وقتی برگزاری اردو در خارج از کشور «مد» میشود
معنای غلط حرفهای گری در فوتبال ایران!
سرویس ورزشی-
در این چند سال اخیر که سفر خارجی و اردوی بیرون از کشور، در فوتبال ما مد شده است، چه چیزی گیر فوتبال آمده است، آیا از حرفهایگری همین حرکات و ریخت و پاشها نصیب فوتبال ما شده است، آیا فوتبال حرفهای با کیفیت و سطح فنی تیمها کاری ندارد و فقط به معنی اسراف و خرج و هزینهتراشی آن هم از کیسه بیتالمال است؟!
قرار بود در ایام تعطیلی «لیگ»، تیم پرسپولیس برای کسب آمادگی هرچه بیشتر در یکی از کشورهای همسایه اردو بزند اما در کمال مسرت! با خبر شدیم که مسئولان و کادر فنی تیم تهران از این کار صرفنظر کرده و تصمیم گرفتهاند اردوی آمادگی را در کشور پهناور و چهار فصل خودمان یعنی «ایران» برگزار کنند. جعفر کاشانی، رئیس هیئت مدیره تیم پرسپولیس که از مفاخر فوتبال ما و از عصارههای ورزش ایران است و مردی کاملاً سرد و گرم چشیده است در این باره حرفهای منطقی و دلنشینی زده است: «من شخصاً مخالف برگزاری اردو در خارج از کشور هستم و در همین ایران خودمان میتوانیم دنبال جاهایی باشیم که حتی در آن نتایج بهتر بگیریم. اگر قرار است پول خرج کنیم، بهتر است این پول را در کشورمان خرج کنیم. چرا باید آن را به جیب دیگران بریزیم؟! میتوانیم در همین تهران هم کار خودمان را دنبال کنیم. مشکل باشد، میتوانیم کیش برویم، کیش زمین تمرین کافی نداشته باشد، بندرعباس هست، آنجا نشد، میتوانیم سراغ گزینههای دیگر برویم، البته این نظر من است.»
عرض میکنیم، استاد کاشانی عزیز، مرحبا به این نظر و دیدگاه شما. نظر و دیدگاهی که از اصالت و کارشناسی و عرق ملی حکایت میکند و از زبان یک عصاره ورزش- نه آویزان و ندید و بدید و پرمدعا و همیشه طلبکار و...!- شنیده میشود و باید هم شنیده شود. نظری که با زبان شیرین فارسی و در نهایت سادگی و کاملاً آمیخته با منطق مطرح میشود، نظری که سالهاست، خیلیها، از جمله این مجله هم در فرصتهای مختلف، آن را ابراز و مطرح کردهاند، اما یا کمتر کسی این «زبان ساده» را متوجه میشود و یا اصلاً گوشی برای شنیدن این طور حرفها در فوتبال حرفهای!! شده ما وجود ندارد. ضمن اینکه مشتی کارچاق کن و پورسانت بگیر و آویزانهای فوتبال از این راه نان میخورند و... آنها با راه انداختن هیاهو و جنجال و راه انداختن بحثهای علمی! اندر فواید سفرهای خارجی و اردوهای تدارکاتی برون مرزی و... نمیگذارند صدا به صدا برسد و به ویژه کاری میکنند که حرف حق و حسابی در جنجالهای راه افتاده که عمدتاً از جانب بعضی رسانهها صورت میگیرد، محو و بیاثر شود کما اینکه درباره همین اظهارات آقای کاشانی هم دیدیم که از زبان این و آن فرد و در آن و این سایت، اخباری منتشر و شایع شد که تیم پرسپولیس، برخلاف اظهارات رئیس هیئت مدیره، راهی فلان کشور همسایه میشود!
ایا حرفهای گری یعنی
ریخت و پاش؟!
از این حرفها و جوسازیها که دیگر جزو طبیعت و ذات این فوتبال درآمده است، بگذریم، میخواهیم این سؤال را مطرح کنیم که در این چند سال اخیر که سفر خارجی و اردوی بیرون از کشور، در فوتبال ما «مد» شده است، چی گیر فوتبال ما آمده است، چه چیزی عاید باشگاههای ما شده، بر کار و کیفیت و سطح فنی آنها چقدر تأثیر مثبت داشته است که تا دو روز فوتبال تعطیل میشود، چمدانها هم به سوی خارج از کشور و عمدتاً کشورهای همسایهای که از طریق پول بیزبان این مردم اقتصاد خود را آباد کردهاند، میبندند؟ آیا از حرفهایگری همین حرکات و ریخت و پاشها نصیب فوتبال ما شده است؟ آیا فوتبال حرفهای با کیفیت و سطح فنی تیمها کاری ندارد و فقط به معنی اسراف و خرج و هزینه تراشی آن هم از کیسه بیتالمال است؟ آیا تیمهایی مثل بایرن مونیخ و رئال و... که بعضی وقتها منت سر همین کشورها که ما راحت ارزهایمان را تقدیمشان میکنیم، میگذارند و چند روزی قدم رنجه میکنند، اولاً از جیب مردم کشورشان خرج این سفرها را تأمین میکنند، ثانیاً مفت و مجانی به این کشورها میآیند؟ یا تازه یک چیزی هم «حق قدم» میگیرند به اضافه هتل لوکس و زمین تمرین اختصاصی و مجهز و...؟! ما حرفهای گری را با هرهری مسلکی و ریخت و پاش و بیحساب و کتابی مترادف میدانیم! در حالی که حرفهایگری درست برعکس، یعنی هم معنی است با حساب و کتاب و اخلاق و نظم و دیسیپلین و انضباط مالی و رفتاری و... حرکت در چارچوب ارزشهای فرهنگی یک جامعه. البته وقتی حرفهایگری، نه جوشیده از تن و بطن فوتبال و ریشه در سنتها و گذشته یک فوتبال- چنانچه در کشورهای واقعاً حرفهای این طور است- بلکه محصول بخشنامه و دستور ولاپان و بله قربان گفتن مسئولان وقت داخلی و یکشبه باشد، نتیجهاش غیر از این نمیتواند، باشد!
از جشنواره رئال تا اردوی آفریقای جنوبی؟!
از اصل بحث زیاد دور نشویم. صحبت از مردم شد، و اینکه نباید اولاً وقتی کشور چهار فصل داریم اردو در خارج از کشور برگزار کنیم، ثانیا حالا که برگزار میکنیم، نباید از «جیب مردم» باشد و ثالثاً حالا که از جیب مردم خرج میکنیم، پس اصلاً خود مردم در این فوتبال کجا هستند؟ چرا ما ادای حرفهای گری را- البته به غلط- درمیآوریم، اما برخلاف فوتبال حرفهای که با حضور پرشمار تماشاگر در ورزشگاهها عجین است، هر چقدر میگذرد، تماشاگر بیشتر از فوتبال ما فرار میکند؟ آیا یکی از دلایلش این نمیتواند باشد که مردم چون دارای فهم و تشخیص بالایی هستند، خیلی راحت و آسان میتوانند فرق «ادا درآوردن» را با «حرفهایگری»، تفاوت میان «بازی درآوردن» با «بازی کردن» را متوجه شوند؟ و معلوم است تماشاگر، آن هم تماشاگر ایرانی که گذشته این فوتبال را و افتخارات غیرقابل کتمان آن را به یاد دارد، گول این ادا و اطوارها را نمیخورد. این تماشاگر خوب یادش میآید که روزی روزگاری بدون اینکه این اداها و ژستها به اسم حرفهایگری از فوتبال ما و باشگاههای ما سر بزند، فوتبال ایران بیش از یک دهه بر تارک فوتبال آسیا میدرخشید و سه دوره پی در پی قهرمان جام ملتهای آسیا شد و در آن شرایط سخت که فقط یک تیم به جام جهانی صعود میکرد، بدون اینکه به فوتبال داخلی ضربه بزند و رقابتهای باشگاهی را از نفس بیندازد، با قدرت به جام جهانی رفت و همین عربستان پیروزی را در خاک خودش مقتدرانه 0-3 درهم کوبید. این افتخارات در حالی رخ میداد که نه اردوی آفریقای جنوبی برپا بود و نه اردوی ترکیه و دوبی و حتی کیش... اگر در آن موقع فوتبال ایران به سفر خارجی تدارکاتی هم میرفت یا طی یک دعوت رسمی صورت میگرفت، چنانکه باشگاه استقلال (تاج آن زمان)، در فاصله جام پنجم و ششم تخت جمشید، مهمان باشگاه موستار در بلگراد یوگسلاوی بود و چند بازی با حضور هزاران تماشاگر انجام داد، یا مثل تیم ملی اگر برای سفر تدارکاتی به خارج از کشور میرفت به جشنواره رئال میرفت که در آن تیمهایی چون رئال مادرید، تیم ملی آرژانتین (که چند ماه بعد از آن قهرمان جام جهانی شد) و... شرکت داشتند، یا به تورنمنت پاریس میرفت که در آن تیمهایی چون تیم ملی هلند با همه ستارگان و سردارانش و پاری سن ژرمن و اف.س.بروژ بلژیک شرکت داشتند و پیش درآمد آن هم دیدار دوستانه با تیم ملی فرانسه با همه چهرههای نامدارش چون پلاتینی و تیگانا و فان بیون و... در ورزشگاه معروف پارک دوپرنس بود و... بسیاری از علاقهمندان به فوتبال هنوز این روزها و این افتخارات را به یاد دارند، روزها و افتخاراتی که بدون ادعای حرفهای گری و اردوهایی آنچنانی خارج از کشور و... دیگر ادعاهای مضحک و در عین حال گریهآور امروزی، و با اردوی داوودیه و... مهمتر از آن با عشق و علاقه و انگیزه به دست ما میآمد. بنابراین به ورزشگاه نمیآید، اگر گرانترین اردوهای خارجی را هم خارج از کشور تدارک ببینیم.
اردوی سازنده میناب
چه فایده از اردوهای پرهزینهای که خروجیش «لیگ» فعلی و تیم ملی که میرود به عراق جنگزده و پر از مشکل و گرفتاری و... هم میبازد و باشگاههایی که سالهاست کارنامهشان را در رقابت با همگنان آسیایی داریم میبینیم. فوتبال بدون افتخار، ولی پرهزینه، فوتبال پر سر و صدا، ولی خالی از اخلاق و عاری از فرهنگ ورزشی و... که هر روز در آن شاهد اتفاق افتادن ماجراهایی هستیم که جز تأسف چیزی عاید شنونده نمیشود و جز این نتیجه که فوتبال بیدر و پیکر شده و به دست نااهلان رها شده است، نکته دیگری به دست نمیآید. علاقهمندان به فوتبال خوب به یاد دارند که روزگاری نه چندان دور، تیم ملی به مربیگری مردی که حقوق آنچنانی و شرایط این چنینی و تحقیر کننده و... نداشت، اما معنی «ایران»، «مردم» و... را خوب میفهمید و با تن بیمار، در سختترین شرایط مسئولیت رهبری تیم ملی را برعهده گرفت و بدون کوتاه آمدن از اصول، با برگزاری اردو در شهرهایی چون میناب، جوانانی را به فوتبال ایران معرفی کرد که بعدها در آسمان فوتبال ایران درخشیدند و هر کدام در قهرمانی باشگاههای آسیا به قهرمانی در بازیهای آسیایی 1990، و... صعود به جام جهانی 98 تأثیر بدون انکار داشتند، و چنین شد که نام «پرویز دهداری» به عنوان چهرهای سازنده، خدوم و یک مربی تمام عیار که در هر حال اصول را رعایت میکرد و به اخلاق بها میداد، در قلب مردم ورزشدوست ایران برای همیشه ثبت شد.
فوتبال را به اهلش بسپارید
بار دیگر تأکید میکنیم این فوتبال و این ورزش برای حرکت در مسیر پیشرفت، برای اینکه در قلههای قارهای و جهانی قرار بگیرد، به کشوری صاحب ورزش تبدیل شود، «همه چیز»، از جغرافیای طبیعی مناسب گرفته تا استعدادهای ناب انسانی، از امکانات و پول گرفته تا سرمایههای انسانی، پیشکسوت، تماشاگر و... دارد، فقط باید کار را دست «اهلش» سپرد نه کسانی که چون اشتباه آمدهاند، مناصب را از صاحبان اصلی آن با وسایل و واسطههای مختلف، در واقع غصب کردهاند و از «مردم» هم فراری هستند! این بساط خارجیپسندی و اجنبیپرستی که به ویژه در فوتبال ما پهن شده است، فکر میکنید از کجا نشأت میگیرد؟ اگر کار دست کاردان باشد، دست کسانی باشد که باید، کسانی که چون به درست سرجای خود نشستهاند، به درستی هم عمل میکنند و دنبال حاکمیت اصالتها هستند و به هر کس و ناکسی که اهل باجگیری و ارعاب و... باشد، باج نمیدهند و... با مدیریت خود، هر چیزی را سر جای خود قرار میدهند. اینها به جای اینکه تلاش کنند دور از چشم «مردم» کار کنند، تیم ملی را قایم کنند، باشگاهها را به خارج از کشور ببرند و به عوض اینکه از ایران و ایرانی فرار کنند، سعی میکنند با مشارکت مردم، با نفس گرم و حضور فعال علاقهمندان به ورزش، شرایط رشد و پیشرفت فوتبال را، ورزش را از ریشه و پایه فراهم کنند نه از رأس هرم. لیگ را تعطیل کنند، تماشاگران را از ورزشگاهها فراری دهند تا گلخانهای به جام جهانی بروند؟