kayhan.ir

کد خبر: ۶۹۱۴۰
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۲
انتخابات؛ سبک زندگی سیاسی در نظام اسلامی (۶)

الزامات زندگي سياسي


حجت­‌الاسلام دکتر محمدجواد نوروزی
زندگی سیاسی دارای الزاماتی است که در نظر و عمل، قابل توجه است. پایبندی و اعتقاد به ابعاد فراگیر دین، مبنی بر اینکه دین فقط یک اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه هیئت آدمی را در برمی‌گیرد. اعتقاد به جداناپذیری دین از سیاست و اینکه اسلام از نظریه‌ای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار است و به‌ دلیل تکیه بر وحی، از دیگر نظریه‌های سیاسی متکی بر خرد انسانی، برتر است. اعتقاد به تشکیل دولت براساس اسلام و اعتقاد به این امر که استعمار غرب عامل عقب‌ماندگی مسلمانان است و هدف نهایی بازسازی جامعه براساس اصول اسلامی است و در این راه، به ‌دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمه‌ای ضروری تلقی می‌شود.
الزامات نظری زندگی سیاسی
 1. پایبندی به فکر و اندیشه اسلامی
ایمان به خداوند تعالی، اعتماد به ارزش‌های اسلامی، اعتقاد به وحی و نقش بنیادین آن در تکلیف‌محوری و وظیفه‌محوری و توجه به معاد و نقش سازنده معاد در ساختن فرد و جامعه، از مجموعه مفاهیمی است که در فکر و اندیشه اسلامی وجود دارد و باعث می­‌شود که یک مسلمانِ مکتبی، همیشه سرزنده و بانشاط، برای حضور در صحنه و ایفای نقش اثرگذار، آماده باشد.
2. ارزش زندگی سیاسی اسلامی
زندگی سیاسی یک ارزش مثبت است، هر چند از نگاه برخی به‌ویژه سکولارها به مثابه یک ضدّ ارزش قلمداد می‌شود. امروزه برخی براساس رسوبات رویکرد سکولارها، عزلت‌گزینی را انتخاب  کرده و پرهیز از ورود در مسائل سیاسی را ارزش قلمداد می‌کنند؛ در حالی‌که این امر، با روح آموزه‌های دینی تعارض دارد. ما معتقديم که، زندگی سیاسی یک ارزشِ پایه‌ای و بنیادینِ دینی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی است و بر مبنای آن، چنين انسانی مجاهد، مسئول، فداکار، وظیفه‌شناس و یک قهرمان دینی است.
روند غرب‌باوري و غربزدگي را كه متأسفانه داشت در بدنه‌ مجموعه‌هاي دولتي نفوذ مي‌كرد، متوقف گرديد؛ اين چيز مهمي است. حالا يك عدّه‌اي در جامعه، ممكن است به هر دليلي شيفته‌ يك تمدّني يا يك كشوري باشند؛ اما اين وقتي به بدنه‌ مديران انقلاب و مجموعه‌هاي انقلاب نفوذ مي‌كند، بسیار خطرناك مي‌شود. اين ديده مي‌شد؛ خب، جلويش گرفته شد.
گرايش‌هاي سكولاريستي ـ‌كه متأسفانه باز داشت در بدنه‌ مجموعه‌ مديران كشور نفوذ مي‌كرد‌ـ جلويش گرفته شد.
3. عینیّت دیانت و سیاست
در ساحت نظر و تئوری، باور‌مندي به عینیّت دیانت و سیاست، یکی دیگر از الزامات زندگی سیاسی به ‌شمار می‌رود. پيوند دين و سياست يكي از مباحث مهم در حوزه انديشه سياسي و اجتماعي امروز به ‌شمار مي‌رود. اما برخي با انكار هرگونه پيوند ميان اين دو مقوله، تداخل يكي از آنها را در امور ديگري موجب ناكارآمدي مي‌دانند و به جدايي كامل و پرهيز از تداخل آنها براي حفظ حرمت هر يك توصيه مي‌نمايند. انديشه سكولار مروج چنين نظريه‌اي مي‌باشد.
4. توجه به وظایف و تکالیف
توجه به وظایف و تکالیف سیاسی چهارمین الزام سیاسی است، که به‌عنوان متن بندگی خداوند مطرح است. اقتضای تقوای الهی ولایت‌مداری است؛ تقوا بدون ولایت‌مداری امکان ندارد. برخورداری از ویژگی‌هایی نظیر امانت‌دار بودن، دوری از قدرت‌طلبی، حبّ نفس، شهرت و محبوبیّت و پرهیز از حزب و گروه‌گرایی از دیگر الزام‌های زندگی سیاسی است.
مجموعة این الزامات سیاست‌ورزی مؤمنانه، بر پایه ایمان و بر مدار تقوا قلمداد می‌شود. در مقام عمل، پایبندی به این الزام‌ها بود که نخبگان، خواص، مراجع و حوزه‌های علمیه، اصحابِ مناصب، توده‌های مردم با مشارکت در انتخابات 12 فروردین سال 1358 و رأی دادن به جمهوری اسلامی نوعی حضور سیاسی (زندگی سیاسی) را رقم زده و با لبیک‌گویی به ندای امام خمینی‌ـ‌رِضْوانُ‌الله عَلَيْهِ، بر پایة حقوق و سبک زندگی اسلامی، الگوی نوینی از حاکمیّت سیاسی را محقق ساختند. مجاهدت، فداکاری، زیست مؤمنانه و پایبند به ولایت، موجب می‌شود خداوند نوری فراروی انسان قرار دهد تا دچار گمراهی نشود. زندگیِ سیاسی، آميخته با آیات و روایات و با مفاهیم تقوایی و ایمانی است.
5. رویکرد هدایت‌محورانه به سیاست
پنجمين الزام نظری در سبک زندگی سیاسی رویکرد هدایت‌محورانه به سیاست و نه اصالت قدرت است امام خميني‌ـ‌رِضْوانُ‌الله عَلَيْهِ‏‌‌ـ در تعريف سياست مي‌فرمايد: «سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به ‌طرف آن چيزي كه صلاحشان هست، صلاح ملّـت است و صلاح افراد است (و در ادامه مطلب، این امر را مختص به انبيا می‌دانند و معتقدند)، ديگران اين سياست را نمي‌توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياست و به تبع آنها به علماي بيدار اسلام».
زندگی با تدابیر سیاسی، راهی برای اجرای شرع است. اعلام وفاداری به آموزه‌های اسلام در زندگی سیاسی، اجتماعی و همراهی با زمامدار مسلمین، بزرگترین عبادت است که يکي از موارد تجلّی آن در زمان ما، شرکت در راهپیمایی 22 بهمن است و این نوع از مشارکت سیاسی، باعث خلوص بیشتر، تقوا و بندگی خدا می‌شود.
6. جامعیّت دین اسلام
باورمندی به جامعیّت دین اسلام از دیگر الزام‌های نظری سبک زندگی است. رویکرد بخشی به دین پذیرفته نیست. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ»
دين مجموعه قوانين الهى مرتبط و به شكل يك سيستم می‌باشد. سيستم يعني مجموعه قوانين كه به هم پيوسته و هدفمند است. مجموعه قوانين الهى را به شكل مجموعى باید اجرا كرد و عدم اجراي بخشى از سيستم، موجب خلل در كل سيستم مى‌شود. در فرمايشات امام باقرـ‌‌عَلَيْه‌السَّلَامُ‏‌ـ آمده است که «انّ الله تَعالی لَم یَدَعْ شیئاً تحتاجُ إلیه الاُمة إلی یوم القیامة إلاّ أنزله فی کتابِه وبیّنه لرسوله؛ خدا چیزی را که مردم به آن در زندگی نیاز دارند، فروگذار نکرد و آن را در کتاب خود فرو فرستاده و برای رسولش روشن ساخته است».
7. ارزش‌های اخلاقی
پاسداشت ارزش‌های اخلاقی از دیگر الزام‌های نظری سبک زندگی است. انقلاب اسلامی، الهام‌بخش ارتباطات اجتماعيِ صميمانه مردم، گذشت و فداكاري و وحدت هر چه بيشتر میان مردم بود. رعایت اصل انصاف و حق‌مداري در زندگي اجتماعي، داشتن رابطه براساس آموزه‌های مكتبي، رعايت حقوق متقابل، اصل خيرخواهي، مهر و خشم مقدّس در زندگي،‌ اعتدال در برخوردهاي اجتماعي، تعامل، خدمتگزاري و همچنين ادب در برخوردهاي اجتماعي، اصولي است كه در بحث سبك زندگي از نگاه دين مورد توجه است.
8. انصاف و حق‌مداري
اصل انصاف و حق‌مداري در زندگي اجتماعي، يك ضرورت در زندگي ديني قلمداد مي‌شود كه منهاي آن نمي‌توان ادعاي زندگي ديني را داشت. اين اصل اقتضا می‌کند كه انسان بکوشد تا در هيچ عرصه‌اي از مرز حق بيرون نرود. جامعه ديني بايد جامعه تواصي به حق باشد و حق‌مداري در اين عرصه، بسيار مهم و كليدي است. چنانچه در آيات قرآن موضوع عدالت اجتماعي با اهميّت قلمداد می‌شود.
همان امّت وسط و زندگي متعادل داشتن، اساس زندگي اسلامي است؛ يعني همه با هم عضو يك خانواده‌اند. پايبندي به تعهّدات اجتماعي از ديگر ارزش‌هاي حاکم در زندگي است».
الزامات عملی زندگی سیاسی
1. جذب حداکثری
وحدت در كشور، تنها حول مكتب امام‌ـرِضْوانُ‌الله‌عَلَيْهِ‏‌‌ـ صورت خواهد گرفت، ديدگاه‌ها و مباني، همان مباني انقلاب است كه بارها رهبر انقلاب آن را تبيين كرده است. وحدت در عمل؛ يعني تبعيّت از رهبري. اين نظام، ولايت و رهبري واحدي دارد و به‌ جز اين، چارچوب ديگري براي وحدت قابل تصوّر نيست. وحدت حول اصول است و نه منافع سياسي و حزبی.
محور وحدت، مكتب و نه قدرت است. حاکمیت تفکر ناب امام‌ـ‌رِضْوانُ‌الله‌عَلَيْهِ‏‌‌ـ و انقلاب و پايداري بر اصول و ارزش، محور وحدت است. وحدت با کساني که موضعِ شفافي در برابر فتنه 88 نگرفته‌اند و با توجه به روشن بودن حق و باطل، از منافع خويش دست نکشيده و حق را کتمان کرده‌اند، ممکن نخواهد بود.
جذب حداكثري بدان معنی نیست كه يك فرد خاطي را به هر قيمت حفظ كرد، به‌گونه‌ای که اين رفتار نا‌موجه، به قيمت اين امر باشد که 20 ميليون نفر مردم به او و نظام پشت كنند. روشن است که حفظ20 ميليوني، جذب حداكثري است. توجه به اين اشتباه روشي، می‌تواند ما را در تحقق آرمان‌هاي كليدي حفظ كند.
2. تراز گفتمان انقلاب اسلامی
در انتخابات می‌بایست به فردی که دیدگاه‌ها و عملش با گفتمان انقلاب اسلامی، انطباق بیشتری دارد و براساس معیار‌های مقام ولایت تا امروز ابراز شده است، رأی داد. اگر فرد یا دولتی، در تطبيق و حركت براساس گفتمان، دچار انحراف شد، طبیعی است که دغدغه گفتمانی موجب طرد افراد می‌شود. با افراد باید بر مبنای آموزه امر به معروف و نهی از منکر برخورد کرد. بنابر این، همه باید نگران ظرفيتي باشند كه در ميدان گفتمان گرد هم آمده است. پايداري و استقامت بر محوريّت ارزش‌هاي ديني و ارزش‌هاي انقلاب، ملاک تشکّل گفتمانی است. معيار پابرجايي فكر و گفتمان است اما پویایی گفتمانی، مستلزم رویش در کنار ریزش‌ها است. مقام معظم رهبری‌ـ‌‌مُدَ‌‌ظِلُّهُ‌الْعالی‌ـ درباره گفتمان سوم تیر معتقدند که:
«اين گفتمان، در بين مردم به‌طور محسوسي زنده است و وجود دارد؛ كه وجود اين گفتمان ميان مردم هم، عامل عمده و اصليِ گرايش آنها به اين دولت و اين رئيس‌جمهور محترم بود... خود اين نعمت بزرگي است كه اين تفكر به ‌صورت يك گفتمان مسلّط در جامعه درآمد و همچنان ادامه دارد و بعد از روي كار آمدن اين دولت، بحمداللَّه تقويت هم شده است».
در نگرش مقام معظم رهبری‌ـ‌‌مُدَّ ظِلُّهُ الْعالی‌ـ پايبندي به اصول و ارزش‌ها، شاخص مهمي است. برجسته شدن ارزش‌هاي انقلاب، مسئله‌‌ ساده‌‌زيستي مسئولان، استكبارستيزي، افتخار به انقلابيگري و گرايش عمومي مردم و مسئولان كشور به حركت انقلابي، جهت‌گيري انقلابي، ارزش‌هاي انقلابي و مباني انقلاب است. به اعتقاد مقام معظم رهبری‌ـ‌‌مُدَّ ظِلُّهُ الْعالی‌ـ اين امر يكي از عوامل گرايش مردم به دولت است؛ يعني مردم به اين ارزش‌ها اهميّت دادند. مسئله‌‌ دعوت به عدالت، مسئله‌‌ ساده‌‌زيستي، دور بودن مسئولان از تجمل؛ اينها مجموعه مسائل مهمي بود که موجب روی آوردن مردم به گفتمان سوم تیر شده است».
وقتی که ما می‌گوییم گفتمان انقلاب اسلامی، منظور، همین اسلام، مکتب اهل‌بیت، ولایت مطلقه فقیه، قانون اساسی و تبلور همه اینها در خط امام و رهبری است. گفتمان انقلاب اسلامی نیز به‌گونه‌ای است که ملّـت را به صحنه کشانده و موجب خلق حماسه می‌شود.
3. نظام مردم‌­سالاری اسلامی
از نظر مردم‌­سالاری اسلامی، مشروعیّت این نظام، الهی بوده اما ساختار نظام، مردمی است. قدرت واقعی این نظام، به دست مردم است و مردم همیشه این حقیقت را درک می­‌کنند که سرنوشت خودشان را در اختیار خود داشته و می‌توانند سرنوشت خود را هرگونه که می‌‌خواهند، رقم بزنند و همین باعث می­‌شود که ملّـت، حساس باشد و وقتی که دشمنان همآورد‌طلبی کنند، ملّـت هم تمام قد در مقابل دشمنان بایستد.
 4. انتخابات واقعی
انتخابات واقعی یکی از ظرفیت‌های سبک زندگی سیاسی در انتخاب‌ها است. انتخابات واقعی یعنی رقابت، حقیقی است، چرا که صندوقِ رأی، حرف آخر را می‌­زند. ساز و کارهای انتخاباتی «یعنی شورای نگهبان و هیئت اجرایی مرکزی انتخابات» همه و همه بر پایه سازوکارهای قانونی و جدّی، به وظایف خودشان عمل می­­‌کنند و در اصل، ملّـت، انتخابات را اداره می­‌کنند. مردم در این 34 سال گذشته، این حقیقت را درک کرده‌اند که بر پایه انتخاب خودشان است که دولت‌­ها سرکار می­‌آیند و بر پایه انتخاب خودشان مجالس شکل می­‌گیرند و بر پایه انتخاب آنهاست که امور مهم جامعه رقم می­‌خورد. چه ­بسا شخصیت­‌هایی بوده‌­اند که به پشتوانه رأی مردم، شهرت و قدرت پیدا کرده و در سرنوشت مردم تأثیرگذار شده‌­اند در حالی که قبل از انتخابات، نه آن معروفیت را داشتند و نه آن اقتدار را، و این، نشان­دهنده این است که انتخابات در کشور ما واقعی است.
5. برخورداری از روحیه جهادی و انقلابی
ملّـت در فراخوان­‌های ملّی و حضور در صحنه­ مقابله با دشمنان اسلام، هر چقدر ببینند که دشمن جدّی‌تر در میدان حاضر شده، ملّـت هم با تمام ظرفیت در صحنه حاضر می­‌شوند و اکنون هم که فضا، فضای تهدید و تحریم و فضای ایجاد یأس و ناامیدی در ملّـت است، همه این فضاسازی‌ها باعث می‌شود که ملّـت بر پایه روحیه جهادی و اقتصادی در صحنه حاضر شده و حماسه‌ساز باشد.
هم اکنون جامعه ما در وضعیت و موقعیت جهادی به سر می‌برد؛ تحریم و تهدید دشمن و طراحی­‌های به ظاهر تضعیف‌کننده، نظام و استراتژی انسجام ضدّ انقلاب خارجی و فتنه‌گران داخلی، موجب ایجاد یک موقعیت هم­اوردی شده، که تنها با راهبرد حماسه سیاسی می‌توان از آن گذر کرد و پیروزی ملّـت بانشاط و متکی به اراده الهی را رقم زد. با این رویکرد است که مقام معظم رهبری‌ـ‌‌مُدَّ ظِلُّهُ الْعالی‌ـ امسال را سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامیده‌اند. اتخاذ رویکرد جهادی و انقلابی و به نوعی عزّت­‌آفرینی و انتخاب گزینه مقاومت در برابر گفتمان تسلیم و این امر مبتنی بر حضور گسترده مردمی است.
در ساحت اجتماعی پايه‎‎هاي زندگي جهادي به استقلال روحي فرد و استقلال او در شكل‎گيري انگيزه‌هايش براي رفتارها و عادت‎‎هايي كه فراتر از منافع فردي و مقبوليّت اجتماعي دارد، برمي‎گردد. اگر انساني فقط اسير منافع خودش باشد و براي آرمان تلاش نكند، نمي‎تواند زندگي جهادي داشته باشد. اگر انساني تحت تأثير جامعه قرار داشته و هنجار‎هاي مختلفي كه در سطوح مختلف جامعه هست، بر رفتار‎ها و انگيزه‎‎هايش تحميل شود، نمي‎تواند زندگي جهادي داشته باشد؛ مثلاً اگر بخواهد به استاندارد‎‎هايي كه مردم به دلايل مختلف براي خودشان وضع كرده‎اند و هيچ پايه و اساسي ندارد، رعايت كند و يا از تمسخر ديگران بترسد و استقلال روحي نداشته باشد، اين انسان چون از استقلال برخوردار نيست - چه استقلال در مقابل نگاه ديگران و چه استقلال از منافع خودش -  نمي‎تواند زندگي جهادي داشته باشد. طبيعتاً اين شخص سبك زندگي‎اي را انتخاب خواهد كرد كه تحت تأثير منافعش به او تحميل شده است.
انسان طراز جمهوري اسلامي چيست؟ آيا انساني كه بايد محصول حيات شهروندان در ساختار‎هاي جمهوري اسلامي باشد؟ ممكن است بعضي‎ دين حداقلي داشته باشند، ولي قوام جامعه ديني، حتي در ايام صلح هميشه وابسته به جهادگران است. بنابراين جهاد و روحيه جهادي و روحيه ايثار و استقلال روحي داشتن، مربوط به دوران خاصي از بحران‎ها مثل دفاع مقدّس نمي‎شود. جهادگري صرفاً مربوط به جوامع بحران‌زده نيست؛ مربوط به جوامعي نيست كه در اثر ستم‎‎هاي بي‎شمار دچار عقب‎ماندگي هستند و مجبورند عقب‎ماندگي خود را با فعاليّت بيشتر جبران كنند. جهادگري در يك جامعه منظم، متعادل و رو به پيشرفت با ساختار‎هاي اجتماعي متقن و نظارت‎‎هاي قوي مورد نياز است و اين است آن حقيقتي كه ما بايد به آن برسيم.
مبارزه با ساختار‎هاي غربي و غير اسلامي، براي آن است كه انسان بتواند به اوج خودشكوفايي در استعداد‎ها و در فطرت خود برسد. در جوامع غربي همواره سبك زندگي به توده مردم تحميل مي‎شود و ريشه شروع فساد هم همين است. انسان‎ها نمي‎خواهند اين‎قدر فاسد باشند. اما روش استكباري نظامات غربي كه در پي استثمار توده‎ها هستند، اين شيوه مديريت جامعه را طراحي مي‌کنند.
اين ساختار‎ها كه اجازه خودشكوفايي به انسان‎ها نمي‎دهند و به معناي حقيقي كلمه، فرصت مساوي براي انسان‎ها قائل نمي‎شوند، تنها بايد با تكيه بر مفاهيم ديني و عقلانيّت اين مفاهيم باشد. علاوه بر آن، بايد با تكيه بر نقد عالمانه‎اي كه در فضاي دانشگاهي صورت مي‎گيرد، اين ساختار‎ها را ريشه‌كن كرده و ساختار‎هاي عادلانه ديني را جايگزين كرد.
ما مي‎توانيم نظم نامشروع يا نظم مشروع داشته باشيم؛ مثل پول نامشروع و پول مشروع. وقتي كه نظم با انگيزه‎‎هاي انساني درست ايجاد نشود، اين مي‎شود يك نظم نامشروع و نظم موجود در تمدّن غرب هم نظم نامشروع است. اين نظم به چپاول كشور‎‎هاي ديگر و غارت آنها اتكا دارد. اين نظم به عقلانيّت مادّي و خودخواهي سرمايه‎داري وابسته است. اين چيزي نيست كه اسلام مي‎خواسته است. نظمي كه در خيابان‎ها و در ترافيك آنجا هست، بايد ببينيم اين نظم برآمده از چه فرهنگي و برآمده از چه طرز تلقي از زندگي است؟ اين نظم بر آمده از نظام سرمايه‎داري و منفعت‎طلبي است كه در نهايت به ظلم فاحش به جهان بشريّت منجر مي‎شود. اين نظم ممكن است ظاهرش شبيه نظمي باشد كه اسلام مي‎خواهد ولي اسلام نيست.
6. حاکمیت قانون و قانون‌مداري
اگر مي‌خواهيم يك زندگي ديني داشته باشيم، بايد براي آغاز هر كار اقتصادي، فرهنگي، ورزشي و غيره مسائل شرعي اسلام را فرا گرفته و با عمل به آن به ديگران هم توصيه كنيم.
اسلام ناب منهاي فقاهت ميسّر نيست و خاستگاه فقاهت، حوزه علميه و روحانيّت متفکر و اصيل و منزه است. بنابراين هر حرکتي اگر بخواهد در مسير خودش تداوم و سلامت فکري اسلامي داشته باشد، البته نيازمند اتصال به روحانيّت اصيل و حاملان فقه اصيل و ناب محمدي است، چرا که هر تفکر اسلامي منهاي روحانيّت غالباً دچار انحراف و يا التقاط خواهد شد.
 7. وجود رهبری فرزانه، باتدبیر و بااخلاص، دررأس نظام
رهبری با رصد استراتژی­های دشمن و آینده‌نگری در فرازهای گوناگون، رهنمودهای حکیمانه‌ای را ارائه می‌دهند و ملّـت را با وظایفشان بیشتر آشنا کرده و در کل، بصیرت­‌افزایی می­کنند.
8. حضور در صحنه
ملّـت حاضر و آماده در صحنه، از بایسته‌های یک انتخابات در سبک زندگی اسلامی است. تجربه نشان داده است که در این سه دهه، ملّـت صبور و ولایت­مدار ایران با حضور پرشور خود بسیاری از توطئه‌ها را خنثی کرده‌اند. امروزه معتبرترین سخنان و رهنمودها نزد توده‌های عظیم و میلیونی ملّـت ایران، رهنمودهای رهبری است و مردم دل در مهر رهبری دارند و همین اعتماد متقابلی که بین ملّـت و رهبری وجود دارد، موجب حماسه‌­سازی خواهد بود.
 9. رشد سیاسی فزاینده
در عرصه­‌های گوناگون، شاهد ارتقای سطح رشد، بصیرت و هوشمندی سیاسی ملّـت هستیم. بصیرت مردم در شناخت و مرزبندی بین دوستان و دشمنان و شناخت حساسیت­‌ها و وظایف، بالارفته است و همین رشد سیاسی بالا، زمینه­‌ساز خلق حماسه بزرگ است.
10. دشمنی­‌های نظام سلطه
قصد دشمن از تشدید تحریم­‌ها و پیوند مذاکرات آلماتی به نتایج انتخابات، این است تا ملّـت کمتر در صحنه حضور پیدا کنند و همین باعث استفاده حداکثری آنان از مذاکرات باشد. ولی همین دشمنی­‌ها موجب می‌شود که ملّـت بیشتر در صحنه انتخابات حاضر شوند.
11. تنوع در عين وحدت
تکثر سیاسی در عين وحدت و حرکت بر مدار اصول، در اندیشه و سیره امام خمینی‌ـ‌رِضْوانُ‌الله‌عَلَيْهِ‏‌‌ـ امری پذیرفته شده و برای بقای یک جامعه امري لازم است. تنوع جریان‌ها و طیف‌های سیاسی گسترده، باعث رونق و جدّی‌تر شدن صحنه رقابت می‌شود و به عبارت دیگر، انتخابات متعلق به ملّـت و متعلق به تمام سلیقه‌های درون نظام که مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول داشته و مرزبندی شفافی با دشمنان دارند، می‌باشد. همین تنوع سلیقه‌ها و نامزدها در واقع باعث می‌شود که برای خلق حماسه سیاسی، رونق بیشتری به انتخابات داده شود.
در سیره سیاسی امام خمینی‌ـرِضْوانُ‌الله‌عَلَيْهِ‏‌‌ـ انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت6  که منشور برادری نام گرفت؛ به تنوع در جامعه و در عین حال توجه به وحدت تأکید شده است. امام خمینی‌ـ‌رِضْوانُ‌الله عَلَيْهِ‏‌‌ـ با یادآوری اينکه اختلافات در بین فقها امری بدیهی است و این سنخ از اختلافات خود دلیلي برای پذیرش ضرورت تکثر سیاسی در جامعه اسلامی به حساب می‌آيد. «کتاب‌های فقهاى بزرگوار اسلام، پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏‌ها و برداشت‌ها در زمینه‌هاى مختلف نظامى، فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و عبادى، تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است، قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پیدا شود».
اما اختلاف سلايق و پذیرش تکثر سیاسی بايد بر پايه معيار و چارچوبي تعريف شود. بر اين اساس، تکثر سیاسی تنها در بین گروه‌هایی مورد پذیرش است که در هدف، اشتراک داشته و به رشد و تعالی اسلام و رستگاری مسلمین فکر کنند و دغدغه رسیدن به آن را داشته باشند.