kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۲۶۵
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۵
ریزش خواص در حکومت علوی- ۱۱

نقش منافقان در فتنه افروزی(پاورقی)


حجت‌الاسلام دکتر جواد سلیمانی
 البته اگر مقصود مدائني از «عرب»، همان خواص جامعه بوده، کلام مقبولی است، ولي اگر مراد او از «عرب» مردم معمولی و یاران آن حضرت بوده باشد، این سخن نیز در خور تأمل است؛ زیرا دیوانی که عمر برای تقسیم بیت‏المال ترتیب داده بود، موجب اختلاف طبقاتی شد. براساس گزارش‌های باقی‌مانده از دیوان مذکور، تفاضل درآمد افراد از بیت‏المال به چندین هزار درهم رسیده بود به گونه‎ای که مردم عادی مدینه بیست و پنج درهم، ولی برخی از خواص مدینه بین چهار، پنج تا دوازده هزار درهم عطا دریافت می‎کردند که این کار مصداق بارزِ بی‌عدالتی در توزیع درآمد بیت‏المال محسوب می‏شد و به صورت طبیعی توده مردم (کسانی را که از امتیازات ويژه محروم بودند) را ناراضی می‏کرد. ازاین‎رو، سیره حضرت عادلانه بوده و از آنجا که عدالت مایه قوام حکومت و ملایم طبع توده مردم است، نمی‏تواند سبب جدایی مردم از حکومت شود. ازاین‎رو، باید سخن امثال مدائنی را بر جدایی خواص (کسانی که طبع زیاده‏خواهی دارند) حمل کرد، نه توده مردم.
از سوی دیگر اگر عدالت اقتصادی و تقسیم مساوی بیت‏المال را موجب جدایی مردم از علی(ع) بدانیم، بايد پرسيد چرا زمان رسول خدا(ص) و خلیفه اول و اوایل حکومت خلیفه دوم که بیت‏المال به صورت مساوی تقسیم می‏شد، مردم از دور آنان پراکنده نشدند و پایه حکومت‌شان سست نگردید. به علاوه مدائنی خود می‌گوید: عده‏ای از یاران علی(ع) نزدش آمده و از او خواستند به اشراف عرب و قریش نسبت به موالی و عجم سهم افزون‏تری از بیت‏المال بدهد. این سخن نشان می‏دهد که مقصود از «عرب» همان خواص منحرف بوده‏اند، نه عوام آنها.
ت. فتنه‏ها
شايد کساني گمان کنند علت زوال اقتدار نظام علوی فتنه‌هايی چون قتل عثمان و جنگ با اهل قبله، قرآن بر سر نِی کردن سپاه شام، امضاي سند تحکیم بوده است؛ زیرا این فتنه‏ها موجب سردرگمی مردم و گمراهی و حیرتشان گردید، به گونه‏ای که تشخیص حق و باطل در آن دشوار گردید و عده زیادی را به انحراف و جدایی از امام علی(ع) کشاند؛ به عنوان نمونه فتنه قتل عثمان، دستاويز جنگ جمل و صفين قرار گرفت به گونه اي که بصريان و شاميان به بهانه خونخواهي عثمان، به جنگ با اميرمؤمنان(ع) آمدند. اساساً اگر عثمان به مرگ طبیعی می‏مرد و علی(ع) به خلافت می‏رسید، حوادث به گونه دیگری رقم می‏خورد؛ ولی بنی‏امیّه عثمان را عمداً به کشتن دادند تا از آن بهره‏برداری کنند، کسی که بیشترین سود را از فتنه قتل عثمان برد، معاویه و کسی که بیش از همه از این فتنه زیان دید، علی (ع) بود.
اين سخن تا حدّی قابل قبول است، یعنی فتنه‌هایی که در دوران حکومت امیرمؤمنان(ع)‌ به وقوع پیوست کاملاً متفاوت با فتنه‌هایی است که قبل از خلافت آن حضرت نمایان می‎گردید؛ اما پرسش این است که ما می‎دانیم قبل از این تاریخ همواره فتنه‏گرانی در جامعه اسلامی بودند و در زمان
رسول خدا(ص) هر از چندی فتنه‏هایی را برپا می‌کردند، چرا وقتی شبيه همين نوع فتنه‏ها در زمان رسول خدا (ص) رخ می‎داد به يک مشکل گسترده و ريشه‌دار اجتماعي تبديل نمی‏شد و دستاويزي براي فروپاشي و تضعيف نظام اسلامی قرار نمی‏گرفت؛ ولی در دروان حکومت امیرمؤمنان(ع) شبهه‌ها روز به روز در دل جامعه رسوخ می‏کرد و دامنه فتنه‏ها گسترش می‏یافت. برای تبیین این پرسش و شفاف‏تر شدن سؤال به برخی از فتنه‌های دوران رسول خدا(ص) اشاره می‏کنیم:
در سال ششم هجری هنگام بازگشت مسلمانان از غزوه بنی‏مصطلق بین یکی از انصار و یکی از مهاجران بر سرِ گرفتن آب از چاهي درگیری به وجود آمد و هریک قبیله خود را به کمک طلبید، عبدالله بن أُبي (سرکرده منافقان مدينه) سعي کرد اين نزاع را که يک دعواي شخصي بود به نزاع قبيلگي بين مهاجران و انصار تبديل کند؛ ولي رسول خدا(ص) بعداز شنيدن فرياد آن دو فرمودند: «دعوها فإنّها منتنة»؛ (رهايشان کنيد، اين سخن بدبويي است). سپس فوراً دستور حرکت را صادر فرمودند و با حرکت لشکر، جوّ آرام شد.
در سال نهم هجری فتنه ساختن مسجد ضِرار در قُبا توسط منافقان با آتش زدن مسجدشان به دستور رسول خدا(ص) در نطفه خفه شد.
ساير فتنه‌هاي عصر نبوي مانند داستان إفک و اعتراض برخي اصحاب به اعطاي سهم ويژه قريش از غنایم جنگ حنين و مانند آن نيز با ميانجي‏گري رسول خدا(ص) بعد از مدت کوتاهی حل و فصل مي‏شد.
چرا در زمان حکومت اميرمؤمنان(ع) جامعه فتنه‏خيز شده بود؟ چرا آتش فتنه به صورت پی‌درپی برافروخته می‏شد و روز به روز دامنه‌اش گسترش می‏يافت؟ چرا توصيه‏هاي آن حضرت فتنه‏ها را خاموش نمي‏کرد؟
 بی‏تردید نقص از امام(ع) نبوده است؛ چرا که آن حضرت رهبري معصوم از گناه و خطا و اشتباه بود. بنابراین علت فتنه‌خیز شدن جامعه علوی که بروز و گسترش شک و شبهه، تردید و انحراف، دستمایه بروز آن بوده را باید در درون جامعه آن زمان جستجو کرد. تا اینجا معلوم گردید سه عامل جنگ‌های داخلی، تقسیم مساوی بیت‏المال و فتنه‌ها، ضربه‌های درخوري به حکومت حضرت امیر(ع) وارد آورده‌اند، اما در اين ميان سختي‏ها و طولاني شدن جنگ‎ها موجب ايجاد يأس و نوميدي در جامعه و سستي سپاه اميرمؤمنان(ع) در ياري آن حضرت گرديد. از اين رو سهم حداکثري در تضعيف حکومت حضرت داشت؛ ولی برپا‌کنندگان جنگ‎ها غالباً نخبگان منحرف و دنيازده و جاه‌طلب و جاهل بوده‌اند. تقسيم مساوي بيت‏المال نیز گرچه موجب کاهش يافتن منافع برخي از خواص و صاحبان مُکنت شد؛ ولي موجب رضايتمندي توده متوسط و مستضعف گرديد. از اين رو سهم چنداني در زوال مقبوليت حکومت علوي نداشت؛ اما فتنه‌هاي پي در پي ناشي از قتل عثمان نيز خود مولود انحراف خواص بود.
از سوي ديگر شبیه این مشکلات نیز در حکومت رسول خدا(ص) وجود داشت. به علاوه شخصیت امیرمؤمنان(ع) مانند رسول اکرم(ص) شخصیتی کامل و معصوم بود؛ به گونه‌ای که همه شرایط لازم و کافی برای مدیریت و حاکمیت جامعه اسلامی را داشت. بنابراین جاي اين پرسش همچنان باقي است که به چه دليل هر از چندي غائله و شورشي عليه آن حضرت بروز مي‏کرد و روز به روز دامنه‌اش برافروخته‏تر مي‏شد.