عالم، محضر خداست
محمد مهدی رشادتی
شخصی از امام جواد(ع) خواست او را پندی دهد. حضرت در پاسخ فرمود: اگر بگویم آیا میپذیری؟ گفت: بله. فرمود: 1) صبر و بردباری را بالش خود قرار بده 2) فقر را در آغوش بگیر 3) شهوات را از خود دور کن 4) با هوای نفس مخالفت کن 5) اعلم انک لن تخلو من عین الله فانظر کیف تکون.
این را بدان که پیوسته در محضر دید خدا هستی. خوب توجه کن که چگونه رفتار میکنی. (تحفالعقول ص 478) موعظه پنجم ما را به یاد سخن معروف امام خمینی(ره) میاندازد که گفتند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.
آدمی اگر بتواند این موعظه کلیدی را خوب در خودش هضم کند و آن را به حد باور برساند، قطعاً نتایج پرقیمتی را به بار خواهد آورد.
اگر یقین بدانیم که خدای مهربان در همه حال و در همه جا و در همه زمان، ناظر رفتار و حتی ناظر افکار و اندیشهها و نیتهای ما است، آنگاه در انتخاب روشهای زندگی خویش تجدیدنظر خواهیم کرد.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میفرمود: برای رهایی از شر نفس، راهی جز توجه به خدا و حضور دائم نیست. تا زمانی که در حضور او باشی و اتصالت از خداوند قطع نشود، نفس، قادر به فریب تو نیست. (کیمیای محبت ص 185)
بالاترین توصیه
مرحوم آیتالله بهجت میفرمود: غایت چیزی که از بشر میخواهند، دائمالذکر بودن است. همان چیزی که در روایت آمده سه چیز است که مردم طاقت انجام دادن آن را ندارند، یکی از آنها ذکر و یاد خدا در همه حال اعم از عبادت و گناه است.
برای موعظه یک کلمه کافی است و آن توجه به این است که خداوند در همه حال شما را میبیند (زمزم عرفان ص 117) در حدیث داریم که از عوامل نجات و رستگاری آدمی این است که در نهان و خلوت از خدا بترسی، چنانکه گویی او را میبینی، چرا که اگر تو او را نمیبینی، قطعاً او تو را میبیند.
آیتالله بهجت میفرمود: بالاترین توصیه، این است که خدا را در همه جا حاضر و ناظر ببینی. (همان صص 174-175)
امام حسن(ع) در حال نماز بود که مردی از روبروی محراب ایشان عبور کرد. برخی از همراهان مرد را سرزنش کردند.
بعد از نماز حضرت خطاب به آنها فرمود: چرا او را نکوهش کردید؟
گفتند: برای اینکه وی میان شما و محراب فاصله انداخت.
فرمود: وای بر شما، همانا خداوند به من نزدیکتر از آن است که کسی میان من و او حائل شود. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع) ص 349)
علت عنایت استاد
به شاگرد
در جلسه درس یکی از علمای وارسته، افراد گوناگونی شرکت میکردند. اما استاد به یکی از شاگردان که نوجوان بود، احترام و توجه ویژهای میکرد. روزی از او پرسیدند: چرا به این نوجوان بیش از دیگران عنایت دارید؟
استاد دستور داد چند مرغ آوردند. به هر کدام یک مرغ و یک کارد داد و گفت: بروید هر یک مرغ خود را در جایی که کسی نبیند، ذبح کرده و بیاورید.
در موعد مقرر همه شاگردان مرغ ذبح شده را آوردند. اما نوجوان مرغ را زنده آورد. استاد گفت: چرا آن را ذبح نکردی؟ گفت: شما فرمودید جایی ذبح کنیم که کسی نبیند ولی من هر جا رفتم دیدم خداوند مرا میبیند.
بدین ترتیب آنان علت توجه استاد را به او دانستند و همگی وی را تحسین کردند (داستان دوستان ج 2 ص 47).
میگویند: درویشی بعد از ارتکاب یک گناه توبه کرد و پس از آن پیوسته گریه میکرد. پرسیدند: خدا آمرزنده و باگذشت است، چرا گریه میکنی؟ گفت: هر چند خداوند توبهپذیر و آمرزنده است اما شرمندگی و خجالت از او را چه کنم که مرا هنگام معصیت میدید (منهجالصادقین ج 10 ص 300)
نقل میکنند: یکی از علمای بزرگ پس از پایان تحصیلات خود در حوزه علمیه نجف هنگامی که میخواست به کشورش بازگردد ضمن خداحافظی با استادش از او تقاضای پند و موعظهای کرد.
او گفت: بعد از تمام این زحمتها آخرین اندرزم کلام خداست، این آیه را هرگز فراموش مکن: «الم یعلم بان الله یری» آیا انسان نمیداند که خداوند همه چیز را میبیند (علق 14- یکصد موضوع اخلاقی ص 295).