kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۱۵۲
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۱

خاطرات شهدا از انقلاب


 مریم عرفانیان
 *‌ مسابقه
همه او را به عنوان کشتی‌گیر چوخه می‌شناختند. قدرت بدنی خوبی داشت و در اکثر مسابقات سالانه‌ استانی شرکت می‌کرد. سال 57 بود که موفق به شرکت در جشنواره کشتی طوس شد. قرار بود «فرح» هم در این مراسم شرکت کند که محمدحسن تصمیم تازه‌ای گرفت.
***
فرح وارد سالن شد که فریاد مرگ بر شاه برادرم و یکی دیگر از کشتی‌گیران در فضا طنین انداخت؛ به دنبال آن جمعیت شعار را تکرار کردند. فریادهای مرگ بر شاه بیشتر شد تا اینکه مسابقه به هم خورد و مردم دیوارهای ورزشگاه را فروریختند.
بعد از آن روز محمدحسن فعالیت‌های ورزشی‌اش را کمتر کرد تا در مسابقه انقلاب با طاغوت پیروز شود.
خاطره‌ای از شهید محمدحسن نظر‌نژاد
راوی: غلامحسین نظر‌نژاد، برادر شهید   
*شاه شاهان
 کلاس ششم ابتدایی بود. یک روز از طرف مدرسه دنبال من آمدند و گفتند:
-«به مدرسه بیا، پسرت توی مدرسه مشکل به وجود آورده!»
 به مدرسه رفتم. مسئولین مدرسه با نگرانی و عصبانیت از من پرسیدند:
-«می‌دونی پسرت منحرف شده؟ اصلا می‌دونی با چه افرادی رفت و آمد داره؟ رفت و آمدهاش رو کنترل می‌کنی و...»
 سؤالاتی از این دست. بعد متوجه شدم زنگ انشاء معلم از شاگردان خواسته در مورد شاه انشاء بنویسند و جواد برای حضرت علی‌(ع) مطلب نوشته بود. وقتی معلم از او پرسید:
-«چرا درباره شاهنشاه که موضوع انشاء بوده ننوشتی؟»
 او جواب داده بود:
-«شاه شاهان حضرت علی(ع) است.»
 بعد، با شنیدن این حرف‌ها گفتم:
-«خب، درست نوشته.»
 مدیر تا این را شنید؛ رنگ صورتش سرخ شد و بلند فریاد زد:
-«از چنین مادری با این طرز فکری چنین فرزندی بعید نیست!»
خاطره‌ای از شهید جواد دور‌اندیش
راوی: مادر شهید