بررسی دیدگاه قرآن درباره چگونگی تعامل در برابر استکبار
گفتوگو با استکبار؛ تاکتیک یا راهبرد؟
در ادبیات مستکبران و رسانههای استکباری این جمله بارها تکرار میشود که «بازگشت به جامعه جهانی» و «پذیرش قوانین بینالمللی» تنها راه برای ایران اسلامی است.
در ادبیات مستکبران و رسانههای استکباری این جمله بارها تکرار میشود که «بازگشت به جامعه جهانی» و «پذیرش قوانین بینالمللی» تنها راه برای ایران اسلامی است. بنابراین، فشارها و تهدیدها در همه عرصههای فرهنگی، حقوقی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن بر ایران ادامه خواهد یافت و این گونه نیست که با عقبنشینی در مسئله هستهای بتوان رضایتمندی استکبار جهانی را به دست آورد. هر گام عقبنشینی به معنای پذیرش گام بعدی و افزایش فشارها و تهدیدها و انسجام بیشتر استکبار و مستکبران در سطح جهان است. این عقبنشینی تا کجا ادامه خواهد یافت و چه زمانی ر ضایت به اصطلاح جامعه جهانی به دست میآید و ایران اسلامی به جرگه جامعه جهانی باز خواهد گشت و تهدیدها و فشارها برداشته میشود؟
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی بر آن است تا نقطه پایانی عقبنشینیها را از نظر استکبار و دشمنان ایران و اسلام تبیین کند.
تضاد گفتمان اسلام و استکبار
نظامی که اکنون بر جامعه جهانی حکمفرما است با دلایل و شواهد گوناگون یک نظام استکباری ستمگر است که به هیچ اصلی جز اصل قدرت پایبند نیست. براساس این اصل که همان قانون جنگل است، قدرت است که حق میسازد و برای افراد و دولتها مشروعیت میآورد تا هر طور که بخواهند در جهان عمل کنند. نخستین و سادهترین شاهد بر این مدعا همان «حق وتو» است که در سازمان ملل برای پنج کشور پیروز در جنگ جهانی دوم تصویب شده و بیش از چندین دهه است که اعمال میشود. براساس این حق، دولتهای استکباری بدون هیچ اما و اگر و تنها برای منافع ملی خود میتوانند قطعنامههای ظالمانهای را در شورای امنیت برای حفظ منافع دولتهای خودشان به تصویب برسانند و در صورت تضاد با منافع جمعی و یا حتی ملی یک کشور، آن را وتو کنند.
این نظام به دلایل و شواهد دیگر، یک نظام استکباری و ضدانسانی است هر چند که داعیه حقوق بشر داشته و در ظاهر چیزی را در قالب حقوق بشر به تصویب و اجرا درآورده باشد؛ زیرا مواد قانونی که در مجموعه سازمانهای وابسته به سازمان ملل تصویب و اجرا میشود از جمله همین قانون حقوق بشر، تنها تامین کننده منافع، مقاصد و اهداف پنج کشور دائم عضو شورای امنیت است.
این گفتمان که از آن به گفتمان استکباری یاد میشود، ضدگفتمان اسلامی است که اصل عدالت به عنوان مهمترین هدف و فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب الهی و دعوت اولیای الهی در آن تعیین و معرفی شده است. (حدید، آیه 25)
گفتمان اسلامی دارای فلسفهای است که اجازه نمیدهد تا کوچکترین حقی از موجودی سلب شود و انسانها به دلیل داشتن اراده و اختیار و قدرت موظف هستند که آن را نه تنها در حق یکدیگر اجرا کنند، بلکه به عنوان خلیفه الهی بر زمین درباره همه موجودات دیگر اعمال کرده و جلوی بیعدالتی و ظلم را بگیرند تا فسادی در زمین ایجاد نشود. چنین فلسفهای آیین زندگی اسلامی نامیده میشود.
در برابر گفتمان اسلامی، گفتمان رقیب قرار میگیرد که در اشکال گوناگونی خودنمایی میکند. گفتمان رقیب اسلام را گفتمان استکباری میگویند.
فلسفه گفتمان استکباری، همان فلسفه شیطانی است؛ زیرا مدیریت گفتمان استکباری را شیطان به عهده دارد و جنیان و انسانها تنها در خدمت ابلیس عمل میکنند. براساس آموزههای قرآنی، ابلیس نخستین شیطنت خویش را با استکبار در برابر خدا و خلیفه الهی آغاز کرد و حاضر به پذیرش خلافت حضرت آدم(ع) نشد؛ زیرا مغرور به استعدادها و تواناییهای خود شد و خود را برتر از انسان دانست و به خلافت و سلطنت ربوبی انسان تن نداد. (بقره، آیه 34؛ اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 76)
پس تضاد میان گفتمان اسلام و گفتمان استکباری وجود دارد که مهمترین جلوهگاه تضاد را میباید در حوزه عدالت رهگیری و شناسایی کرد.
جنگ حق و باطل، عدالت و ظلم
براساس آموزههای قرآنی، تا زمانی که انسان در زمین است، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم وجود خواهد داشت، زیرا انسانها در جهانی زندگی میکنند که یک دشمن اصلی با آنان همراه است. پس از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، دشمن قسم خوردهاش یعنی ابلیس نیز هبوط میکند. (بقره، آیات 37 و 38)
ابلیس با بهرهگیری از ضعف درونی انسان یعنی خواستهها و نیازهای نفسانی انسانی، میکوشد تا انسان به جای بهرهگیری از عقل و وحی، گرفتار شهوت و غضب شده و در خدمت او درآید و با سواری بر گردهاش او را به فساد و تباهی در زمین سوق دهد به جای آنکه به نقش و مسئولیت خلافت الهی بپردازد و با عدالت جان و جهان و جامعه را آباد کند. (حجر، آیه 32؛ اسراء، آیه 62: روم، آیه 41)
عدالت همگانی میتواند صورت گیرد؛ از اینرو خداوند در آیه25 سوره حدید، فلسفه بعثت پیامبران را ایجاد آمادگی برای قیام عمومی مردم برای عدالت بیان میکند. به این معنا که تودههای مردم (ناس) با آشنایی با حقوق خود، خواهان حق خود شده و بخواهند در جامعه به دور از تفاوتهای جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی و مانند آن، عدالت را برپا دارند و قسط را اجرا نمایند.
بنابراین تضاد میان گفتمان اسلامی و استکباری شیطانی، تقابل در حوزه حق و باطل و عدالت و ظلم است.
فشار و تهدید تا پذیرش آیین استکباری
دو گفتمان اسلامی و استکباری در دو جبهه حق و باطل و عدالت و ظلم، صفآرایی کردهاند. این دو هرگز نمیتوانند با هم کنار آیند؛ زیرا میانه و وسطی برای این دو گفتمان نیست که بتواند به عنوان قدر مشترک مورد توافق قرار گیرد و دو گفتمان در سایه صلح و عدالت با هم کنار بیایند و همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند.
بنابراین، سخن گفتن از صلح و همزیستی مسالمتآمیز میان دو گفتمان اسلامی و استکباری چیزی جز بذلهگویی نیست؛ اگر سخن از صلح و دوستی و آرامش میان این دو گفتمان و نمادهای آن در جهان امروز میشود، تنها از باب فریب و خریدن زمان است. ایجاد اعتماد میان دو گفتمان و نمادهای آن سخنی بیمعنا خواهد بود و تصور موضوع به خوبی پوچی و کذب این معنا را اثبات خواهد کرد؛ زیرا اگر از مصادیق اولیات نباشد، دستکم از مصادیق بدیهیات است که تصور موضوع، تصدیق آن را به همراه خواهد داشت.
دو گفتمان چنان در تقابل یکدیگر صفبندی کردهاند که اثبات یکی به معنای سلب دیگری است؛ زیرا جایی که حق آمد نمیتواند باطلی باشد و بالعکس. از اینرو خداوند میفرماید هرگاه حق آمد باطل رفت. (اسراء، آیه81)
براساس فلسفه تاریخی که آموزههای قرآنی بیان کردهاند، نهایت جامعه انسانی به اینجا ختم میشود که عدالت جهانی در سایه حکومت صالحان ایجاد خواهد شد و زمین به ایشان به ارث میرسد. (انبیاء، آیه105)
بنابراین میتوان گفت که گفتمان اسلامی نهتنها براساس آموزههای قرآنی یک سیر طبیعی به سمت و سوی جهانی شدن دارد، بلکه براساس آیاتی از جمله 25 سوره حدید و مانند آن، جامعه اسلامی میباید برنامهای برای جهانی شدن داشته باشد. پس جهانی شدن و سلطه گفتمان اسلامی و از میان رفتن گفتمان استکباری نهتنها یک پروسه طبیعی براساس فلسفه تاریخی است بلکه باید به عنوان یک برنامه و پروژه مورد توجه قرار گیرد و در این راستا جامعه اسلامی فعالیت کند. (مائده، آیه48؛ توبه، آیه33؛ فتح، آیه28؛ صف، آیه9؛ حدید، آیه25)
در مقابل، گفتمان استکباری تحت مدیریت و رهبریت ابلیس نیز گفتمانی جهانی است و میخواهد همه بشریت را- جز افراد خاصی که بیرون از توان تسلط بر ایشان است- گمراه سازد. (حجر، آیه 39 و 40 و آیات دیگر)
دشمنان گفتمان اسلامی از همه امکانات بهره میگیرند تا به این هدف برسند. آنان از طریق شبههافکنی، تزیین امور دنیا و ایجاد گرایشهای مادیگرایانه (آلعمران، آیات 7 و 14 و آیات دیگر) میخواهند مردم را به دنیا سرگرم کنند و از حق و حقیقت و عدالت دور سازند.
خداوند در آیه 20 سوره کهف و آیات دیگر میفرماید نظام استکباری و شیطانی تلاش میکند که به هر شکلی شده، مردم را به زیر سلطه خود درآورد و کسانی را که در برابر او قرار میگیرند به قتل میرساند یا شکنجه کرده و به زندان میافکند یا سنگسار کرده و یا از جامعه طرد و یا تابعیت او را لغو میکند.
این برنامههای فشار و تهدید و شکنجه و قتل ومانند آن تا زمانی که مردم به آئین آنها باز نگردند ادامه خواهد یافت.
تعبیر قرآنی «ملت» به معنای آئینی است که دارای فلسفه و سبک خاصی از زندگی است. در حقیقت یک آئین و سبک زندگی است که دارای فلسفه خاصی باشد. ملت ابراهیم به معنای فلسفه و آئین زندگی است که حضرت ابراهیم(ع) آن را داشت و دیگران را بدان دعوت میکرد. نظام استکباری نیز به عنوان یک ملت دارای فلسفه زندگی و سبک خاص زیست است که مردم را به افکار و رفتار خاصی دعوت میکند، پس نظام استکباری و گفتمان استکباری شیطانی تمام راهها را به کار خواهد بست تا ملت خودش را بر جهان مسلط سازد و مردم را به همان فلسفه و سبک زیست خود دعوت کند.
نظام سلطه استکباری آمریکا، بارها بیان کرده است که همه گزینهها از جمله تحریمها و حمله نظامی روی میز است. همه گزینههای استکباری شامل بهرهگیری از شبهات و جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ علمی و اعتقادی، جنگ رسانهای از راه فیلمهای هالیودی، اخبار رسانههای سمعی و بصری و جنگ اقتصادی، تهاجم فرهنگی، تحریم و تهدید نظامی و مانند آن است.
خداوند میفرماید دشمنان زمانی دست از جنگ و تهدید برمیدارند که نظام سلطه آنان را بپذیرید و آئین آنان را قبول کنید، زیرا جز به این رضایت نمیدهند: ولن ترضی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی ولئن اتبعت اهواءهم بعدالذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا نصیر، و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمیشوند، مگر آن که از کیش و آئین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت واقعی است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از خواستههای آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت. (بقره، آیه 120)
پس دشمن استکباری هرگز با عقبنشینیهای امت اسلام در مسایلی چون حقوق هستهای و مقاومت اسلامی، کوتاه نمیآید و نمیتوان گفت که این کارها موجب اعتمادسازی است، زیرا زمانی اعتماد مستکبران به دست میآید و آنان راضی میشوند دست از دشمنی بر دارند که هم کیش و آئین آنان شوید. لذا دولت استکباری و شیطانی آمریکا بهصراحت اعلام میکند که عقبنشینی در همه اصول انقلاب اسلامی است که امکان بازگشت ایران اسلامی را به جامعه جهانی (همان نظام سلطه استکباری و شیطانی) فراهم میآورد.
اینکه گمان کنیم دشمنی ایران اسلامی و نظام استکباری پایانی خواهد داشت، تصوری سادهاندیشانه است؛ زیرا این دوستی و صلح تنها زمانی تحقق خواهد یافت که یکی از دو نظام و گفتمان اسلامی و استکباری، ماهیت خود را تغییر دهد و به آئین و کیش دیگری درآید؛ چرا که تنها با حذف یکی از دو نقیض است که آن دیگری رضایت مییابد و بقایش تضمین میشود.
براساس آموزههای اسلامی حتی اگر کفر و باطل کوتاه بیاید و بخواهد صلح کند، حق کوتاه نمیآید: زیرا خواهان عدالت جهانی نسبت به همگان است و هرجا فریادرسی کمک خواهد لازم است برای رفع ظلم و رهایی اهل استضعاف از دست استکبار قیام کرده و به جنگ و جهاد پرداخت. خداوند به صراحت در آیه 75 سوره نساء ضمن توبیخ مسلمانان میفرماید: و مالکم لا تقاتلون فی سبیلالله والمستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا شما در راه خدا [و در راه نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید؟ همانان که میگویند: «پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستمپیشهاند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.»
بنابراین، براساس آموزههای قرآنی، نمیتوان دربرابر استکبار و نظام سلطه سکوت کرد و تنها رهایی خود را خواست بلکه واجب و تکلیفی شرعی و الهی است که به داد هر فریادرسی رسید و به او یاری کرد؛ چرا که عدالت جهانی برای همگان از هر نژاد و قوم و مذهب و آئینی از وظایف و تکالیف اسلامی است. (حدید، آیه 25)
به هر حال، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم جنگ دایمی است و هیچیک در این راه کوتاه نمیآید و صلح و صفایی میان آنان برقرار نخواهد شد، مگر از باب سیاست مقاومتی در گفتمان اسلامی؛ به این معنا که برای تقویت و تحکیم مواضع، عقبنشینی تاکتیکی انجام میگیرد ولی هم، این عقبنشینی موقت است و هم ماهیت تجاوزطلب دشمن را برای همه برملا میکند. به تعبیر دیگر تنها برای یارگیری و تقویت برای حمله سهمگینتر عقبنشینی صورت میگیرد. پس پای هیچ پیمان و قرارداد دایمی را امضا نمیکند که حقوقش را سلب کند؛ بلکه تنها یک آتشبس موقت است. (انفال، آیه 16)
دولت اسلامی باید بگونهای عمل کند که هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کند؛ به عنوان نمونه باید تحریمهای اقتصادی را به عنوان یک فرصت، شناسایی کرده و آن را برای تقویت اقتصاد مقاومتی به کار گیرد تا جامعه به جای وابستگی اقتصادی به بیرون بر اقتصاد داخلی و مستقل پا گیرد. خداوند میفرماید: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آوردهاید و تجارتی که از بیرونقی و کسادیاش میترسید و خانههایی که به آنها دل خوش کردهاید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمیکند. (توبه، آیه 24) و در آیه 28 سوره توبه درباره آثار اقتصاد مقاومتی و امدادهای الهی به ملت مقاوم اسلام میفرماید: یا ایهاالذین امنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء انالله علیم حکیم؛ ای اهل ایمان! جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند؛ و اگر ]به سبب قطع رابطه با آنان و تعطیل شدن داد و ستد با ایشان[ از بینوایی و تنگدستی میترسید، خدا اگر بخواهد شما را از فضل و احسانش بینیاز میکند؛ یقینا خدا دانا و حکیم است.