kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۲۴۸
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۷
خلاصه‌ای از آنچه در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر گذشت

لغزنده در غبار


آرش فهیم
سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر یکی از ضعیف‌ترین دوره‌های این گردهمایی بود؛ هم در اجرا و نوع برگزاری و هم در کیفیت آثار به نمایش درآمده و هم در داوری و تقسیم جوایز.
این بار، حواشی جشنواره فجر از چند ماه قبل از شروع این رویداد آغاز شد و هنوز هم که هنوز است ادامه دارد.  
این حاشیه‌ها با پنهان نگه داشتن اسامی هیئت انتخاب سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر کلید خورد. این درحالی است که این تصمیم، نه تنها نتوانست اسامی این گروه را پوشیده نگه دارد که خودش موجب حاشیه‌های دیگری شد. چون از همان روز اول، رسانه‌ها شروع کردند به گمانه‌زنی درباره اسامی احتمالی اعضای هیئت انتخاب.
پس از اعلام اسامی فیلم‌های راه یافته به جشنواره نیز همچون گذشته، سازنده‌های فیلم‌هایی که نامشان از فهرست برگزیده‌های سی‌و‌چهارمین دوره حذف شد، به جشنواره معترض شدند و در مصاحبه با رسانه‌ها، ورود به بخش مسابقه را حق مسلم خود دانستند. همچنان که پس از آن هم پوستر جشنواره مسئله‌ساز شد و هر کس خودش را صاحب پوستر خاص این دوره از جشنواره معرفی کرد. شهاب حسینی، مشاور دبیر جشنواره هم در اعتراض به عملکرد مدیریت این گردهمایی استعفا کرد و تغییر دوباره در بخش‌ها و نحوه برگزاری جشنواره فیلم فجر هم از دیگر حاشیه‌های قبل از شروع سی‌و‌چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر بود.
وفور چنین حاشیه‌هایی در جشنواره فجر، طبیعی است. چون جشنواره فیلم فجر ما برخلاف جشنواره‌های مهم جهانی، فاقد هویت، چشم‌انداز و راهبرد خاصی است. وقتی خود برگزار‌کننده‌های جشنواره فجر نمی‌دانند که چه می‌خواهند و نمی‌توانند فیلم مطلوب و سینمای آرمانی مدنظر خود را تعریف کنند، چرا از فیلمسازها توقع دارند که قواعد بازی را رعایت کنند و به گزینش‌ها و داوری‌ها معترض نشوند؟
تاکتیک بی‌نظمی
اما با آغاز جشنواره، حاشیه‌ها هم افزایش یافتند. اما نمایش متراکم فیلم‌ها در ساعات پایانی شب، بی‌نظمی در اجرای برنامه‌ها، انفجار جمعیت در پردیس مرکزی جشنواره (برج میلاد) این سؤال را ایجاد کرد که آیا مدیران جشنواره فجر، حداقل آشنایی با اصول و استانداردهای برگزاری یک جشنواره سینمایی را ندارند؟
برخلاف بسیاری از دوستان که معتقدند نحوه برگزاری سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر ناشی از خام دستی مدیران این جشنواره است، بنده معتقدم که این نوع برگزاری، یک تاکتیک است.
مدیران سینمایی دولت که با فقر در محتوا و نزول کیفیت فیلم‌ها مواجه شدند و سرمایه‌گذاری آنها روی جریان سینمایی مرده و سترون موسوم به «هنر و تجربه» یک شکست سنگین در کارنامه آنهاست، برای اینکه بگویند «ما هستیم» تصمیم گرفتند این بار «نقش ایوان» را تغییر دهند. این است که زمان برگزاری نشست‌ها را جا‌بجا کردند، فیلم‌های هنر و تجربه را به عصر منتقل نمودند، سانس سحرگاهی هم راه انداختند تا کارشان نوآوری هم داشته باشد.
گفتند، برای اینکه کاخ جشنواره مشکل انبوه جمعیت سال‌های گذشته را نداشته باشد، سهمیه رسانه‌ها را کاهش می‌دهند. سهمیه رسانه‌ها کاهش یافت. اما جمعیت حاضر در کاخ جشنواره کمتر نشد که نسبت به دوره‌های قبل، افزایش چشمگیری هم یافت و مردم در ورود به محل نمایش فیلم‌ها با مشکل و ناراحتی مواجه شدند.
این وضعیت درباره اعلام نامزدها و اعطای سیمرغ‌ها هم اتفاق افتاد. کار جشنواره فیلم فجر به جایی رسید که در آن «فدا شدن برای آرمان و میهن و مردم» بایکوت شد، اما از ناموس‌فروشی و نژادپرستی با 9 سیمرغ پذیرایی کردند!
نشانه‌شناسی هاری
فیلم «ابد و یک روز» هم در فرم و ساختار و هم در محتوا و مضمون، فیلم پرغلط و ناقصی است. فیلمی که سعی کرده تا حرف‌ها و پیام‌های خود را با نمادها و نشانه‌هایی بسیار پیش پا افتاده و کلیشه‌ای به خورد مخاطب بدهد. نمادهایی که خوانش آنها نیازی به هوش سرشار و سواد چندانی هم ندارد.
این فیلم، همه عناصر و نشانه‌هایی که پیش از این در فیلم‌های جشنواره‌ای به کار رفته بودند را گرد هم آورده است. جوان معتادی که توسط مأمورها به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن بازداشت می‌شود، مردی که خواهرش را به بیگانگان می‌فروشد، خانواده‌ای که زشتی و پلیدی از سر و روی آن می‌بارد، آدم‌هایی که به هم رحم نمی‌کنند و دائم به هم دروغ می‌گویند و نسبت به هم شک و تردید دارند و... درواقع، «ابد و یک روز» روایتی چند پاره و فاقد انسجام و منطق است و همه اتفاقات و نمادها صرفا برای القای التهاب و بحران در فیلم جاگیر شده‌اند. به‌طوری که هر بخش از فیلم را حذف کنیم، هیچ آسیبی به کلیت فیلم وارد نمی‌شود. مثلا ماجرای جوانی که صورت خودش را بریده را اگر حذف کنیم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. حتی حادثه بازداشت اول پسر معتاد هم اگر کنار گذاشته شود، نقصی ایجاد نمی‌شود. به‌طور کلی، اجزای روایت، ارتباطی دراماتیک با هم ندارند.
اینکه چنین فیلمی با چنین فیلمنامه‌ای سیمرغ بهترین فیلمنامه جشنواره را دریافت کرده، خودش نشان می‌دهد که وضع داوری در این دوره از جشنواره فیلم فجر دچار چه فضاحتی است.«ابد و یک روز» دچار «نژادپرستی» دوگانه است. یعنی در آن هم به طور دائم به افغانستانی‌ها توهین و فحاشی می‌شود و هم مردم طبقه محروم ایران را به قدری پست نشان می‌دهد که برای باز کردن گره کار خود، ناموسشان را به همان افغانستانی‌ها می‌فروشند!
فیلم «ابد و یک روز» مردم ایران را وحشی‌هایی معرفی می‌کند که به نزدیکان خود نیز رحم نمی‌کنند. تقریبا تمام اعضای خانواده‌ای که در فیلم می‌بینیم، با دیگر نزدیکانش دچار دعوا و کشمکش و کتک کاری می‌شود. در جامعه‌ای که توسط این فیلم بازنمایی شده، چیزی به نام احترام دیده نمی‌شود. حتی خواهرزاده، دایی خودش را می‌زند! آن هم بدون هیچ دلیل و منطق مشخصی. برادر به برادر، بدترین توهین‌ها را روا می‌دارد. موضوع مقدس مادر در این فیلم جایگاهی معکوس یافته است؛ به‌زعم فیلم، مادر مایه عذاب و دردسر فرزندانش است که یا بچه‌هایش را لعن و نفرین می‌کند یا خودش را! او حتی به فرزندش برای نگهداری مواد مخدر کمک می‌کند! مادری که آرزو می‌کند، زودتر بمیرد.
تنها شخصیت نزدیک به قهرمان در این فیلم، پسر معتاد است. این فیلم، به سبک فیلم‌فا‌رسی‌های پیش از انقلاب، چهره‌ای جذاب و مثبت از یک معتاد و فروشنده مواد نمایش داده است. به همه اینها اضافه کنید وفور نمادهایی چون انسداد دستشویی خانه، قرار داشتن اتاق شخص معتاد و موادفروش در طبقه بالای خانه، فریاد زدن این جمله که «وقتی بابا رفت، خانواده ویران شد» (نقل به مضمون) و ... که پازل این فیلم را برای نمایش چهره‌ای کاریکاتوریزه و تحریف‌آمیز از جامعه ایران تکمیل می‌کند.
نکته این است که از نظر تکنیک درام‌نویسی، انباشت انواع و اقسام بیماری‌ها، پلشتی‌ها و عیب‌ها در یک خانواده، غیرمنطقی و مغایر با اصول فنی و هنری به حساب می‌آید. اما کارگردان فیلم مورد بحث هر چه زشتی و وقاحت است را یک‌جا جمع کرده!
به رئیس محترم سازمان سینمایی عرض می‌کنم: آقای حجت‌الله ایوبی عزیز! این عبارات به «بولتن‌نویس‌ها»، این دشمنان فرضی و توهمی شما هیچ ربطی ندارد. این عبارات را روزنامه «شرق» همان روزنامه‌ای که طرفدار سینه‌چاک دولت شماست منتشر کرده. آقای ایوبی! دقت کنید، عمق فاجعه به قدری است که همان روزنامه‌ای که همیشه از فیلم‌های شبه روشنفکری حمایت می‌کند و سیاه‌نمایی را توهم دلواپس‌ها می‌داند، درباره فیلم محبوب جشنواره شما نوشته است: «ابد و یک روز، پرغوغاترین فیلم امسال است و فریب‌کارترین‌شان. در پس ظاهر پرطمطراق و غلط‌‌انداز رئالیستی – ناتورالیستی‌اش، باطن سیاه و مسموم فیلم‌فارسی لانه دارد. دوربین روی دست پرتکان و ریتم تند فیلم برای دیدن نیست؛ ‌توهم آن است و برای کورشدن. فیلم خاک به چشم‌مان می‌پاشد تا درست نبینیم و با وراجی‌ها و متلک‌های بی‌امانش مانع شنیدن می‌شود. اعتیاد، فلاکت و تباهی، آدم‌فروشی و خانه‌فروشی گویا سرنوشت محتوم این خانه – سگدونی – است. جمله پسر بزرگ و رئیس خانه (معادی) شعار و پیام اصلی فیلم است: «هرکس از این خانه نرود سگ است. هرکس برود و برگردد از سگ کمتر است». آیا «خانه» استعاره وطن نیست و اهالی‌اش، مردم وطن؟ شرم بر این نگاه.» و در ادامه همین مطلب آمده است: «[ابد و یک روز]پز می‌دهد و می‌فروشد تا جایزه بگیرد. جایزه داخلی و حتی خارجی. فیلم لقمه چرب و نرمی است برای جشنواره‌های فرنگی با آن فقرزدگی و تباهی محتومش. اگر فیلم‌ساز ذره‌ای غیرت ملی و دلسوزی‌ای برای این خانه دارد و اهالی‌اش، نمی‌بایستی فیلم را به جشنواره‌های خارجی بفرستد که جز خانه‌فروشی و فقرفروشی نیست.»
مهم‌ترین فیلم جشنواره
بدون تردید فیلم «بادیگارد» را باید مهم‌ترین فیلم این دوره از جشنواره فیلم فجر دانست. این اثر، از معدود فیلم‌های سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر است که هم در فرم و ساختار، نمره قبولی می‌گیرد و هم حرف و محتوای آن، مماس با نیاز زمانه و جامعه است.
حاج حیدر، قهرمان آرمانگرا و بی‌قرار این فیلم، تبلوری است از شوریده حالی دو سه سال اخیر خود حاتمی کیا. همه اعتراض‌ها و فاش‌گویی‌هایی که کارگردان «بادیگارد» داشته را می‌توان در این شخصیت دید. چه اینکه بر همه ثابت شده که حاتمی‌کیا خودش، حالش و حرف روزش را در قامت قهرمانان فیلم هایش به تصویر می‌کشد. این بار حاج حیدر است که فکر و ذهن کارگردان این فیلم را نمایندگی می‌کند. او راوی همه تردیدها و ترددهای خالق خود، میان آرمان و واقعیت است. دو نقطه عطف اصلی فیلم «بادیگارد»، سکانس‌های اکشن آن باشند. به ویژه سکانس پایانی فیلم که بدون شک، در سینمای ایران بی‌نظیر هستند.
ظهور یک پدیده
اگر فیلم «بادیگارد» مهم‌ترین اثر جشنواره فجر امسال است، «ایستاده در غبار» را باید پدیده این جشنواره دانست. فیلم«ایستاده در غبار» در قالب متفاوت و جدید «مستند-درام» پرتره‌ای از احمد متوسلیان، یکی از ستاره‌های درخشان دوران دفاع مقدس را ترسیم می‌کند. این ابداع سبب شد تا عده‌ای دچار این شبهه و تردید شوند که فیلم «ایستاده در غبار» به اشتباه وارد بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) شده و این اثر، در اصل باید در بخش فیلم‌های مستند پذیرفته و به نمایش درمی‌آمد. این درحالی است این فیلم، در اصل یک اثر سینمایی داستانی است، بدون حتی یک نما یا صحنه مستند. تنها عناصری که این فیلم را به یک اثر مستند شبیه کرده، یکی داستان واقعی آن است و دیگری، نریشن‌هایی است که توسط افراد حقیقی گفته شده و روی فیلم گذاشته شده‌اند.
در این میان، نمی توان از کنار فیلم «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی هم به سادگی گذشت. این فیلم که به روایت داستانی درباره سازمان منافقین در سال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی می پردازد هر چند که کمی دچار محافظه کاری شده اما در مجموع، با روایتی گرم  و گیرا و با ساختاری استوار و حرفه ای، گوشه ای از تاریخ معاصر را نمایش می دهد.
فیلم‌های شریف اما ضعیف
جلال دهقانی اشکذری یکی از پدیده‌های سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر بود که با فیلم «خانه‌ای کنار ابرها» خبر از ورود یک کارگردان خوش فکر و با استعداد به سینمای ایران می‌داد. همان موقع هم برخی از منتقدان از کمبود داستان در آن فیلم انتقاد کرده بودند. متأسفانه دهقانی اشکذری در فیلم جدید خودش یعنی «دلبری» نه تنها برای بهبود ضعف داستان‌پردازی تلاش نکرده که دچار یک پسرفت چشمگیر شده است. «دلبری» در فضایی سرد و بدون درام و تعلیق، از برقراری ارتباط با مخاطب ناتوان است.
 «رسوایی 2» تازه‌ترین فیلم مسعود ده نمکی در قالب یک روایت آخرالزمانی، جلوه‌های ویژه جذاب و خیره‌کننده‌ای دارد. بازسازی صحنه‌های زلزله و ویرانی ساختمان‌ها و پل‌ها در این فیلم، در سینمای ایران کم‌نظیر هستند. اما این فیلم، از قصه استوار و قوی بی‌بهره است. هیچ نوع منطقی در داستان آن وجود ندارد.فیلم «جشن تولد» به کارگردانی عباس لاجوردی هم نخستین فیلم با موضوع مدافعان حرم و نبرد ایرانی‌ها با داعش در سوریه است. اما نبود منطق داستانی، به فیلم لطمه زده است.فیلم «نفس» به کارگردانی نرگس آبیار هم در ادامه آثار قبلی این کارگردان به روایت انقلاب و دفاع مقدس از نگاه زنان و دختران می‌پردازد. اما داستان فیلم نفس در مقاطعی از نفس می‌افتد و مدتی می‌گذرد تا دوباره نفس تازه کند. مشکل اصلی فیلم این است که بین خرده روایت‌های فیلم، پیوندی منطقی برقرار نشده و داستان، چند پاره شده است.
تظاهر به واقع‌گرایی
سه فیلم «لانتوری»، «اژدها وارد می‌شود» و «مالاریا» سعی داشتند با حیله‌هایی خاص خود را آثاری اجتماعی و واقع‌گرا معرفی کنند، اما در عمل شکست خوردند.
فیلم «لانتوری» تازه‌ترین ساخته رضا درمیشیان قصد ترسیم یک قصه پرالتهاب اجتماعی را داشت. اما نه قصه‌ای در این فیلم دیده می‌شود و نه اجتماعی. ما با یک روایت از هم گسیخته مواجه هستیم که می‌خواهد درباره اسیدپاشی و فقر و ماجراهای گنگستری و عشق و بی‌عدالتی و قصاص و چند چیز دیگر داستان‌سرایی کند. اما مثل همیشه، عاقبت پرگویی، آشفته‌گویی است. نتیجه، یک فیلم کشدار و در هم ریخته و شعارزده است.
فیلم «مالاریا» تازه‌ترین ساخته پرویز شهبازی هم تقریبا چنین وضعیتی دارد. این فیلم هم سعی در ترسیم ماجراهای یک دختر و پسر جوان را دارد که از دست خانواده‌های متعصب خود فرار می‌کنند و گرفتار مصائبی می‌شوند. اما مشکل فیلم این است که به جای دادن درکی درست و جدید از روابط انسانی، به ترویج و تأیید آسیب‌های اجتماعی می‌پردازد. ورود فیلم به جشن‌های مربوط به برجام، وصله‌ای بی‌ربط است که مشخص نیست چرا به داستان بسته شده است. به‌طور کلی در فیلم «مالاریا» هیچ داستانی تعریف نمی‌شود. آنچه به خورد مخاطب داده می‌شود، یک روایت مغشوش و بی‌منطق و فاقد تفکر و متظاهر به روشنفکری است.
فیلم «اژدها وارد می‌شود» به کارگردانی مانی حقیقی نیز اثری معلق بین واقعیت و خیال است. مقدمه طولانی و آشفته فیلم هیچ ربطی به بدنه داستان ندارد. قرار دادن چند مصاحبه با چند شخصیت سیاسی، یک ژست غیردراماتیک برای تظاهر به واقع‌گرایی است.
فوران تم خیانت
حجم گسترده فیلم‌هایی با تم بی اخلاقی و خیانت یک معضل فرهنگی است که در جشنواره امسال هم فوران داشت. تولید و نمایش تعداد زیادی فیلم شبیه به هم در یک مقطع زمانی خاص درباره موضوع خیانت، خودش نوعی خیانت به فرهنگ و سینمای کشور محسوب می‌شود. فیلم‌هایی چون «نقطه کور»، «هفت ماهگی»، «آب نبات چوبی»، «بارکد»، «عادت نمی‌کنیم»، «خشم و هیاهو» و... به سطحی‌ترین شکل ممکن به موضوعات غیراخلاقی، از جمله خیانت پرداخته‌اند. فیلم‌هایی که درونمایه آنها، از نگاه آسیب‌شناسانه خالی است.
پایان جشنواره با تنبیه حاتمی‌کیا
درباره داوری و اعطای جوایز سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر که با حذف ابراهیم حاتمی‌کیا سؤال‌برانگیز شد و شبهه «تنبیه کارگردان به خاطر انتقاد از دولت» را برانگیخت، سخن پرویز پرستویی را نقل می‌کنم: «امیدوارم روزی داوری جشنواره فیلم فجر تخصصی شود، نه سلیقه‌ای».