kayhan.ir

کد خبر: ۶۵۰۴۶
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
اختلافات؛ ریشه‌ها و راه‌حل‌ها(بخش دوم و پایانی)

راه نجات از اختلاف(زلال بصیرت)


 اگر كسي بخواهد در دام اختلاف گرفتار نشود، چه بايد بكند؟ گفتيم كه بخشي از اختلافات ناشي از جهل است؛ بنابراين، براي نجات از اختلاف ابتدا بايد معرفت افراد نسبت به حق کامل شود؛ اما اين مسئله تنها با شناخت حل نمي‌شود. مگر شيطان بدون واسطه مورد خطاب الهي نبود و نمي‌د‌انست که بايد بر آدم سجده کند؟ مگر فرعون نمي‌دانست که موسي پيغمبر خداست؟ وقتي فرعون خطاب به بني‌اسرائيل ادعا كرد كه: مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرِي (قصص،38)؛ من براي شما خدايي جز خودم نمي‌شناسم، حضرت موسي در پاسخش فرمود: لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ (اسراء،102)؛ فرعون به خوبي مي‌دانست كه معجزات حضرت موسي(ع) کار خداست. بنابراين، دانستن، به تنهايي كافي نيست؛ بلكه عامل ديگري براي جلوگيري از اختلاف نيز لازم است كه مهمتر از شناخت است. اين عامل چيزي جز اين نيست كه ما بايد دلمان را اصلاح کنيم و بخواهيم تابع حق باشيم و بنا را بر اين بگذاريم كه به آنچه عقل و دين گفته ‌است  عمل کنيم. اما اگر قصد واقعي ما اين باشد که به اسم دين کاري کنيم تا برتري خود را اثبات کنيم و به اين واسطه چندي ديگر قدرت را در اختيار داشته باشيم، ما هم با ديگران تفاوتي نخواهيم داشت.
اگر بخواهيم از اين اختلاف نجات پيدا کنيم، ابتدا بايد معرفت خود را درست کنيم و حق را بشناسيم؛ در مرتبه بعد بايد با خودسازي بكوشيم كه تابع حق باشيم؛ در غير اين صورت تا زماني كه تابع اميال و هوس‌ها باشيم، همين آش و همين کاسه خواهد بود؛ البته هر روز به رنگي و اسمي؛ يک روز به اسم دين؛ روز ديگر به اسم آزادي؛ روزي به اسم دموکراسي؛ روز ديگر به اسم پيشرفت؛ يک روز هم به اسم توسعه. از اين عناوين جذاب براي انداختن ديگران در دام‌هاي شيطان استفاده مي‌شود؛ در حالي‌كه روح همه آنها متابعت از خواسته نفساني است. تا زماني كه «دل‌خواه» در ميان باشد، مشکل حل نمي‌شود، به هر رنگ و با هر ضعف و شدتي كه باشد.
اگر بخواهيم جزء گروهي باشيم كه قرآن آنها را به عنوان «مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ» توصيف كرده و به اين واسطه از اختلاف مصون بمانيم، بايد اين دو ريشه را اصلاح کنيم؛ اول: شناخت صحيح؛ دوم: خودسازي براي سر نهادن به پاي حق و دفاع جانانه از آن؛ و بايد بدانيم اين عرصه، جاي معامله و مصالحه نيست. بايد حق را شناخت و تا آخر پاي آن ايستاد؛ حتي اگر كار به جنگ و درگيري منتهي شود. اگر پيغمبر اکرم‌(ص) از در مصالحه با مشرکين در آمده بود، کارشان به جنگ و کشتار نمي‌کشيد. قرآن كريم خطاب به پيامبر مي‌فرمايد: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيدْهِنُونَ (قلم،9)؛ مشركان منتظر بودند كه پيامبر اندكي از شعارهايش کوتاه بيايد، تا آنها هم کوتاه بيايند و با هم آشتي کنند. اگر پيامبر(ص) چنين كرده بود، از جنگ‌ها و خونريزي‌ها جلوگيري شده بود؛ اما اسلام چنين اجازه‌اي را نمي‌دهد. حتي زماني که پيغمبر اكرم و مسلمانان در نهايت سختي، ضعف و فقر به سر مي‌بردند، گروهي از ثروتمندان طائف به پيغمبر پيشنهاد کردند كه ما آماده‌ايم با شما بيعت کنيم، دست از بت‌پرستي برداريم، عبادات شما را انجام دهيم، با دشمنان شما بجنگيم و با دوستانتان مهربان باشيم؛ مشروط به اينکه ما را از سجده در نماز معاف كنيد! اگر پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفته بود، آنها نيز كاملاً تحت امر آن حضرت بودند. حال، اگر هر يك از عقلاي سياستمدار عالم با چنين پيشنهادي مواجه شوند، چه خواهند كرد؟ مگر نه اين است كه «الصلح خيرٌ»؟! آيا در نظر شما جواب اين پيشنهاد چيزي جز اين است كه بياييد با هم آشتي کنيم، و تعامل سازنده داشته باشيم؟! اما قرآن چه مي‌فرمايد؟
ممنوعیت مصالحه بر سر دین
خداوند مي‌دانست که در آن شرایط سخت و دشوار در دل پيامبرش چه مي‌گذرد. اما پيش از آنکه آن حضرت پاسخي به اين پيشنهاد بدهد، اين آيه نازل شد: وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيهِمْ شَيئًا قَلِيلاً؛(اسراء،74و75) اگر ما قلبت را استوار نكرده بوديم، حتماً تو هم به سوي مشركان تمايل پيدا مي‌كردي؛
اما اگر چنين مي‌شد، ما هم در دنيا و هم در آخرت تو را دو برابر عذاب مي‌کرديم و هيچ‌كس هم نمي‌توانست به تو کمک کند! چرا؟ زيرا در جايي كه دين دستوري دارد، هيچ‌كس حق مصلحت‌سنجي ندارد و بر سر دين نمي‌شود مصالحه کرد. مصالحه و تعامل در امور دنيوي اشكالي ندارد. هر كسي مي‌تواند از اموال خود بذل و بخشش كند؛ اما مصالحه بر سر دين معني ندارد. خداوند در آيه ديگري نيز مي‌فرمايد: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمين‏ * ثمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ؛ (الحاقه،46و44) اگر پيامبر از پيش خود يک کلمه را به ما نسبت دهد، رگ حياتش را قطع مي‌کنيم! از اين آيات مي‌توان فهميد اختلافي که خدا و پيغمبر با آن مخالف هستند، اختلافي است که به دين، معارف، احكام، ارزش‌ها و مسايل ديني ارتباط پيدا کند؛ اين امور قابل اغماض، مسامحه و مصالحه نيست.
حال، هركسي بايد کلاه خود را قاضي کند و ببيند كه آيا در چنين اختلافاتي كلام دين را مي‌پذيرد، يا آن را ناديده مي‌گيرد و با طرف مقابل سازش مي‌کند. البته كساني كه چنين مي‌كنند معمولاً براي قانع كردن خود و ديگران توجيهاتي مي‌تراشند؛ از قبيل اينکه مسئله حلال و حرام اعتباري است؛ يا اين مسايل اختصاص به زمان پيغمبر داشته و امروز با تغيير شرايط، اين احكام نيز تغيير كرده است؛ و يا اينکه براي دسترسي به تکنولوژي پيشرفته دنيا بايد با ديگران تعامل كنيم و در اين مسير نبايد دلواپس كم‌رنگ شدن امور ديني باشيم! اما آيا قرآن چنين منطقي را مي‌پذيرد؟ قرآن مي‌فرمايد: لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيهِمْ شَيئًا قَلِيلاً * إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَينَا نَصِيرًا. خداوند به پيغمبر اکرم (ص) كه عزيزترين مخلوقات است، مي‌فرمايد اگر با يك پيشنهاد جزيي مشركان كه خلاف دين است، موافقت کرده بودي، من دشمن تو مي‌شدم و هيچ کس نمي‌توانست در مقابل من به تو کمک کند.
ما بايد به صورت جدي و قاطعانه در جهت شناخت حق، و متابعت از آن (كه از مقومات انسانيت است)، استوار بمانيم و سر سوزني از آن كوتاه نيائيم؛ ما نبايد به بهانه‌هاي مختلف دين را فداي دنيا كنيم. اين، يعني ممكن است دنيايمان را فداي دين کنيم و براي حفظ دين از مصالح دنيوي چشم‌پوشي کنيم؛ بر خلاف كساني كه معتقدند دين مسئله‌اي شخصي است، فقط مربوط به عبادات و احكام فردي مي‌شود و ربطي به مسايل اجتماعي و سياسي ندارد.
اگر ما در فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي خود تابع قرآن هستيم، قرآن به ما دستور مي‌دهد كه بايد در اين امور نيز اصالت را به دين بدهيم و ببينيم هر يك از جريانات و مسايلي که در اجتماع واقع مي‌شود، چه تأثيري بر معارف، عقايد، ارزش‌ها و احکام ديني دارد. اگر احياناً موضع‌گيري صحيح ما در يك مسئله اجتماعي ـ‌مثل برداشته شدن تحريم‌هاـ موجب شود دنياي ما در معرض ضرر قرار گيرد، اين قابل اغماض و گذشت است؛ اما ‌خدا نكند كه از دين خود براي رسيدن به دنيا بگذريم؛ بويژه زماني كه نمي‌دانيم آيا سرانجام به منافع دنيوي مورد نظر خواهيم رسيد يا کلاه گشادي هم سرمان خواهند گذاشت!
توجه داشته باشيم که شيطان دائماً در کمين ماست که دينمان را فداي دنيا کنيم؛ حتي ممكن است به نام دين، ارزش‌هاي ديني را از دست ما بگيرد و عقايدمان را سست کند. در اين جهت ممكن است كار به جايي برسد كه براي رسيدن به مقام يا منفعتي، مطالب ديني را تحريف کنيم، کلمات حضرت امام را تحريف کنيم، تفسير جديدي براي آنها ارائه کنيم، منكر بعضي از آنها بشويم يا آنها را مربوط به گذشته عنوان كنيم. هر چند متأسفانه كساني هستند (حتي در لباس روحانيت) كه باور قلبي شان اين است (و اظهار هم کرده‌اند) که احكام قرآن متعلق به زمان پيغمبر(ص)بوده و اکنون اعتبار ندارد يا حتي معتقد شده‌اند كه اين احكام را آخوندها نوشته‌اند! به هوش باشيم كه شيطان دينمان را از ما نربايد!
سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دام ظله) دراجلاس سراسري دبيران احزاب عضو ائتلاف اصولگرايان ـ تهران ـ مدرسه شهداي مؤتلفه 94/6/5
زلال بصیرت روزهای  پنج شنبه منتشر می‌شود.