kayhan.ir

کد خبر: ۶۵۲۸۴
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۶
یادداشت

صداوسیما و افق های جدید برنامه سازی


محمد میرکیانی
از زمان شکل گیری نظریه‌های جدید رسانه‌ای که در دنیا موج ایجاد کردند، مثل نظریه مک لوهان که در دهه 80 میلادی طرح شد، تقریبا بیش از سه دهه می‌گذرد. بعد از گذشت این زمان، امروز همه به این اندیشه رسیده‌اند که یک رسانه به خودی خود و به تنهایی نمی‌تواند منشأ تفکر و اندیشه و تولید پیام باشد. به همین دلیل هر رسانه در کنار سایر رسانه‌هایی که دوشادوش و هم قد آن حرکت می‌کنند نیاز به تعریف افق‌های جدید دارد. چون که مخاطبان رسانه‌ها در دنیا در سهم گیری از پیام رسانه‌ها شریک‌های زیادی پیدا کرده‌اند. یک زمانی تلویزیون به تنهایی کار می‌کرد. اما امروز رسانه‌های متنوعی همچون شبکه‌های مجازی، شبکه‌های محلی، شبکه‌های نمایش خانگی و ... با تولید کننده‌های رسمی پیام در رقابت هستند. یعنی مخاطبان رسانه‌های رسمی کشورها، فقط تحت تأثیر پیام آن رسانه‌ها قرار نمی‌گیرند. رسانه‌های دیگری هم که دوش به دوش رسانه‌های رسمی در حرکتند نیز بر مخاطب‌ها تأثیر می‌گذارند. به همین دلیل به نظر می‌رسد رسانه‌های رسمی دنیا و در کشور ما، صداوسیما، باید برای خود فضاهای جدیدی را تعریف کنند تا مخاطب‌های این رسانه‌ها میل و رغبت بیشتری برای دنبال کردن پیام‌های آنها بیابند؛ از دیدن برنامه‌ها لذت ببرند، اندیشه و فکرشان بارور شود و به فرهنگ دینی و ملی خود علاقه بیشتری پیدا کنند.
البته اگر رسانه‌های رسمی کشورها این رقیب‌ها را نداشتند باز هم ما نیاز به افق‌های جدید برنامه‌سازی داشتیم. به این دلیل که انسان به‌طور ذاتی میل به نوجویی دارد و یکنواختی، انسان را دلزده می‌کند، به ویژه در تولید ساختار. به همین دلیل هم تعریف افق‌های جدید در رسانه ملی یک امر غیرقابل بازگشت است و باید این اتفاق بیفتد.
فکر می‌کنم که هر برنامه‌ای در رسانه ملی یک عمر رسانه‌ای دارد؛هم به دلیل نوجویی انسان و هم به این دلیل که رسانه‌های رقیب، بر ذائقه مخاطب تأثیر می‌گذارند. تغییر ذائقه مخاطب‌های رسانه‌های رسمی کشورها و رسانه ملی در کشور ما، رفتن به سمت افق‌های جدید رسانه‌ای را الزامی می‌کند.
حال سوال این است که چطور می‌توان فهمید یک برنامه، عمر رسانه‌ای اش به پایان رسیده است؟ برنامه‌هایی که روزگارشان سر آمده، دارای این نشانه‌ها هستند: ۱-فضای تکراری، ۲-ناتوانی برنامه‌ساز در بیان نکته‌های تازه، ۳-یکنواختی و عدم نوآوری در اجرای مجریان، ۴-نبود منطق زنده یا ضبطی بودن برنامه؛ یعنی یک برنامه، مثلا یک برنامه ترکیبی وقتی روی آنتن می‌رود، باید دلیل زنده یا تولیدی بودن آن مشخص شود. برنامه‌ای که منطقی در این زمینه نداشته باشد، یعنی عمر رسانه‌ای اش به پایان رسیده است. ۵-عدم تناسب ساختار با محتوا؛ یعنی برنامه با توجه به محتوا، قالب مناسب برایش طراحی نشده است. به‌طور مثال ممکن است یک محتوا باید در قالب یک برنامه نمایشی قابل عرضه باشد اما ما برای آن یک برنامه ترکیبی را به کار گرفته‌ایم. ۶- ضعف در نویسندگی و ناتوانی گروه نویسندگان در شناخت ظرفیت‌های بی‌پایان زبان فارسی. ۷- عدم پژوهش و بی‌هدفی از زمان آغاز برنامه. هشت- نبود نگرش زیبایی شناسی در برنامه ساز، نه- ضعف و ناتوانی در موج آفرینی؛ یک زمانی تولید برنامه خود به خود یک فضیلت و برتری بود. اما الان به خودی خود هیچ برنامه‌ای به صرف اینکه تولید شده، ارزش و برتری پیدا نمی‌کند. مگر اینکه موج آفرین باشد، یعنی بتواند بر رسانه‌های همدوش و رقیب تأثیر بگذارد.
عمر رسانه‌ای برنامه‌ها اگر به پایان برسد، چند نتیجه منفی به بار می‌آید، ازجمله: مخاطب گریزی، گرم شدن بازار رسانه‌های بیگانه، افت آشکار سطح فرهنگ مخاطب‌های برنامه، رواج تولید آثار شبه فرهنگی و بهره‌برداری عناصر سودجو از این خلأ فرهنگی؛ یعنی وقتی رسانه در تولید آثار اصیل ناتوان باشد، آثار نازل گسترش می‌گیرند.
با توجه به نگاه ویژه رسانه ملی و به خصوص شخص رئیس صداوسیما، دکتر محمد سرافراز، اتفاقات ویژه در راستای افق‌های جدید رسانه ملی باید روی دهد. تا سه سال قبل یک برنامه ترکیبی با یک مجری و مهمان خاص ، موج ایجاد می‌کرد و تعداد زیادی مخاطب داشت، حتی زنده بودن یک برنامه می‌توانست موج ایجاد کند. اما الان دیگر کاربرد این گونه روش‌ها از دست رفته و به نظر می‌رسد عمر رسانه‌ای این گونه برنامه‌ها به پایان رسیده است و باید فکر تازه‌ای کرد. روزگاری بود که سریال‌های فصلی با پخش هفته‌ای یک قسمت، مخاطب بالایی را جذب می‌کردند. اما با گذشت زمان، این گونه سریال‌ها مخاطب خود را از دست دادند. به همین دلیل برای جبران این مشکل به سمت سریال‌های نمایشی هر شبی رفتیم. به طوری که طی سال‌های اخیر، سریال‌ها هر شب به نمایش در می‌آیند. در افق‌های جدید برنامه‌سازی رسانه ملی، باید به نیاز روزمره مخاطب پاسخ داده شود، سطح فرهنگ عمومی جامعه بالا برود، شأن و جایگاه فرهنگ عمومی خود را به اثبات برسانیم و بازار اندیشه و تولید فکر رونق پیدا کند. مدیران رسانه ملی باید ببینند که مخاطب‌ها امروز به چه فضاهایی نیاز و دلبستگی دارند و ارتباط برقرار می‌کند؟ باید قالب‌ها شکسته شود و از فضای تکراری گذشته بیرون بیاییم تا تأثیر عمیق‌تر و پربارتری بر مخاطب بگذاریم.
برنامه‌های ترکیبی و زنده صداوسیما نیازمند نگاه تازه و بازنگری هستند، چون خیلی شبیه به هم شده‌اند. وقتی ساختار برنامه‌ها نزدیک هم باشد، مخاطب آنهارا پس می‌زند. رسانه ملی باید به نیاز همه مخاطب‌ها پاسخ بدهد، هم مخاطب عام و هم خاص. گاهی ممکن است که یک برنامه مخاطب کمی داشته باشد. مثلا یک برنامه با محوریت فلسفه به‌طور طبیعی مخاطب عام ندارد. این برنامه‌ها هم می‌توانند تولید شوند، اما باید عمیق و پربار باشند. اما امروز می‌بینیم که خیلی از برنامه‌های گفت وگو محور صداوسیما شبیه هم شده‌اند و در انتخاب مجری، کارشناس، مهمان برنامه و... به سمت فضاهای جدید نرفته‌اند. به همین دلیل هم از 10 برنامه فقط دو برنامه برای مردم شناخته شده‌اند. این برنامه‌ها نیاز به تغییر و تحول دارند.
به نظر می‌رسد با توجه به اتفاقات جدید رسانه‌ای و نیاز مخاطب به فضاهای تازه، افق‌های جدید رسانه‌ای مسیری است که حتما باید طی شود.
*نویسنده و کارشناس فرهنگی