گوشت قربانی!(فساد عصر پهلوی)
فساد مالی در عصر پهلوی دوشادوش فساد اخلاقی حاکمان پهلوی حرکت میکرد و هر دو شاه مستبد و دستنشانده پهلوی میل عجیبی به مال اندوزی و زمین خواری داشتند. میلسپو درباره رضاشاه نوشت: «او روی هم رفته، مملکت را پاک دوشید؛ روستاییان، عشایر و زحمتکشان را بیچاره کرد و از زمینداران باجهای هنگفت، گرفت. در عین آنکه اقداماتش طبقه جدید «سرمایهداران-تجار»، انحصارگران، پیمانکاران و مقربین سیاسی را غنی ساخت؛ تورم، مالیاتهای سنگین و دیگر عوامل، سطح زندگی مردم را کاهش دادند. »
رضاشاه در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به ثروتمندترین فرد ایران تبدیل شد. براساس برآوردها، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود 1/5 میلیون هکتار زمین بوده است. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادی اش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمین هایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود.
محمد رضا پهلوی شاه معدوم نیز ید طولایی در فساد مالی داشت و به همین منظور دیگران را نیز شریک جرم خود میکرد تا زد و بندهایش به چشم نیاید. حقوق بگیران 2600 نفری دربار شاه، هزینههای غیرمعمولی مانند تلفن و تلکس، لباسهای آنچنانی، دعوت از خیاطهای خارجی و پرداخت هزینههای سفر و انعام و هدایای مخصوص به آنها، دعوت از هنرپیشهها و رقاصهها با هزینههای گزاف بخشی از حیف و میلهای خاندان سلطنتی و دربار و دولت بود. شرکتها و سازمانهای مختلف هم به نحوی در چنین فسادهایی غوطهور بودند. حسنین هیکل در مورد فساد اداری و حیف و میلهای بیحد و حساب خاندان سلطنتی، مشاهدات و مطالب خواندنی بسیاری دارد. هر یک از اعضای خانواده سلطنتی، دربار مخصوص به خود داشته، از وجود شخصیتهای طرفدار خود در وزارتخانهها، ساواک، بانک مرکزی و نیروهای مسلح برخوردار بودند، همه آنها برای رسیدن به قدرت و نفوذ تلاش میکردند و دست و پا میزدند بخصوص برای رسیدن به پول. به توصیف حسنین هیکل این دوره دورهای بود که روزنامههای غربی هر روز از خرید اموال جدید، خانههای دره «سانفرناندو» یا لسآنجلس، آپارتمانهای پاریس، نیویورک، مانسیونهای لندن و ریورا توسط یکی از اقوام شاه و یا یک ایرانی متنفذ گزارش میدادند.
بعد دیگری از فساد مالی رژیم شاه در حراج ثروت عمومی کشور بود. براساس تحقیقات انجام شده و آمار و اسناد وزارت امور اقتصاد و دارایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فاش شد، وامهای پرداخت شده به غربیها، کمکهای بلاعوض، سرمایه گذاریهای زیان آور در خارج و دریافت وامهای غیرضروری با بهره سنگین، موجب وارد آمدن میلیاردها دلار خسارت مستقیم به ملت شده بود. در سال 1353 با افزایش بیسابقه درآمد نفت و عدم خواست و توانایی رژیم شاه برای یافتن طرق صحیح مصرف آن، ثروت عمومی کشور در معرض تاراج گذاشته شد و با ایجاد سازمان «سرمایه گذاری و کمکهای اقتصادی و فنی» در وزارت امور اقتصادی و دارایی، وامهای کلانی با بهرههای سنگین و شروط کمرشکن سیاسی و نظامی از کشورهای خارجی دریافت گردید. جمع این وامها از کشورهای غربی و انحصارات مالی تا آذر ماه سال 1357، به 5/14 میلیارد دلار رسید.
شاه با ایران به گونهای برخورد میکرد که گویی ملک شخصی اوست. خانواده خود او هر یک سهم خاصی داشتند، ملکه مادر از اموال غیرمنقول مثل زمین و ساختمانسازی نفع میبرد و یک دفتر مهم هم داشت، برادر شاه، محمود رضا، بر روی بهرهبرداری از مواد معدنی مثل کبالت، بوکسیت و فیروزه تمرکز کرد. او سهامدار اصلی کمپانی معدن فیروزه، کمپانی صنعتی «شهاراند» و بسیاری دیگر از کمپانیها بود، اشرف در امور بانکی، کارخانه کاغذسازی و کارخانهها، بخت آزمایی و غیره مشغول شد. دوستان وفادار هم فراموش نشدند، اردشیر زاهدی، داماد شاه، سفیر ایران در آمریکا شد و نفع قابل ملاحظهای در صنعت موتور داشت، بسیاری از سیاستمداران و دیپلماتها، سربازان و بازرگانان و مقامات سیاسی که کمک به رژیم شاه کرده بودند، بهطور یکسان پاداش گرفتند.
در بحث مربوط به حیف و میلهای خاندان سلطنتی، بد نیست که از بنیاد پهلوی هم ذکری بشود، هیکل در کتاب خود به معرفی مختصری از این بنیاد و فعالیتها و نقش آن در اقتصاد ایران پرداخته است، این بنیاد در سال 1336 تأسیس شد در ظاهر یک سازمان خیریه بود که از فروش زمینهای سلطنتی به مستأجرین، تأمین مالی میگردید و درآمد خود را صرف پیشبرد کارهای مستحقین میکرد. حسنین هیکل اذعان دارد که این بنیاد دست به کارهایی میزد، به عنوان مثال از کلینیکها و باشگاههای جوانان حمایت میکرد و هزاران دانشجو را برای تحصیل به خارج میفرستاد، اما در پشت این امور، نفوذ این بنیاد در حیات اقتصادی کشور به حدی گسترش یافت که از هر نظر تبدیل به یک امپراطوری اقتصادی در کشور شد تا سال 1357 موجودیهای این بنیاد به حدود 3 میلیارد دلار بالغ گردید، خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی، کنترل 80 درصد صنعت سیمان ایران، 70 درصد امور هتلها و جهانگردی، 62 درصد امور بانکی و بیمه، 40 درصد صنعت پارچه، 35 درصد صنعت موتور و غیره را در دست خود داشتند. وجود چنین منافعی برای تمام مقامات بالای کشور، به تناسب، مشاهده میشد. در یک مقاله که در مجله آمریکایی نیشن انتشار یافت، فاش شد که محمدرضا پهلوی میلیونها دلار کمک مالی آمریکا به ایران را به جای اینکه صرف هزینههای عمرانی و آبادانی کند، بین چند تن از اعضای خانواده و اطرافیان نزدیک خود تقسیم کرده است.