نگاهی به سریال «آمین»
انفجار بمب مشقی در دریای کلیشهها
آرش فهیم
طی سالهای اخیر، نوعی از سریالهای پلیسی در سیما باب شده است که بیشتر متکی بر زرق و برقهای تصویری و ضرباهنگ شتابناک و استفاده از شگردهای رایج در فیلمهای هالیوودی هستند. استفاده درست و بجا از این عناصر، نتیجه مطلوبی در پی دارد، به شرطی که همه این جلوهها، بر فیلمنامه، روایت و مضمونی مناسب استوار شوند. در غیراین صورت به بمبی مشقی بدل میشوند که فقط سر و صدا به پا میکنند و بدون تأثیرگذاری لازم، خیلی زود فراموش میشوند.
«آمین» نمونه جدید این گونه آثار است. این سریال که به کارگردانی بهرنگ توفیقی از شبکه اول سیما پخش شد، به عنوان یک محصول پرجاذبه و سرگرمکننده که در ضمن، اقتدار و ایثارگری مأموران ناجا را هم نمایش میدهد، کار بدی از آب درنیامده است. به ویژه اینکه آثاری این چنین قهرمان محور، اکشن و با محوریت تقابل دو جبهه خیر و شر، توانایی جلب رضایت مخاطب عام را دارند. همچنان که در سینمای غرب نیز عمده فعالیتهای تبلیغاتی و ایدئولوژیک دولتها و سازمانهای نظامی نیز از طریق این نوع فیلمها و سریال هاست. اینکه نیروی انتظامی برای تکمیل فعالیتهای خود به استفاده از این نوع ابزارهای فرهنگی و رسانهای رو آورده نیز یک اقدام منطقی و درست است. سریال «آمین» هم تلاش کرده تا با نمایش چهرهای با منش پهلوان و دوست داشتنی از پلیس، میان مردم و این قشر نزدیکی و پیوند بیشتری ایجاد کند. چرا که بخشی از فرایند امنیت روانی در جامعه، ناشی از تصور مثبت مردم از نیروهای پلیس است. در جهتهمین هدف، این بار گروه منفی داستان که پلیس با آنها وارد مبارزه میشود، اعضای خرابکار یک سازمان ضدانقلاب و تروریستی هستند.
اما همان طور که اشاره شد، این سریال از ناحیه فیلمنامه خیلی ضربه خورده است. بزرگترین مشکل «آمین» فقدان داستان و روایت منسجم و معین است. به طوری که مخاطب، با داستان این سریال همراه نمیشود و خیلی از بینندههای آن به درک درستی از ماجراهای سریال نمیرسند. تعدد وقایع و حوادث و گذشت شتابناک اتفاقات در این سریال، سبب سردرگمی مخاطب میشود. در چنین فضایی، شخصیتها هم باسمهای و بیروح از آب در میآیند. همان طور که کاراکترهای پلیس سریال «آمین» قدرت برانگیختن حس همذات پنداری مخاطب را نداشتند.باز هم شخصیتهای منفی از شخصیتهای مثبت سریال، جذابتر بودند. این درحالی است که یک سریال پلیسی برای افزایش قدرت تأثیرگذاری فرهنگی خودش، باید آدمهای خوب داستان که همان پلیسها هستند را، بدون اغراق و شعارزدگی، با جذابیت بیشتری نمایش دهد.همه حلقههای اصلی ایجاد درام در این سریال نیز، کلیشههای بارها استفاده شده است. کلیشههایی مثل نفوذ یک پلیس به جمع نیروهای دشمن، مجبور کردن وی به شلیک به همسرش برای راستی آزمایی و خالی بودن تفنگ، همه ترفندهایی تکراری برای پیش برد یک داستان پلیسی هستند.
ما در این سریال شاهد یورش یک تیم تروریستی وابسته به سازمان منافقین به تهران هستیم. اما از همان ابتدا اصلا مشخص نیست که این تیم، چه هدفی را دنبال میکند. آنها در تمام طول 18 قسمت این سریال، دائم از این سوی شهر به آن سو میروند، آدم ربایی میکنند، گروگان میگیرند، با پلیسها درگیر میشوند، دائم در تعقیب گریز هستند و... اما اصلا معلوم نیست که همه این کارها برای چیست و آنها قرار است چه عملیاتی را اجرا کنند؟!
پرسش دیگر این است که اصلا چرا منافقین؟ وقتی یک گروه خرابکار به نام «سازمان» معرفی میشوند، باید نشانه و ماهیتی در کارها و شخصیت و افکار افراد این تشکیلات وجود داشته باشد که آنها را با سایر گروههای تبه کار و خرابکار متمایز کند. همین هم باعث شده است که گروه بدهای سریال، قابل باور نباشند. در دنیای واقعی، منافقان آدمهای مفلوکی هستند که حتی در خود عراق هم دیگر امنیت ندارند، حالا چطور شده که یکی از دستههای این سازمان، این گونه در خیابانهای تهران مانور قدرت برگزار میکند؟ آنها هر کسی را که میخواهند به راحتی به دام میاندازند، هر جا میخواهند بمب کار میگذارند و در بزرگراهها، مسابقه تعقیب و گریز راه میاندازند و حتی قصد دارند تا هواپیمای شخصی خود را از زمین ایران بلند کنند!
وقتی که از یک قهرمان رزمی کار به نام «هادی ساعی» به عنوان بازیگر استفاده میشود، باید دلیل خاصی وجود داشته باشد. بهطور معمول، به کارگیری شخصیتهای ورزشی در یک فیلم یا سریال، علاوه بر استفاده از شهرت آنها برای پربار کردن ویترین کار، برای اجرای صحنههای خاص رزمی یا ورزشی است.
اما در سریال «آمین» به جز دو صحنه محدود، نه تنها از فنون رزمی ساعی هیچ خبری نبود که حضور این ورزشکار هم در سریال بسیار کمرنگ بود.
طی سالهای اخیر، نوعی از سریالهای پلیسی در سیما باب شده است که بیشتر متکی بر زرق و برقهای تصویری و ضرباهنگ شتابناک و استفاده از شگردهای رایج در فیلمهای هالیوودی هستند. استفاده درست و بجا از این عناصر، نتیجه مطلوبی در پی دارد، به شرطی که همه این جلوهها، بر فیلمنامه، روایت و مضمونی مناسب استوار شوند. در غیراین صورت به بمبی مشقی بدل میشوند که فقط سر و صدا به پا میکنند و بدون تأثیرگذاری لازم، خیلی زود فراموش میشوند.
«آمین» نمونه جدید این گونه آثار است. این سریال که به کارگردانی بهرنگ توفیقی از شبکه اول سیما پخش شد، به عنوان یک محصول پرجاذبه و سرگرمکننده که در ضمن، اقتدار و ایثارگری مأموران ناجا را هم نمایش میدهد، کار بدی از آب درنیامده است. به ویژه اینکه آثاری این چنین قهرمان محور، اکشن و با محوریت تقابل دو جبهه خیر و شر، توانایی جلب رضایت مخاطب عام را دارند. همچنان که در سینمای غرب نیز عمده فعالیتهای تبلیغاتی و ایدئولوژیک دولتها و سازمانهای نظامی نیز از طریق این نوع فیلمها و سریال هاست. اینکه نیروی انتظامی برای تکمیل فعالیتهای خود به استفاده از این نوع ابزارهای فرهنگی و رسانهای رو آورده نیز یک اقدام منطقی و درست است. سریال «آمین» هم تلاش کرده تا با نمایش چهرهای با منش پهلوان و دوست داشتنی از پلیس، میان مردم و این قشر نزدیکی و پیوند بیشتری ایجاد کند. چرا که بخشی از فرایند امنیت روانی در جامعه، ناشی از تصور مثبت مردم از نیروهای پلیس است. در جهتهمین هدف، این بار گروه منفی داستان که پلیس با آنها وارد مبارزه میشود، اعضای خرابکار یک سازمان ضدانقلاب و تروریستی هستند.
اما همان طور که اشاره شد، این سریال از ناحیه فیلمنامه خیلی ضربه خورده است. بزرگترین مشکل «آمین» فقدان داستان و روایت منسجم و معین است. به طوری که مخاطب، با داستان این سریال همراه نمیشود و خیلی از بینندههای آن به درک درستی از ماجراهای سریال نمیرسند. تعدد وقایع و حوادث و گذشت شتابناک اتفاقات در این سریال، سبب سردرگمی مخاطب میشود. در چنین فضایی، شخصیتها هم باسمهای و بیروح از آب در میآیند. همان طور که کاراکترهای پلیس سریال «آمین» قدرت برانگیختن حس همذات پنداری مخاطب را نداشتند.باز هم شخصیتهای منفی از شخصیتهای مثبت سریال، جذابتر بودند. این درحالی است که یک سریال پلیسی برای افزایش قدرت تأثیرگذاری فرهنگی خودش، باید آدمهای خوب داستان که همان پلیسها هستند را، بدون اغراق و شعارزدگی، با جذابیت بیشتری نمایش دهد.همه حلقههای اصلی ایجاد درام در این سریال نیز، کلیشههای بارها استفاده شده است. کلیشههایی مثل نفوذ یک پلیس به جمع نیروهای دشمن، مجبور کردن وی به شلیک به همسرش برای راستی آزمایی و خالی بودن تفنگ، همه ترفندهایی تکراری برای پیش برد یک داستان پلیسی هستند.
ما در این سریال شاهد یورش یک تیم تروریستی وابسته به سازمان منافقین به تهران هستیم. اما از همان ابتدا اصلا مشخص نیست که این تیم، چه هدفی را دنبال میکند. آنها در تمام طول 18 قسمت این سریال، دائم از این سوی شهر به آن سو میروند، آدم ربایی میکنند، گروگان میگیرند، با پلیسها درگیر میشوند، دائم در تعقیب گریز هستند و... اما اصلا معلوم نیست که همه این کارها برای چیست و آنها قرار است چه عملیاتی را اجرا کنند؟!
پرسش دیگر این است که اصلا چرا منافقین؟ وقتی یک گروه خرابکار به نام «سازمان» معرفی میشوند، باید نشانه و ماهیتی در کارها و شخصیت و افکار افراد این تشکیلات وجود داشته باشد که آنها را با سایر گروههای تبه کار و خرابکار متمایز کند. همین هم باعث شده است که گروه بدهای سریال، قابل باور نباشند. در دنیای واقعی، منافقان آدمهای مفلوکی هستند که حتی در خود عراق هم دیگر امنیت ندارند، حالا چطور شده که یکی از دستههای این سازمان، این گونه در خیابانهای تهران مانور قدرت برگزار میکند؟ آنها هر کسی را که میخواهند به راحتی به دام میاندازند، هر جا میخواهند بمب کار میگذارند و در بزرگراهها، مسابقه تعقیب و گریز راه میاندازند و حتی قصد دارند تا هواپیمای شخصی خود را از زمین ایران بلند کنند!
وقتی که از یک قهرمان رزمی کار به نام «هادی ساعی» به عنوان بازیگر استفاده میشود، باید دلیل خاصی وجود داشته باشد. بهطور معمول، به کارگیری شخصیتهای ورزشی در یک فیلم یا سریال، علاوه بر استفاده از شهرت آنها برای پربار کردن ویترین کار، برای اجرای صحنههای خاص رزمی یا ورزشی است.
اما در سریال «آمین» به جز دو صحنه محدود، نه تنها از فنون رزمی ساعی هیچ خبری نبود که حضور این ورزشکار هم در سریال بسیار کمرنگ بود.