نواب صفوي سید شهداء قبل از انقلاب(خوان حکمت)
ويژگي مرحوم نواب صفوي چند چيز بود. اوّلاً «شجاعت»، درست است كه انسان میتواند و موظّف است در برابر ناملايمات شجاع باشد؛ ولي بخشي از شجاعت، كسبي نيست، دولت آن است كه بيخون دل آيد به كنار(1)! بعضي از شجاعتها موهبت الهي است. درست است انسان بايد مواظب باشد خود را تميز نگه بدارد، امّا يوسف شدن كار كسبي نيست! برخي از جمالها دادة الهي است، بعضي از آهنگها و نواها مانند آنچه داود پيامبر داشت؛ اينها كسبي نيست، اينها را نمي شود با تعليم آهنگ و صوت و آواز خواني اينقدر زيبا انسان بخواند و مانند داود قاري اهل جنّت باشد(2)؛ چون در محافل عمومي بهشت، قرآن خوانده میشود و خوانندة قرآن هم طبق بيان نوراني اميرالمؤمنين (ع) داود پيامبر است، كه فرمود: او خطيب بهشتيهاست، خواننده و سخنران و سخنگوي رسمي بهشتيهاست؛ اينها كسبي نيست!
هر كس از نزديك با شهيد نواب صفوي آشنا بود و آن عصر را میديد؛ باور میكرد كه اين كسبي نيست: ذلِكَ فَضلُ اللهِ يُؤتيهِ مَنْ يَشآء(3). شهيد نواب صفوي اينجور بود؛ برخي از همرزمانشان، شهيد واحدي (رض) هم در مرحلة بعد اينطور بودند. آن سالها ما در مدرسة مروي تحصيل میكرديم و سنّ ما هم در حدود 20 و اينها بود. روزي بعضي از متديّنين به مدرسة مروي آمدند و گفتند: محاكمة فدائيان اسلام شروع شده، مناسب است بعضي از طلاب و روحانيون در آن محفل محاكمه شركت كنند. من هم از مدرسة مروي رفتم در محكمة اين بزرگواران؛ چيزي كه ديدم جز اعجاب و شگفتي نبود. با اينكه اينها تقريباً روشن بود كه محكوم به اعدامند، با اينكه روشن بود آنها كه دارند محاكمه میكنند چه میگويند، چه جور استدلال میكنند؛ امّا اينها كساني بودند كه واقعاً ترس را ترسانده بودند! انسان اينقدر شجاع بشود كه ترس بترسد به طرف اينها بيايد، گويا اصلاً اينها در محكمه حضور نداشتند، در ميز محاكمه نبودند، محكوم به اعدام نبودند؛ براي اينها شهادت شربت گوارائي بود. نميشود توقّع داشت ديگران هم در اين حدّ از شهامت باشند! البتّه ايمان، جهاد به مقدار لازم، تشويق و ترغيب اينگونه از افراد، حمايت اينها، دعاي اينها، گراميداشت اينها؛ اين مقدور همه است، وظيفة همه است؛ امّا آن شهامت ويژه، واقعاً مقدور هر كسي نيست!!
سيادت شهيد نواب صفوي
نسبت به سایر شهداي نهضت اسلامي
مطلب ديگر كه جزء ويژگيهای شهيد نواب صفوي و همرزمانش بود، اين است كه قرآن كريم روي برخي از امور خيلي تكيه میكند. میفرمايد: كارهاي بي سابقه دو قسم است؛ يك قسم فقط سَبق زماني است كه يك كار عادي است، برخيها زودتر میروند، برخي ديرتر؛ اين هنر نيست. نه آن كه زودتر رفته است از فضيلت ممتاز برخوردار است، نه آنكه ديرتر رفته است محروم؛ بلكه يك كار عادي است، فرصت عادي است؛ انسان به تدريج وارد يك صحنه میشود.
امّا يك وقت است كه كسي قدرت ندارد آن كار را انجام بدهد؛ در اينجا به خاطر ضعف معرفت، يا ضعف قدرت برخيها نميتوانند قدم بردارند. اينكه درباره اميرمؤمنان، عليبن أبيطالب (ع) آمده است كه اَوَّلُ المُسلمين هست (4)؛ جزء سابقين اوّلين هست، براي آن است كه آن روز تشخيص ايمان و كفر، عدل و ظلم، عقل و جهل، خير و شرّ، حَسن و قبيح كار آساني نبود. جاهليّت گسترده كه همة اعماق افراد جاهلي را تسخير كرده بود، اینکه در آن صحنه، انسان تشخيص بدهد كه حق با وحي و نبوّت است، كار آساني نيست! اوّل بودن در آنجا تنها اوّل زماني نيست؛ اوّل شرف، كمال، رتبه و مانند آن است. لذا در بسياري از روايات از اوّل اسلام بودن وجود مبارك اميرالمؤمنين كه پيروي پيامبر را پذيرفت، اين در روايات ما مطرح است. ريشة قرآنياش كه بالأصاله از ذات أقدس إله است، در سورة مباركة حشر است که فرمود: انقلاب اسلامي مكه دو خاصيّت داشت؛ يكي اينكه چيزي كه شما باور نميكرديد، به باورتان رساند؛ دیگر اينكه چيزي كه بيگانهها هم باور نميكردند، به باورشان رساند. فرمود: خداي سبحان دربارة شما كاري كرد كه: مَا ظَنَنْتُمْ اَنْ يَخرُجُوا وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَالله(5). فرمود: شما در مدينه نظام اسلامي تشكيل داديد كه نه شما فكر میكرديد دشمنانتان متواري میشوند و نه آنها فكر میكردند كه بايد متواري بشوند. فكر میكردند كه قلعهها و كاخهای اينها حافظ اينهاست! اين دو مانع و دو خيال را ما رفع كرديم، نه شما خيال میكرديد اينها فرار میكنند، نه آنها میفهميدند كه بايد فرار كنند!
همين دو عامل و دو جريان در انقلاب اسلامي ايران بود. نه مستشاران غرب كه تمام اقطار مملكت را زير سلطه داشتند فكر میكردند كه فرار ميكنند، نه تودة مردم ايران فكر ميكردند كه اينها متواري خواهند شد؛ ولي شد آنچه را كه خدا میخواهد! در اين زمينه ذات أقدس إله فرمود: هُوَ الَّذِي اَخرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ اَهلِ الكِتابِ مِنْ دِيارِهِم(6)؛ اوّل كسي كه اينها را بيرون كرد و جزيرهًْ العرب را از گزند مخالفان و مهاجمان حفظ كرد، الله بود. اين اوّل بودن قدرتي را میخواهد، علم میخواهد كه بالأصاله و بِالذّات از ناحية خداي سبحان است، بعد به دنبال آنها مال انبياء و اولياء است، بعد در مرحلة سوّم مال شاگردان انبياء و اولياء مانند شهيد نواب صفوي و همرزمانشان (رض). آنوقتي كه اينها قيام كردند كه جزء پيشگامان و پيشكسوتان بودند، كه قرآن از السّابِقُونَ الاَوَّلُون (7) به عظمت ياد میكند. گذشته از آنكه نواب صفوي (رض) اوّل بود از نظر تشخيص و اوّل بود از نظر شهامت و شجاعت؛ اوّل بود از نظر ( سيادت )؛ او سيّد شهداي قبل از انقلاب بود. در آن عصرعدّهای شربت شهادت نوشيدند، ولي سيّد شهداي آنها همين نواب صفوي بود.
پيام گفتاري حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) به مراسم بزرگداشت پنجاه و نهمين سالگرد شهادت شهيد نواب صفوي و گراميداشت شهداي فدائيان اسلام ـ قم ؛ دي 1393
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) ديوان غزليات حافظ/ غزل 74
(2) ر. ك: نهج البلاغه/ خ 159 ـ ( داوُد )
(3) جمعه/ 4
(4) ر.ك: بحار الأنوار/ 37/ 268
(5و6) حشر/ 2
(7) ر.ك: توبه/ 100
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.