«بازگشت ادبی دوم» تهمتی ناصواب بر شعر انقلاب اسلامی
رضا اسماعیلی
شعر انقلاب اسلامی را میتوان ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی دانست.
بعد از بای بسم الله، میخواهم برای اولین بار در خصوص «شعر انقلاب اسلامی» بحثی را مطرح کنم که پیش از این - به هر علت - مورد غفلت قرار گرفته است .
تاثیر انقلاب اسلامی بر شعر و ادبیات معاصر از زوایای گوناگون قابل بررسی است که امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی باید توسط ادیبان و محققان مورد بررسی جدی و عالمانه قرار گیرد .
همزمان با قیام تاریخی 15 خرداد سال 42 شعر انقلاب اسلامی متولد شد. از همین رو این مقطع تاریخی را باید به عنوان تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی، ثبت کنیم.
با پيروزي انقلاب در بهمن ماه 57 و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي و تاثيرپذيري شاعران معاصر از شخصيت انقلابي و سلوك معنوي واجتماعي حضرت امام(قدس سره الشريف)، لهجه ادبيات معاصر تغيير كرد و «گفتمان ادبي» جديدي در حوزه ادبيات معاصر شكل گرفت كه اين گفتمان برآمده از بطن فرهنگ ديني و انقلابي و مبتني بر آموزه هاي وحياني و قرآني بود .
پيروزي انقلاب اسلامي و درك حضور معنوي و با صلابت امام در جامعه، الهام بخش شاعران در خلق و آفرينش آثار ادبي با مضامين جديد شد و گفتمان ادبي ايستا و انفعالي قبل از انقلاب، تبديل به گفتمان پويا و انقلابي شد و شعر معاصر در مسير جديدي به راه افتاد.
اولین نسل از شاعران انقلاب اسلامی، تودههای انقلابی و مردم کوچه و بازار بودند، مردمی که با شعارهای حماسی و انقلابی خود - به صورت خودجوش - بنیان ادبیات انقلاب اسلامی را گذاشتند که از جمله آن میتوان به شعارهای انقلابی: « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی » و « استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی » اشاره کرد.
با عنایت به مقدمهای که گفته شد، میتوان نتیجه گرفت انقلاب اسلامی همچنان که در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باعث تحول و دگرگونیهای عمیق و بنیادین شد، بر حوزه فرهنگ و ادبیات نیز تاثیرگذار بود و به باور و اعتقاد من در حوزه شعر نیز زمینه ساز یک «رنسانس ادبی» گردید .
با این وجود، یکی از تهمتهایی که از آغاز تا به امروز به شعر انقلاب اسلامی زده شده و متاسفانه تا کنون نیز کسی به صورت جدی و مستدل در مقام دفاع و پاسخگویی و رفع اتهام بر نیامده است، اتهام «بازگشت ادبی» به شعر شکوهمند و مظلوم انقلاب اسلامی است.
متاسفانه علاوه بر اینکه برخی از پژوهشگران و استادان دانشگاه در قالب مقالات و سخنرانیها «شعر انقلاب اسلامی» را به تازیانه بیمهری بستهاند و از این جریان پویا و بالنده با عنوان « بازگشت ادبی دوم » یاد کردهاند - که بدون شک این تهمت، تهمتی ناصواب و جفایی بزرگ در حق شعر و شاعران توانمند انقلاب اسلامی است - گاهی نیز برخی از دوستان - دانسته یا ندانسته - شعر انقلاب اسلامی را به رگبار چنین اتهام ناصوابی بستهاند ! البته یقین دارم که این امر هرگز از سر عناد و غرض ورزی نیست و پیش از آن که بخواهم کسی را متهم کنم بیشتر بر این باورم که چنین قضاوتی ریشه در فاصلهها و سوءتفاهماتی دارد که بین شاعران انقلاب اسلامی و جامعه دانشگاهی ما به خاطر عدم تعامل مثبت و سازنده وجود دارد که با «وصل» و «به هم رسیدن» و گفتمان علمی سازنده میتوان پرونده چنین مباحثی را برای همیشه بست .
وجوه افتراق جریان «شعر انقلاب اسلامی» با شعر «دوره بازگشت»
شاعران «دوره بازگشت» به سنت برگشتند و در سنت متوقف شدند، و در شعر - بیهیچ نوآوری و خلاقیتی - به تقلید طوطی وار از گذشتگان پرداختند. تحلیل «یحیی آرین پور» از چگونگی و چرایی شعر دوره بازگشت روشنگر و خواندنی ست :
«از اواسط حکومت کریمخان زند، دو، سه تن از مردان خوش قریحه و صاحب ذوق یکباره روی از سبک رایج هندی برتافتند و به شیوه استادان پنج و شش قرن پیش پرداختند و زمینهی پیدایش گویندگان از خود بزرگتر را فراهم کردند ... حیات این دوره طولانی نیست. این دوره کم و بیش تا زمان انقلاب مشروطه ادامه پیدا کرد. شعرای دوره رنسانس، میکوشیدند که سخنان پیشنیان را بی کم و کاست و به حد کمال زنده کنند و آثاری به وجود آورند که با گفتههای بزرگان عهد کهن برابری کند. ملکالشعرای فتحعلیخان - صبا - به روال شاهنامه و به همان وزن و ترتیب، شعر حماسی و رزمی میساخت. سروش، مجمر، معتمدالدوله نشاط و ... از شاعرانی چون فرخی و معزی و حافظ تقلید میکردند و همگی در رشته خود چنان مهارت و شایستگی به خرج میدادند که سخن آنان از حیث رعایت نکات فن اختلافی با آثار پنج، شش قرن پیش نداشت. با این فرق که استادان قدیم بیش از آن که در بند وزن و قافیه و سخنآرایی باشند، به معانی و مضامین اشعار و اقوال خود توجه داشتند و هنر خویش را احساس میکردند، ولی سخنوران دوره بازگشت بیآن که چنین اندیشه و احساسی از هنر خویش داشته باشند، اشعار ادوار گذشته را شبیهسازی و به اصطلاح خود، تتبع یا اقتفاء میکردند. (آرینپور، یحیی. از صبا تا نیما )
شاعران انقلاب اسلامی اما اگر بازگشتی به سنت داشتند، نه به قصد توقف در سنت و تقلید و تکرار از گذشتگان، بلکه برای احیا و بازسازی سنتهای ادبی و «روزآمد» کردن آنها بود. در واقع شاعران انقلاب برای خلق شعری «از جنس زمان» با هوشمندی و زمان شناسی «گذشته» را به «حال» احضار کردند، چنان که به اعتراف بسیاری از بزرگان، قالبهای اصیل شعر پارسی همچون غزل، رباعی، دوبیتی، قصیده و ... بعد از انقلاب از کما بیرون آمدند و جانی دوباره یافتند. به این معنا که شاعران انقلاب توانستند با توانمندیهای ادبی خود روحی دوباره در کالبد این قالبها بدمند و آنها را به گونهای بازسازی و احیا کنند، که بار دیگر مورد استقبال جامعه ادبی قرار گیرد.
نسل شاعران انقلاب با نبوغ ادبي خويش قالبهای فراموش شده ادب پارسی را با توانمندی تمام و مطابق با ذوق و ذائقه مخاطبان امروزی شعر بازسازی کردند و باعث شدند كه اين قالبها – با وجود همة چالشهايي كه بين نوسرايان و سنتي سرايان وجود دارد – به عنوان محوريترين قالبهای ادبي بار دیگر به حيات باشكوه خويش ادامه بدهند. این ابتکارعمل باعث شد كه در کنار جريان شعر نیمایی و سپید، قالبهای ادبی از پیله مهجوریت و انزوا بیرون بیایند و به خاطر انطباق با مؤلفههاي شعر نيمايي (انطباق مضموني و محتوايي) و همراهي شاعران انقلاب با جريان شعر معاصر، شاهد ظهور خجسته پديده یا جریانی به نام «غزل و رباعی نيمايي» باشیم .
آری، انقلاب اسلامی شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد. به عبارت ساده تر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نو آوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسلهای ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته، تجدیدحیات و احیای قالبهای ادبی با بهره گیری از قابلیتهای نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدلهای تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد. منظور از «رنسانس ادبی» نیز دقیقا چنین چیزی ست. یعنی دميدن روح «تجدد و نوآوري» در كالبد قالبهای ادبی ، و پیوند موفق «سنت و مدرنیته» .
از این منظر شعر انقلاب اسلامی را میتوان ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی دانست و شاعران انقلاب را نیز فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و «نیمای بزرگ».
جان کلام آن که اطلاق عنوان «بازگشت ادبی» به شعر انقلاب اسلامی، محلی از اعراب ندارد و تهمتی از اساس بیبنیان است. امید آن که دیگر پژوهشگران ارجمند نیز با ورود به این مبحث و تامل در آن، مسیر نوآمدگان این وادی را روشن کنند و در تبرئه شعر انقلاب اسلامی از این تهمت ناصواب بکوشند – اینچنین باد.
به عنوان نمونه و حسنختام، شما را به زمزمه غزلي نيمايي از جاودان ياد قيصر امينپور دعوت ميكنم و دامن سخن را كوتاه :
گفتي: غزل بگو! چه بگويم؟ مجال كو؟
شيرين من، براي غزل شور و حال كو؟
پر ميزند دلم به هواي غزل، ولي
گيرم هواي پر زدنم هست، بال كو؟
گيرم به فال نيك بگيرم بهار را
چشم و دلي براي تماشا و فال كو؟
تقويم چار فصل دلم را ورق بزن
آن برگهاي سبز سرآغاز سال كو؟
رفتيم و پرسش دل ما بيجواب ماند
حال سوال و حوصلة قيل و قال كو؟