ریزش خواص در حکومت علوی-5
رویش خواص در صدر اسلام(پاورقی)
اشاره:
بخشهای اول تا چهارم سلسله مطالب «ریزش خواص در حکومت علوی» در صفحه ۱۰ منتشر شد. ادامه این مطالب از این پس در این صفحه تقدیمتان میشود.
بر شمردن خصلتهای منفی خواص و توصیه مالک به دوری گزیدن از آنها و نزدیک شدن به عوام، نشان میدهد از منظر امیرمومنان عوام خصلتهای مذموم خواص را ندارند؛ یعنی در هنگام آسایش کمتوقع و هنگام ظهور مشکلات، مددکار حاکم بوده نه تنها از عدالت و انصاف نمیگریزند؛ بلکه آن را به خیر و صلاح خود و دیگران دیده و مدافع آن هستند؛ بهعلاوه برخواستههایشان اصرار نمیورزند و در مقابل حقوق و نعمتهایی که به آنها میرسد سپاسگزارند و اگر درخواستهایشان اجابت نشود، زودتر از خواص، عذر مسئولان را قبول میکنند و قانع کردنشان آسانتر از خواص است. در رویارویی با گرفتاریها و مصائب صبورتر از خواص بوده، پایمردی بیشتری از خود نشان میدهند. از این رو، حضرت معتقد است حکومت باید هنگام تعارض بین رأی و رضایت خواص و عوام ؛ سعی کند رضایت عوام را جلب کند؛ زیرا خشنودی عوام مایه حمایت آنان از دین و دولت خواهد شد؛ ولی رضایت خواص با خودخواهیها، توقع بالا و همت کم آنان در مبارزه با دشمنان، سودی به حال دین و دنیای جامعه نخواهد داشت. از این رو، میفرماید: «بايد بهترين امور نزد تو، .... جامعترين آنها براي جلب رضايت عوام باشد؛ زيرا غضب خواص در صورت وجود رضايت عموم مردم قابل چشمپوشي است»
شهید مطهری در مقدمه کتاب داستان راستان بعد از بیان فوائد این داستانها برای راهنمایی اخلاقی و اجتماعی و ارزیابی میزان هماهنگی جامعه حاضر با روح و حقیقت اسلام میفرماید: «این داستانها، هم برای خواص قابل استفاده است و هم برای عوام، ولی منظور از این نگارش تنها استفاده عوام است؛ زیرا تنها این طبقاتند که میلی به عدالت و انصاف و خضوعی در برابر حق و حقیقت در آنها موجود است و اگر با سخن حقی مواجه شوند، حاضرند خود را با آن تطبیق دهند.»
ایشان در جاي ديگر در مقام تبیین دیدگاه امیرمومنان(ع) در ترجیح عوام بر خواص میفرماید: «صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بیبهره بماند؛ ولی معمولا فساد از خواص شروع میشود و به عوام سرایت میکند و صلاح برعکس از عوام و تنبه و بیداری آنها آغاز میشود و اجبارا خواص را به صلاح میآورد؛ یعنی عادتا فساد از بالا به پایین میریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت میکند.
روی همین اصل است که میبینیم امیرالمومنین علی(ع) در تعلیمات عالیه خود بعد از آنکه مردم را به دو طبقه عام و خاص تقسیم کرده، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی میکند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار میدهد.»
شهيد مطهري سپس مصلحانی را که برای اصلاح جامعه ابتدا سراغ سران و چهرههای شاخص اقشار و طبقات جامعه میروند و سعی میکنند با قانع کردن آنها افکار عمومی را جلب کرده، رضایت و همراهی تودهها را کسب کنند نقد نموده، میفرماید: «این فکر غلطی است از یک عده طرفداران اصلاح که هر وقت در فکر یک کار اصلاحی میافتند زعماء هر صنف را در نظر میگیرند و آن قلههای مرتفع در نظرشان مجسم میشود و میخواهند از ارتفاعات منیع شروع کنند. تجربه نشان داده که معمولا کارهایی که از ناحیه آن قلههای رفیع آغاز شده و در نظرها مفید مینماید، بیش از آن مقدار که حقیقت و اثر اصلاحی داشته باشد، جنبه تظاهر و تبلیغات و جلب نظر عوام دارد.»
فرآيند رویش خواص در صدر اسلام
تا قبل از بعثت رسول خدا(ص) ملاک برتری افراد در شبه جزیره عربستان، یعنی مکه و مدینه و سایر شهرهای حجاز، مال و منال و جاه و جلال و زر و زور بود. هر کس ثروت بیشتری داشت و یا از مقام و قدرت بیشتری برخوردار بود و یا حتی فرزندان پسر زیادتری داشت جزء شخصیتهای برجسته جامعه به حساب میآمد و نفوذ افزونتری پیدا میکرد. از این رو، رؤسای قبایل، تجار و ثروتمندان بزرگ و قدرتمندان جزیرهًْالعرب جزء خواص شمرده میشدند و در تصمیمگیریهای اجتماعی بیشترین نقش را ايفا ميکردند و اختیار و سرنوشت جامعه در دست آنان بود؛ مثلاً در مکه افرادی چون ابوسفیان، ابوجهل، عُتبة بن ربیعة، ابوالعاص بن ربیع، شیبة بن ربیعة، ولید بن مغیرة مخزومی، نضر بن حارث، عقبة بن أبی معیط، عاص بن وائل سهمی، حکم بن أبی العاص و امیة بن خلف و در مدینه کسانی مثل سعد بن معاذ و سعد بن عباد و عبدالله بن اُبیّ، جزء افراد بانفوذ و شخصیتهای متنفذ بودند و ریاست شهر و افسار جامعه عملاً در دست آنها بود.
ولی با بعثت رسول خدا(ص) و ظهور اسلام، ملاکهاي ارزش جامعه تغییر کرد و کمالات و فضائل حقیقی انسان به عنوان معیار برتری افراد بر یکدیگر مطرح گردید و اموری چون علم و تقوی و پارسایی و عبادت و زهد و جهاد فی سبيل الله و شهادت و صبر و استقامت در راه نصرت دين خدا و رسول(ص)، جزء معیارهای فضیلت افراد نسبت به یکدیگر قرار گرفت، ازاینرو، کسانی که دارای زمينه رشد و تعالي بودند، حال از هر قشر و دسته و طبقه و گروهی که بودند، اعم از فقیر و غنی، صاحبنام و گمنام، قوی و ضعیف، بستر مناسب و سالمی را برای کسب فضائل و کمالات به روی خویش باز دیدند، و در سایه همت و تلاش و زیرکیها و تیزبینیهای خویش، برای خود فضائل و افتخارات و کمالاتی را کسب نمودند و در زمان حيات پیامبر(ص) و پس از رحلت آن بزرگوار، در میان جامعه اسلامی نفوذ فراوانی پیدا کردند.