سیاست در اسلام(زلال بصیرت)
شيوه رايج در دنيا، بويژه در عرصه سياست اين است كه براي جلب نظر و استفاده از ديگران و همكاري با آنها، بايد سعي در جلب محبت آنها داشت تا احساس همدلي و مهر بيشتري حاصل شود، اما در رفتار اميرالمومنين(ع) نمونههاي بسياري بر خلاف اين شيوه ميبينيم و گاه ايشان انتقادات شديد و سخنان بسيار گزندهاي را نسبت به برخي ياران مطرح ميكردند و البته ميدانيم كه قصد علي(ع) از بيان چنين جملاتي انتقامگيري نبوده است، بلكه این شيوهاي تربيتي است.
ممکن است افرادي با در نظر گرفتن شرايط سخت و مظلوميت بسيار زياد اميرالمومنين(ع)، اين مسئله را امري طبيعي بدانند كه از برخي دوستان گلايه كنند، اما گاه سخنان حضرت علي(ع) حتي فراتر از آن بوده كه بتواند توجيه شود؛ به عنوان نمونه در حضور ياران خود، آنها را با ياران معاويه مقايسه كرده و بيان ميكند كه حاضر است ده نفر از ياران خود را با يك نفر از ياران معاويه عوض كند. لذا چه بسا بتوان گفت اين سخنان عاملي براي ايجاد حركت در اصحاب و بيرون آوردن آنها از رخوت و سستي بوده است.
درجات محبت
در روايات ما تاکید شده که بالاترين درجه محبت اهل بيت(ع)، دوست داشتن آنها با قلب و دفاع زباني و عملي از آنهاست و ميزان ثواب کسانی که به این درجه از محبت اهل بیت(ع) رسیدهاند به اندازه ثواب عبادت همه بندگان است، عدهاي فقط امام(ره) و رهبري را در دل دوست دارند و عدهاي نه تنها ایشان را در دل دوست دارند، بلكه با زبان هم از آنها دفاع میکنند، هرچند مستلزم شنيدن طعنه باشد. اما عده ديگري نيز هستند كه نه تنها در قلب و زبان، بلكه در عمل هم تا پاي جان براي انقلاب و رهبري ايستادگي ميكنند. بايد خودمان را بسنجيم كه در كدام گروه قرار داريم و خود را ارتقاء دهيم، هرچه معرفت خود را نسبت به راه اهل بيت(ره) كه امروز تجلي و مظهر آن، راه امام و رهبري است، بالا ببريم، ارزش وجودي ما و تأثير كار ما نيز بيشتر ميشود و علاوه بر اجر اخروي آن، در اين دنيا نيز سبب بركت فعاليتها ميشود.
چنين نيست كه ناخودآگاه و يك مرتبه، اين درجه از محبت، يعني محبت در دل، زبان و عمل به كسي داده شود، بلكه براي رسيدن به اين محبت بايد مقدماتي را انجام داد و البته موانعي هم در اين مسير وجود دارد.
علاقه به دنيا مهمترين مانع رسيدن به محبت تام اهل بيت(ع) است، انسان وقتي ببيند در برخي موارد قرار است منافعش به خطر افتاده يا متهم شود يا جلوي پيشرفتش گرفته شود، دوست ندارد كه خود را به دردسر بيندازد.
بايد يكديگر را سفارش كنيم تا به حب دنيا آلوده نشويم، آنچه مذموم است حب دنياست، نه داشتن مال و مقام. مال، مقام و مسائل جنسي، سه عامل مهم در لذات دنيوي است كه ميتواند انسان را به خود دلبسته كند و راه جلوگيري از دلبستگي به آنها نيز اين است كه در استفاده از لذات دنيوي ـ هرچند حلال ـ زيادهروي نشود و به ضرورت اكتفا شود. خطر حمله دو گرگ گرسنه به گله گوسفند بدون چوپان برای آن گله، كمتر از خطر حب مال و رياست براي دین انسان است.
تجربه نشان داده است که يكي از عيوب ورود به صحنههاي سياسي اين است كه انسان از ارزشها و اخلاق دور ميشود، وقتي انسان وارد سياست شده و منافع خود را در خطر ببيند، دور نشدن از ارزشها و اخلاق بسيار دشوارتر ميشود، لذا بسيار بايد مراقب بود.
هر كس بايد رفتارش را با قصد و وظيفهاش بسنجد، اگر کسی رفتارش كمتر از وظيفهاش است، دچار سستي، تنبلي يا غفلت است و اگر زيادهروي باشد، شكستن مرزها و تضييع حقوق ديگران را در پي دارد. لذا بسيار بايد مراقب بود تا در بازار سياست حق كسي تضييع نشود.
همانگونه كه اگر فردي قرار باشد در شبي تاريك در بياباني پر از مار و عقرب قدم بردارد، بسيار محتاطانه حركت ميكند، بايد در رفتار و سخنانمان احتياط كنيم. چرا كه شيطان براي هر كسي دامی متناسب با خودش پهن ميكند و از طرفي هر چه شناخت، تجربه و توان نيز بيشتر باشد، تكليف بيشتر ميشود. لذا در مرحله اول، نبايد در تشخيص وظيفه سهلانگاري كرد و بعد از شناخت وظيفه نيز، بايد در عمل تمام توان خود را به کار گرفت، چرا كه در غير اينصورت به شدت پشيمان خواهيم شد.
ضرورت پایبندی به اصول و انعطاف در فروع
يكي از غفلتها عدم اهميت به وظايف اجتماعي و باور نداشتن به كار اجتماعي است، بايد خود را به كارهاي جمعي عادت داده و دوستان و علاقهمندان را جذب كرده و شيوه همكاري را بيابیم. براي تقويت جبهه حق و پركردن خلأهاي جامعه، بايد همكاري را ارج نهاده و از تفرقه جلوگيري كنيم و جلب محبت ديگران براي همكاري، مانند مقدمه واجب و در نتيجه، واجب است.
البته بايد اعتدال و توازن را رعايت كرد و نه آنگونه برخورد كرد كه كسي باقي نماند و نه آنگونه كه به بهانه جذب افراد، بگونهاي رفتار كرد كه اصول فراموش شود. در رفتار بايد انعطاف داشت، اما اصول بايد حفظ شود، اعتدال و انعطاف در پايبندي به اصول معنا ندارد، اما در غير اصول نبايد انتظار داشت كه همه داراي يك سليقه و يك نوع نگاه و بدون عيب باشند، بلكه بايد همه سلايق مختلفي كه اصول را قبول دارند، جذب كرد.
هرجا اصول را رعايت نكرديم، ضربه خورديم، به همان اندازه كه محبت دنيا بيايد، محبت خدا ميرود، چرا كه محبت دنيا با محبت خدا در يك دل جمع نميشود. بنابراین در هركاري، حتي کارهای اجتماعي، اگر احكام شرعي و اخلاقي را رعايت كرديم، پيشرفت هم كردهايم، اما بايد از سختگيريهاي بيجا نيز كه گاه سبب شده كه فرد به سمت دشمن متمايل شود، پرهيز كرد.
دیدگاه اسلام نسبت به سیاست
همه احزاب سياسي دنيا روشهاي مشتركي در دنيا دارند، ميدان سياست، ميدان رقابت احزاب است و هركسي در پي آن است كه چگونه حريف را كنار زده و بر مسند قدرت بنشيند، اما آنچه اسلام ميگويد ممتاز است. بر اساس اسلام ما در سياست عموماً با افراد و گروههايي مواجه هستيم كه هيچ كدام حق محض يا باطل محض نيستند و هركدام مقداري حق و باطل را در خود دارند و تفاوت در ميزان حق و باطل آنهاست. لذا بايد نگاه كنيم حق اقوي در كدام راه است تا آن را انتخاب كنيم يا اگر گروهي در آن مسير قرار دارد، به دنبال آن برويم. بايد ببينيم كدام راه ميتواند ارزشهاي ديني را احيا و پابرجا كند تا آن را انتخاب كنيم، نه اينکه به دنبال راهي باشيم كه سبب جذب منافع ميشود.
متأسفانه بعد از انقلاب، هنوز اين تفكر بين دولتمردان ما وجود دارد كه وظيفه اول خود را پيشرفت علمي، تكنولوژي و صنعتي ميدانند و حتي حاضرند كه از ارزشهاي معنوي كم بگذارند تا پيشرفتهاي دنيوي حاصل شود. اگر چنين است پس فرق انقلاب اسلامي با ساير كشورها در چيست؟ گاهي حرفهايي از سوي مسئولان بیان ميشود كه گويا اصلاً قيامي براي دين اتفاق نيفتاده و انقلابي صورت نگرفته است و هيچ كسي براي اين انقلاب جانش را فدا نكرده است. گويا اصلاً آنچه مطرح نيست، دين است و حتي اگر از آنها پرسيده شود، ميگويند مگر دين غير از اين را ميگويد؟ همچنانکه وزير ارشاد اسبق در پاسخ به اين سؤال كه چه كاري براي فرهنگ اسلامي انجام دادهايد، اظهار داشته بود چه چيزي بالاتر از آزادي؟! به اعتقاد برخي از مسئولان، مرز دين از مرز دنيا جدا است و اين در واقع همان سكولاريسم است، بايد فرهنگ عمومي را تقويت كرده و مردم را نسبت به خطرات فرهنگي كه به مراتب مهمتر از مذاكرات هستهاي است، آگاه كرد.
رخنه فرهنگي را نميتوان جبران كرد، در حاليكه متأسفانه برخي اصلاً اعتقاد ندارند كه رخنه فرهنگي وجود داشته باشد و حتي معتقدند بايد خط قرمزها را برداشت تا فرهنگ رشد كند.ابتدا بايد خودمان خطر را شناخته و درك كنيم و بعد ديگران را نسبت به آن آگاه كنيم.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در ديدار با اعضاي شوراي مركزي جبهه پايداري؛ قم؛ 31/2//94
زلال بصیرت روزهای پنجشنبه منتشر میشود.