از این نسبت به حکومت غربگرای یوشچنکو تیموشنکو در سالهای 2004 تا 2010 بهره برده بود، مجددا استفاده نماید، از جمله مهمترین این اهرمها پیش از بهرهگیری از نیروی اجبار و نظامی، قطع هرگونه کمک و تسهیلات روسیه به اوکراین میباشد. از آنجا که این کشور وابستگی شدید به گاز روسیه داشته و در عین حال از درآمد ترانزیت گاز به اروپا نیز بهره کلان میبرد لذا با تغییر سیاستهای روسیه در قبال اوکراین در زمینه استفاده این کشور از موارد منظوره، اوکراین با بحران جدی در حوزه انرژی و در پی آن عرصه اقتصادی مواجه خواهد شد. اگرچه دول غربی در شروع اعتراضات در روزهای گذشته اذعان داشتهاند که به این کشور کمکهای مالی ارسال خواهند داشت اما در درازمدت این امر امکانپذیر نبوده و موجب به چالش کشیده شدن ساختارهای اقتصادی و سیاسی اوکراین خواهد شد.
در این میان با نظری اجمالی به جنگ بین روسیه و گرجستان که در سال 2008 میلادی روی داد میتوان چنین نتیجه گرفت که روسیه تا چه اندازه به استراتژی امنیتی خود که پس از فروپاشی شوروی اعلام گردید و گرجستان و اوکراین در حلقه سوم آن جای گرفتند، اهمیت میدهد. از سوی دیگر این جنگ نشان داد که ضمانتهای غربی تا چه اندازه بیارزشند، زیرا که غرب نتوانست در این درگیری هیچگونه کمکی به گرجستان ارائه نماید. این جنگ ثابت کرد که نیروی نظامی روسیه این توان را دارد که در مقابل هر کشوری از استراتژی امنیتی خود دفاع نماید. در آن زمان اوکراین و گرجستان هر دو طالب عضویت در ناتو و اتحادیه اروپایی بودند اما روسیه با دخالت در گرجستان و جدا کردن نزدیک به یک سوم خاک آن کشور موفق شد اوکراین را از این رویکرد دور کند. در حال حاضر همین شرایط درباره جزیره کریمه در اوکراین ایجاد شده است و این مورد در حالی حائز اهمیت بوده که از زمان فروپاشی تاکنون ایده همگرایی جامع با اتحادیه اروپایی یک امر تحریک کننده و خلاف منافع و امنیت ملی روسیه و اوکراین بوده و همین امر موجب میشود روسیه در هر شرایطی به مواجهه با غرب دست زند زیرا اوکراین شریان اصلی موجودیت روسیه بوده و هرگونه نفوذ غرب در این کشور به بهای به مخاطره افتادن حیات روسیه تمام خواهد شد.
به هر روی وضعیت خاص اوکراین در تقسیم این کشور به دو منطقه غربگرا و کاتولیک و روستبار و ارتدوکس سبب شده همواره پتانسیل بالقوهای برای تجزیه در این کشور وجود داشته باشد و علیرغم اظهارات مقامات غربی و روسی در حفظ تمامیت ارضی اوکراین، با وجود وقوع اعتراضات اخیر و روی کار آمدن دولت موقت با گرایشهای غربی، این پتانسیل به سوی بالفعل شدن سمت و سو یابد و هر آن این احتمال قوت گیرد که شکاف میان دو منطقه، اوکراین را با خطر تجزیه روبهرو کند.اگرچه در همین رابطه، اروپا نگران آن است که تشدید اوضاع و جنگ داخلی به تجزیه اوکراین ختم شود و ناامنی و بیثباتی به درون اروپا رخنه کند. که در این صورت سیل آوارگان یک جنگ احتمالی به اروپا و نیز تبدیل اروپای شرقی به صحنه درگیری میتواند یک تهدید اساسی برای اروپای واحد محسوب گردد. به همین خاطر اروپا به طور خودخواسته به اقداماتی که منجر به پیش آمدن این جریان شود دست نخواهد زد.
اگرچه سوگیری اوکراین به اتحادیه اروپا، این اتحادیه و کشورهای تشکیل دهنده آن را نسبت به تضمین انتقال انرژی از اوراسیا به اروپا مطمئن مینماید.
البته غرب نیز رویههای سابق خود را دنبال میکند و با بهرهگیری از اهرمهای خود در این زمینه به ویژه در حوزه سیاسی و دیپلماتیک با طرح موضوع اوکراین در شورای امنیت سازمان ملل و نیز در نظر گرفتن مجازاتهای اقتصادی علیه روسیه قصد دارد تا دایره تسلط و نفوذ این کشور در اوکراین را کوچکتر کرده و به تثبیت جایگاه خود در این کشور بپردازد و در عین حال بستری برای تزلزل قدرت روسیه در اوراسیا و منابع انرژی آن فراهم آورد.
بر همین اساس آنچه موجب میشود حتی با وجود تصدیگری دولت موقت غربگرا و برگزاری انتخابات در این کشور اوضاع داخلی اوکراین همواره در وضعیت بیثبات باقی بماند این است که روسها میتوانند با اعمال قدرت نظامی، کریمه را از اوکراین جدا کنند و این در حالی است که اوکراین قدرت مقابله با روسیه را نداشته و از سوی دیگر نمیتواند به کمک غرب در این رابطه امید حتمی و قاطع داشته باشد. بنابراین گمان میرود که در روزهای آینده همچنان شرایط مناقشه در این کشور تشدید خواهد شد.
البته در این راستا نباید از نظر دور داشت که همواره گمانهزنیهایی نیز مبنی بر قدرتنمایی نظامی از سوی غرب به منظور بازدارندگی در برابر روسیه وجود دارد که شاید از جمله گزینههای بعدی مورد استفاده غرب در مسئله اوکراین باشد. اما آنچه مسلم مینماید این است که با بروز تنشها در اوکراین، تمامی توجهات از سوریه که تا پیش از این محلی برای رویارویی روسیه و آمریکا محسوب میشد به سوی اوکراین جلب شده است. در واقع در شرایطی که رقابت در زمین سوریه بسیار نفسگیر و وارد وقت اضافه شده بود و میرفت تا طرفین تا مرز گل پیروزی و برتری پیش روند، اما حق وتوی طرف روسی مانع از پیروزی نهایی شد. این امر بدان معنا بود که هرگاه آمریکا و متحدانش حمله نظامی را بهترین گزینه برای رفع مناقشات سوریه عنوان داشتند، با وتوی روسیه مواجه شدند. از این رو ایالات متحده در یک عمل ابتکاری، زمین بازی را به خارج از سوریه منتقل کرد به امید آن که بتواند پیروزی نهایی در سوریه را از آن خود کند. این در حالی است که روسیه همچنان از دولت سوریه حمایت کرده و با وجود شرایط حاکم در اوکراین، به هیچ روی حاضر به عبور از منافع خود در سوریه و فراهم کردن فرصت حضور ناتو در منطقه نمیباشد.