شیوههای نفوذ به روایت رئیس اسبق سیا
گاهی خود افراد نیز نمیدانند نفوذی هستند
سید روح الله امین آبادی
ضرب المثلی در افکار عمومی رایج است که میگوید؛ شاه میبخشدشاهقلی نمیبخشد!» این حکایت را مردم زمانی استفاده میکنند که بزرگی به مسئلهای اذعان و یا دستوری صادر میکند ولی زیر دستها بنا به مصلحتی که خود دارند منکر قضیه میشوند. حکایت امروز آمریکا و عوامل داخلی آن در ایران حکایت این ضرب المثل را دارد ! آمریکا به صراحت از نفوذ خود در کشورهای دیگر از دوست گرفته تا دشمن سخن میگوید و از این سیاست مداخله گرایانه دفاع میکند ولی از سوی دیگر عدهای در داخل کشور منکر این سیاست شده و به بزک چهره کدخدا مشغولند !
اواخر دهه 70 زمانی که رهبر انقلاب از نفوذ دشمن در رسانهها سخن گفتند و تاکید کردند که برخی رسانهها پایگاه دشمن شدهاند برخی مسئولین وقت این هشدار را جدی نگرفتند.همانهایی که آن روزها منکر نفوذ دشمن در رسانهها بوده و از پاکی خود سخن میگفتند اندکی بعد به همراه خانواده عازم دیار غرب شدند تا از فاز عملیات پنهانی به نوکری و جیرهخواری عیان ارتقاء رتبه پیدا کنند!.
امروز نیز وقتی از نفوذ سخن گفته میشود عدهای میپرسند کدام نفوذ ؟ این افراد نفوذ را توهم میدانند و میگویند عدهای میخواهند از واژههایی نظیر فتنه و نفوذ برای تصفیه حسابهای سیاسی بهره گیرند !
بخش طنز آمیز ماجرا آن جا است که متصدیان نفوذ که در آمریکا نشستهاند، خود منکر این کار خود نیستند و با افتخار سرشان را بالا میگیرند و بر کرده خود مباهات هم میکنند! تاکنون بسیاری از شخصیتهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا خاطرات خود را منتشر ساخته اند. این خاطرات از فیلترهای فراوانی رد شده است تا مسائل محرمانهای که با امنیت ملی آمریکا مرتبط است منتشر نشود. یکی از این شخصیتها که در اواسط دهه 60 شمسی خاطرات خود را منتشر ساخت فردی است به نام استانسفیلد ترنر رئیس سازمان سیا در زمان کارتر .
ترنر در برههای رئیس سازمان سیا بوده است که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و سیا به دلیل عدم پیش بینی درست انقلاب و قیام مردم ایران علیه رژیم طاغوت مورد انتقادهای شدیدی قرار گرفته بود.
با وجودی که به اذعان ترنر جاسوسهای سیا در آن برهه و از مدتها پیش در ایران حضور داشتند، ولی این نفوذیها و جاسوسها نتوانسته بودند به خوبی وظایف خود را عملی سازند و اینگونه شد که ایران به عنوان امید آمریکا در منطقه از دست رفت !
سفارت آمریكا در تهران در اولین روز خرداد 57 در گزارشی كه به وزارت خارجه این كشور ارسال كرد با ابراز رضایت و خوشبینی نسبت به آرامش نسبی كه در چند روز گذشته در كشور حكمفرما بوده است این مسئله را بررسی كرده و نوشت :«...علی رغم وقایع گاه و بیگاه اینجا و آنجا یك آرامش نسبی جایگزین آشفتگیهای اخیر در جبهه مخالفین ایران شده است در حالی كه در طول چند ماه گذشته تقریبا روزانه یك واقعه یا بیشتر اتفاق میافتاد شماره این وقایع اخیرا به 3یا 4واقعه در هفته كاهش یافته است»(1)
این سند لانه جاسوسی نشان میدهد که آمریکا در تحلیل وقایع ایران دچار خوش بینی مفرطی شده بود.
در یک کلام میتوان گفت آمریكا همواره در تحلیل مسائل ایران دچار اشتباه در محاسبه بوده هرچند هرگز از این اشتباهات درس نگرفته است .
دریادار استانسفیلد ترنر رئیس وقت سازمان سیا در كتاب «پیش از خواندن بسوزانید» به خوبی دلیل اشتباه محاسباتی آمریكا در این زمینه را تشریح میكند: «گروه اطلاعاتی ما در ایران بسیار محدود بود ما به اطلاعات كافی دسترسی نداشتیم چون شاه دولت قابل اعتماد ما بود و ما در مورد او به طور جدی و با دقت جاسوسی نمیكردیم به همین دلیل قبل از سقوط شاه ما عوامل زیادی در ایران نداشتیم و بعد از انقلاب هم طبیعتا قادر به جلب افراد قابل اطمینان نبودیم.» (2)
ترنر در كتاب دیگر خود به نام «پنهانكاری و دموكراسی» با اشاره به اطلاعات ناقص آمریكا و سازمان سیا از قدرت رهبری امام خمینی(ره) و میزان نفوذ ایشان میان اقشار مختلف مردم در اعترافی تاریخی مینویسد: «هرگز تصور نمیكردیم كه همه گروههای ناراضی و مخالف شاه توسط یك روحانی 79 ساله به نام آیتالله خمینی(ره) كه به حالت تبعید در فرانسه به سر میبرد به هم جوش داده شوند و اگرچه بعد از سقوط شاه اتصال این گروهها نیز از هم گسست و هر یك رو به سویی نهادند ولی انقلاب از پا نایستاد و همچنان به راه خود ادامه داد.» (3)
هر چند ترنر در خاطرات خود مدعی است که میزان جاسوسان آمریکایی مورد اعتماد آمریکا در ایران کم بوده ولی این خود اعتراف بزرگی است که رئیس سازمان سیا به صراحت میگوید که ما از ایران متحد خود جاسوسی میکردهایم ولی این جاسوسی به اندازه کافی نبود چرا که شاه معتمد و متحد ما بود!
حال میتوان پرسید زمانی که آمریکا از متحدان خود به هر میزانی جاسوسی میکند و نیروهایی را برای نفوذ در ارگانها و نهادهای این متحد گسیل میدارد زمانی که آن کشور از دایره متحدین آمریکا خارج شد چه میکند؟ آیا راهی جز بالا بردن فعالیتهای جاسوسی و تلاش برای نفوذ باقی میماند؟
ترنر در بخش «عملیات پنهانی: حیلههای کثیف» کتاب خاطرات خود با عنوان «پنهانکاری و دمکراسی» مینویسد: کوششهای ما برای تاثیرگذاری بر روند حوادث در یک کشور خارجی بدون آن که جای پایی از خودمان باقی بماند توسط بخش عملیات پنهانی طراحی و به اجرا در میآید.
ترنر با اشاره به مصادیقی از عملیاتهای پنهانی سیا - بخوانید نفوذ - در کشورهای جهان مینویسد: «سیا در سال 1953 انواع عملیات پنهانی را به صورت امور تبلیغاتی و تاثیرگذاری بر مسائل سیاسی و نظامی 47 کشور جهان در دست اجرا داشت... چند سال بعد تعداد عملیات پنهانی سیا در کشورهای جهان به چند هزار مورد رسید که البته اکثر آنها را نیز اقداماتی - نه چندان چشمگیر و تهورآمیز - به صورت مثلا انتشار مقاله در یک نشریه خارجی برای خنثی کردن تبلیغات کمونیستها، یا خریدن یک شخصیت با نفوذ به امید آن که در عملیات پنهانی آینده مورد بهرهبرداری قرار گیرد، تشکیل میداد.»(4)
او در بخش دیگری از خاطرات خود به پرداخت پول به گروهها، احزاب و شخصیتهای همسو با آمریکا در کشورهای جهان نیز اشاره میکند و مینویسد: «در این راه از سوی سیا کمکهای مالی نیز در اختیار اتحادیههای کارگری، احزاب سیاسی، گروههای دانشجویی، سازمانهای فرهنگی و مطبوعات قرار میگرفت ... و همچنین توصیههای لازم به آنها میشد که چگونه زمینه پیروزی کاندیداهای دموکرات را در انتخابات فراهم کنند.»(5)
رئیس وقت سیا در گزارش خود به ابعاد قابل توجه دیگری نیز اشاره میکند و آن اینکه «عملیات پنهانی سیا در خلال این دوره تقریبا کلیه سطوح اجتماعی کشورهای محل فعالیت سازمان را تحت تاثیر قرار داده بود تا جایی که طبق تحقیقات... در یکی از کشورها سیاستمداران بلندپرواز به طور خودکار به سراغ رئیس پایگاه سیا میرفتند تا از کمکهایش برای پیروزی خود در انتخابات استفاده کنند.» (6)
ترنر در کتاب خاطرات خود به روشهای نفوذ نیز اشاره میکند و مینویسد؛ «بخشی از پول در اختیار اتحادیههای کارگری، انجمنهای دانشجویی و بنیادهای خصوصی داخل خاک آمریکا قرار میگرفت تا از طریق آنها به همکاران و همفکرانشان در کشورهای خارجی پرداخت شود که با این اقدام چون سازمانهای آمریکایی نقش واسط بین سیا و کشورهای دیگر را بر عهده داشتند، لذا سازمانهای خارجی دریافتکننده کمک در معرض اتهاماتی از قبیل همکاری با سیا و یا عروسک آمریکا قرار نمیگرفتند و نیز استفاده از این روش گاه به سیا امکان میداد تا بدون نیاز به واسطگی سازمانهای آمریکایی طوری کمکهای خود را به کشورهای خارج حواله کند که سازمان دریافتکننده پول به هیچ وجه متوجه نشود که تحت حمایت مالی سیا قرار دارد.»(7)
مرور خاطرات ترنر در کتاب «پنهانکاری و دمکراسی» که حاوی لیست و توضیح صدها مورد از مداخلات آمریکا در امور داخلی کشورهای دیگر میباشد موید این واقعیت است که «نفوذ» با شیوه حکومتی آمریکا عجین شده است و گاهی چنان پیچیده و با واسطه است که حتی عوامل نفوذی نیز از پشت پرده اطلاع ندارند.
حال چگونه کسانی در داخل کشور نفوذ را ساخته و پرداخته مخالفین سیاسی خود دانسته و توهمش میخوانند سوالی است که تاکنون پاسخی بدان داده نشده است.
___________________
پینوشتها در دفتر روزنامه موجود است