kayhan.ir

کد خبر: ۷۱۲۳
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۸
تاثير«زندگي دوم» يا همان«زندگي ديجيتالي» بر بشر(بخش سوم و پاياني)

قرن تنهايي با ستاره هاي دروغين


محمد امين نوروزي

اگر قرن 21  قرن ارتباطات ناميده شده است به معنايي که انسان­ها به همديگر نزديک شده اند و از احوالات يکديگر بيشتر باخبراند و در جمع گرايي بسر مي‌برند، دروغ بسيار بزرگي گفته شده است. انسان در قرن ارتباطات بيش از هر دوره اي ديگر از زمان تاريخ منزوي و تنها شده است. قرن جديد ، قرن جدايي و تنهايي است. قرن انزواي انسان‌ها از يکديگر است. انسان‌ها دائم در حال جدايي و دوري گزيني از يکديگر هستند و پناه به زندگي‌هاي مجازي مي‌آورند. اصلا تکنولوژي آمده است که جايگزين انسان باشد يعني به جاي اينکه وقت خود را با يک فرد حقيقي مثل والدين يا همسر به سر کنيد ، با وسايل تکنولوژيک وقت گذراني کنيد. تکنولوژي عامل انقطاع است نه عامل به هم پيوستگي. البته تکنولوژي به هم پيوستگي مجازي و شبح وارانه اي را براي انسان به ارمغان آورده است و متاسفانه همين نکته باعث فريب خوردن از تکنولوژي و دنياي مجازي شده است.
يکي از اقتضائات غير قابل کتمان تکنولوژي شکل گيري فردگرايي(Individualism) است، به نظر نگارنده ، فردگرايي ترجمه رسايي براي معادل Individualism نيست، شايد مناسب تر باشد براي انتقال مفهوم از کلمه انزواگرايي استفاده کنيم. برخلاف آنچه عادت مشهور است ، پنداشته مي‌شود تکنولوژي باعث نزديک شدن و به هم پيوستگي شده است ، اما اين مجاز ، هيچگاه حقيقت نخواهد شد. حقيقت اين است انسان‌ها در عين اينکه در فضاي مجازي نزديک به همديگر هستند و همه از حال و احوال مردمان اقصي نقاط جهان مطلع هستند ، اما در يک تنهايي و انزوايي غوطه‌ور هستند، که حتي اجازه نمي‌دهد لحظه‌اي با خود خلوت کنند.  
بسياري از دردهاي روحي و رواني هيچ گاه به زبان قال نمي‌آيند بلکه زبان حال بايد آن را درک کند، بايد باشي و ببيني ، شهود کني تا از حال يکديگر با خبر بشويم، چه بسا دردهاي روحي و رواني که فرد در خود داشته باشد و هيچ‌گاه از آن اگاه نباشد ، اما فرد ديگري به واسطه يک ارتباط حقيقي مشکلات فرد را متوجه شود. در زندگي‌هاي جديد تنها نسبت خود را با وسايل ارتباط جمعي تنظيم کرده‌ايم ، نه با آدم هاي حقيقي و اصيل پيرامونمان. ديدن تلويزيون ، ماهواره، فيلم ، استفاده از اينترنت ، تلفن همراه، بازي‌هاي رايانه اي و ... جزو لاينفک شيوه‌هاي زندگي ماست و قطعا ساعاتي از روز را با يکي از اين وسايل ارتباط جمعي مي‌گذرانيم ، اما چه بسا هفته‌ها بگذرد و نتوانيم با همسر ، والدين، فرزندان و ... ارتباط اصيل و حضوري بگيريم.
مشکل عظيم انسان امروز نداشتن خلوت با خويشتن خويش است. تلويزيون، ماهواره ، اينترنت ، تلفن همراه و ... اطراف ما را محاصره کرده‌اند. اين وسايل که کار اصلي‌شان مرتبط و آگاه کردن انسان ها با يکديگر است ، در عالم اشباح به هم پيوستگي را انجام مي‌دهند، انسان‌ها از همه چيز خبر دارند ، الا نيازهاي فطري خويش . تکنولوژي انسان را خنثي و بي تفاوت مي‌کند. از اخبار آن سر دنيا خبر داريم در حالي که از همسايه ديوار به ديوار، والدين و ... بي خبريم. از مدل هاي خبرهاي تلفني و پيامکي و ... اشباحي بگذريم. درباره حقيقي و اصيل نبودن اين ارتباطات سخن رانديم. البته زندگي دوم به زودي والدين و همسر را نيز از ما خواهد گرفت. انسان‌هاي آينده، تکنولوژي را والدين اصيل خود خواهند پنداشت که همه نيازهاي آن‌ها را برطرف خواهد کرد و به جاي ازدواج با جنس مخالف براي رسيدن به آرامش و ارضاء تمايلات مختلف روحي ، رواني و جسمي با ماشين و تکنولوژي در فضاي مجازي ازدواج خواهند کرد. زندگي دوم ، زندگي خودارضاگرايانه است. فضاهاي مجازي پيرامون خواهان اين است به انسان بباوراند که مي‌توانند بسياري از نيازهاي روحي و جسمي انسان را برطرف کند، لذا عالم اشباح انسان‌ها را در يک روند خودارضايي قرار خواهد داد.
هر سال که مي‌گذرد، اندازه صفحه نمايشگر تلفن همراه ، کامپيوتر ، تلويزيون و ... بزرگ و بزرگتر مي‌شود و تعداد آدم‌هايي که در اين صفحه‌ها مي بينيم يا ارتباط مي‌گيرم ، رو به گستردگي مي‌رود ، اما در ميان اين همه اشباح باز هم تنها و تنهاتر مي‌شويم . درد و عذاب بزرگ انسان معاصر تنهايي و مشکلات روحي و رواني است که با خود حمل مي‌کند ، اما درست اين تنهايي در زماني است که در ميان جمع انبوهي زندگي مي‌کنيم. تمامي روانشانسان به اين تنهايي انسان دوره جديد اذعان دارند ولي خيلي مسخره است ، ما درست در وقتي تنها هستيم که در نهايت جمع بودن هستيم. اين تناقضات از ذاتيات تمدن تکنولوژيک است تا وقتي که اين تناقضات به حدي گسترده و فراگير شود تا باعث فروپاشي اين تمدن فائوستي شود.
جاهلانه تر گمان مردم است به اينکه با گسترش تمدن تکنولوژيک و علمي مشکلات برطرف خواهد شد. تمدن جديد بسياري از مشکلات روحي و رواني، ترس از جنگ اتمي و کشتارهاي ده‌ها برابر بدتر از جنگ‌هاي جهاني ،  بحران‌هاي زيست محيطي از قبيل افزايش گرماي زمين ، گازهاي گلخانه اي و ... را دارد و روز به روز اين مشکلات تشديد مي‌شود و مجموعه شرايط کره زمين را تبديل به يک گلوله آتش کرده است که در آن زندگي کردن را دشوار و دشوار تر مي‌کند  و عامل اين مشکلات مستقيم و غير مستقيم علم و تکنولوژي مي‌باشد، اما باز با عامل مشکلات به سراغ حل مشکلات مي‌رويم. در واقع با عامل مشکلات به سراغ رفع مشکلات مي‌رويم، غافل از آنکه راه حل‌ها، خود عامل معضلات هستند. درست مثل بيماري که به دليل تشخيص اشتباه و تجويز يک دکترشياد به مريضي سختي دچار شده است و باز براي بهبود مريض، آن را دوباره پيش دکتر دروغين ببريم که با نسخه اي اشتباه تر حال مريض را بدتر کند. در يک دور باطل تکنولوژيکال گير کرده‌ايم.
سينما ، تلويزيون و به طور کلي وسايل ارتباط جمعي که انسان را در فضاي مجازي غوطه ور مي‌کند؛ مذهب گمشده انسان مدرن است لذا ستارگان سينما و تلوزيون نيز پيامبران عصر جديد هستند، که انسان‌هاي دور افتاده از خدا را راهبري مي‌کنند. شايد بهترين نمونه آن در عالم سينما را بتوان در فيلم سيمونه (SIMONE) به کارگرداني اندرو نيکول(2002) ديد. در آن فيلم آل پاچينو که نقش کارگردان را بازي مي‌کند ناچار مي‌شود که يک بازيگر مجازي / ديجيتالي را جايگزين ستاره فيلمش سازد. اما مشکل از اين جا آغاز مي‌شود که فيلم با استقبال روبه رو مي‌شود و مردم مي‌خواهند ستاره جديد «سيمونه» (رابرتس) را از نزديک ببينند. مردم به حدي عاشق سيمونه مي‌شوند که آل پاچينو جرات گفتن مجازي و دروغين بودن سيمونه را ندارد.
 سيمونه (بازيگر مجازي / ديجيتالي) بت يا سوپر استار معروف و مشهوري مي‌شود که نه تنها ماهيت دروغين آن افشا نمي‌شود ، بلکه علاقه مندي روز افزون به سيمونه به حدي مي‌رود که وارد سياست و رهبري مردم نيز مي‌شود. سيمونه هويت حقيقي نداشت اما درست همين نکته است که فيلمساز مي‌خواهد به مخاطب خود هشدار بدهد که بسياري از ستارگان هويتشان در بي هويتشان است . حال چه در جايگاه هنرمند ، سياست مدار و... باشد. آل پاچينو در اين فيلم با در دست داشتن قدرت تکنولوژيکي که دارد خالق انسان دروغين مي‌شود و کارگرداني جامعه را در دست مي‌گيرد. به طور کلي دنياي مجازي مي‌تواند بي هويت‌ها را باهويت کند و زمانه، زمانه شبح‌هاي انسان نماست. ما در عالم اشباح زندگي مي‌کنيم. وقتي حقيقت در عالم فلسفه و انديشه دنياي مدرن، سراب مي‌شود؛ مي‌بايست واقعيت مجازي ، واقعيت حقيقي شود. بايد سيمونه ها پيامبران عصر جديد بشوند چرا که دنياي تکنولوژيک ، زندگي در عالم اشباح است.