سایههای خیال بر سر مقامات آل سعود(نگاه)
فریده شریفی
مقامات آل سعود مدتهاست که دچار سردرگمی و توهم شدهاند و دست به اشتباهات استراتژیک و غیرقابل جبرانی در حوزه سیاست داخلی و خارجی خود میزنند. سعودیها خیال میکنند برای جبران ناکامیهای خود میتوانند دست به هر اقدامی بزنند، اقداماتی که با بازخوردهای قاطع، قدرتمند و محکم از سوی کشورهای منطقه رو به رو نشود و ساده از کنار آن بگذرند. سعودیها همچنین تصور میکنند سکوت و انفعالی که از سوی کشورهای مختلف جهان برای تجاوز به یمن صورت گرفت در باره اعدام روحانی شیعه، شیخ «نمر باقر النمر» هم صورت خواهد گرفت و به پروسه گذشت زمان و سکوت موکول خواهد شد، در حالیکه نمیدانند این جهالتها نه تنها با واکنشهای جدی و موثری از سوی شیعیان روبه رو خواهد شد بلکه دست و پا زدنهای بیحاصل، آنان را در باتلاق نیستی و انحطاط بیشتر فرو میبرد.
اعتراضات جهانی که از سوی کشورهای مختلف جهان از جمله کشورهای اسلامی و عربی به این جنایت وحشیانه صورت گرفت نشاندهنده این واقعیت است که عربستان در حالت خواب یا فراموشی به سر میبرد که دست به چنین اقداماتی میزند.
اعدام شیخ نمر یکی از صدها جنایاتی است که خاندان ترسو و زبون آل سعود برای رهایی از مشکلات داخلی و خارجی خود انجام داده است. تجاوز به یمن نیز در سایه همین فرارها صورت گرفته بود، لیکن رسوایی بزرگی برای عربستان به بار آورد چرا که با هدف قرار دادن زیرساختهای این کشور علاوه براینکه 5800 شهید و زخمی برجای گذاشت ضررهای جبرانناپذیری به این کشور عربی وارد کرد.
عربستان سعودی برای ترمیم ضعف راهبردی خود در منطقه یک ائتلاف تحمیلی با بیش از 50 کشور راهاندازی کرد اما این ائتلاف سست و نامتحد نیز نه تنها اتحادی میان کشورهای عربی و اسلامی ایجاد نکرد بلکه موجب شعلهورتر شدن تنشها در منطقه شد.
واقعیت این است که ترس خاندان سعودی از بیداری اسلامی در کشورهای عربی که دامنه آن تا یمن در همسایگیشان و تونس، کشیده شد لرزه بر اندام این خاندان انداخت بنابراین تلاش کرد با ایجاد تبعیض میان مسلمانان و دامن زدن به اختلافات و دو دستگیها فشارها را بر شیعیان این کشور که جمعیت قابل توجهی را شامل میشوند بیشتر کند تا از وقوع یک انقلاب در کشورش جلوگیری کند. عربستان میداند که در شرایط کنونی قدرت برتر در منطقه، ایران است و تلاش دارد ترکیب بازی در غرب آسیا را به نفع خویش برهم زند تا از قدرت گرفتن جریان مقاومت در منطقه به رهبری ایران جلوگیری کند. از سوی دیگر مقامات سعودی میدانند که در میان مردم خود و کشورهای منطقه جایگاهی ندارند و اگر حمایت کشورهای غربی و به ویژه آمریکا نبود این رژیم نمیتوانست به حیات خود ادامه دهد به همین دلیل به خاطر خوش خدمتی به اربابان غربی خود هم نمیخواهد که جریان مقاومت به نیروی غالب در منطقه تبدیل شود.
آمریکا نیز همواره مزد این خوشخدمتی را به آلسعود داده است، اوضاع فاجعه بار حقوقبشر، وضعیت اسفناک زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی، عدم رعایت حقوق زنان، عدم وجود آزادی، گردن زدن مخالفان و اعدامهای دستهجمعی، سرکوب مسلمانان در بحرین، یمن، حمایت از تروریستهای تکفیری در سوریه و عراق، نمونههایی از سیاست داخلی و خارجی عربستان است که ایالاتمتحده در مقابل این مواردسکوت اختیار کرده است.
اما به رغم این حمایتها عربستان در منطقه با بحران شدید مشروعیت روبه رو است و دست و پا زدن بیحاصل سعودیها برای تغییر ترکیب بازی و یافتن جایگاهی در این منطقه با ناکامی رو به رو شده است. ریاض از یک سو به خوبی به ضعفهای خود آگاه است و از سوی دیگر میداند که منطقه با یک تغییر بزرگ روبه رو است. همیشه کشورها در این حالت تنش را به بالا ترین درجه میرسانند که یا میزان برد خود را بالا ببرند یا باختهای خود را لاپوشانی کنند و این دقیقا همان چیزی است که عربستان دنبال میکند.
عربستان با به کارگیری سلاح نفت و مذهب و نیروی نظامی و همچنین جنگ روانی و رسانهای در پی گلآلود کردن آب منطقه است. در حالی که شواهد نشان میدهد که سرانجام در همین آب گلآلود غرق خواهد شد و تلاشها برای حفظ حیات این رژیم نامشروع به جایی نخواهد رسید.